چه روزهایی بود که زود گذشت!!

پرنده ی آزادی را همه می خواستند خفه کنند. به بند بکشند. ناکار کنند.

اما علی لاریجانی آمد گفت مگر می شود با بستن اینترنت و برخورد و تهدید، صدای ملتها را خفه کرد؟

اما مبارک که نمی فهمید. آنقدر خفه کرد و تهدید کرد و برخورد کرد تا ساقط شد.

نوبت به قذافی رسید. گفت ما رهبریم. از این رییس جمهور در پیتی ها که نیستیم. تا آسمان و زمین هست؛ ما هستیم. بعد هم اینترنت را بست. دهان ها را ساکت کرد. توپ و تانک و لباس شخصی را آورد. اما باز هم نشد.

نوبت به سعودی رسید. قرار است نیروهای امنیتی آماده باش باشند. اینجا فرق دارد. ملک عبدالله که از این رییس جمهور در پیتی ها نیست. با هر فتنه ای به شدت مقابله می کند. که این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست.

احمدی نژاد دیگر غیرتی شد. گفت این درست است که کسی این قدر بیرحم باشد که مردم خودش را بکشد؟ مردم خودش را ؟ مگر می شود آخر؟ این چه نامردی ای است که در حق ملت های خودتان می کنید؟ بگذارید ملت تان نفس بکشد. بگذارید حق اعتراض داشته باشد. این قدر از نابود کردن و اینها حرف نزنید. اینقدر نخواهید اینترنت را خاموش کنید. روزنامه ببندید. بگذارید ملت ها حق اعتراض داشته باشند. حرف ملت هایتان را بشنوید. تا کی می خواهید بزنید توی دهان ملت ها؟ تا کی باتوم و نیرو و پلیس و ارتش به خیابان بیاورید؟ تا کی زدن توی دهان ها؟ تا کی دستبند و بازداشت و ون؟ تا کی بگیرید و ببندید؟ مگر می شود ملت ها را خفه کرد؟ مگر می شود زد توی دهان ها؟ تا کجا می خواهید این بازداشتگاه و آن زندان را پر کنید از ملتها؟ بالاخره این نیروهای پلیس و امنیتی ها هم به جان می آیند. یک روز در برابر خودتان می ایستند. آنها هم از همین ملت اند. بالاخره یک جایی می ایستند جلوی شما. جلوی ملت تان نایستید. این قدر ملت تان را تحقیر نکنید. آنها خس و خاشاک نیستند. بزغاله و حشره و میکروب نام نگذاریدشان. این کارها ملت ها را جری تر می کند. عصبانی تر می کند. آنوقت بمبارانشان هم بکنید باز هم می آیند جلوی شما می ایستند. تا کجا مگر می توانید جلو بروید؟ با شکنجه و کشتن و تجاوز که نمی توان حکومت کرد؟

اما هیچ کس به حرف های احمدی نژاد گوش نکرد. و دیکتاتورها یکی یکی افتادند.

راستی الان احمدی نژاد کو؟ علی لاریجانی کجاست؟

چه خاطراتی داشتیم!

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

تــصـــویــــر روز

تــصـــویــــر  روز