نظر شما درمورد انتخابات چیست؟!

می‌پرسند در انتخابات شرکت کنیم یا نه؟

قبل از هر چی خوب است به شرایط خاص این انتخابات اشاره کنیم.

همانطور که می‌دانیم رقابت بسیار شدیدی وجود دارد. از یک طرف جبهه پایداری هست. که رقابت نفس‌گیری دارد با جبهه ایستادگی. و از طرف دیگر هم جبهه پافشاری هست. و آنطرف هم جبهه زورچپانی هست. 

جبهه اول نظرش این است که ما باید رای بیاوریم. به مجلس برویم. و بعد در کف خیابان بخوابیم تا ولایت با بولدوزر از روی ما رد شود؛ و دل نازنین ولایت شاد شود.

اما گروه دوم نظرش این است که ما بعد از آنکه وارد مجلس شدیم؛ کف خیابان می‌خوابیم. و برای اینکه وقت ولایت را نگیریم؛ خودمان با بولدوزر از روی خودمان رد می‌شویم. تا ولایت فقط ببیند. و کیف کند.

جبهه سوم نظرش این است که ما چرا باید بعد از ورود به مجلس، اصلا وقت ولایت را بگیریم که بیاید و له شدن ما را تماشا کند؟ ما خودمان از روی خودمان با بولدورز رد می‌شویم. و فقط خبر له و لوردگی‌مان را برای ولایت می‌فرستیم. تا مشعوف شوند.

اما جبهه آخر نظری از همه بالاتر دارد. می‌گوید این چه کاری است که ما با یک خبر مزخرف، توجه آسمانی ولایت را جلب به وجود ناچیز خودمان کنیم؟ همان بهتر که اصلا ولایت نفهمد که ما بودیم و بعد نابود می‌شویم. ما با این نبودن خودمان؛ با همه وجود می‌گوییم که ولایت باید بوده  باشد.

بنابراین در مجلسی که قرار است نماینده ملت ومنافع ملت باشد، در برابر دولت؛ عملا همه می‌خواهند نابود شوند تا ولایت سرکیف شود.

 و در این میان رقابتی بس نفس‌گیر هم در جریان است.

بنابراین ما پیشنهاد می‌کنیم که از اول این مجلس هم نباشد. تا با نبودنش، قلب نازنین ولایت، شاد شود.

در انتخابات هم شرکت نکنیم که چنین مجلسی که نبودنش بهتر است؛ اصلا به وجود بیاید.

رای هم نرویم بدهیم. که بعدش بخواهند ما را با باتوم بزنند. و زندان ببرند. و بکشند. و کهریزک برای وجود بی‌ارزش ما درست کنند. و کلی به زحمت بیافتند!

اصلا توی خانه بنشینیم که بیخودی موجب زحمت کسی نشویم!

و ولایت هم شاد شود!

دایره، تنگ‌تر می‌شود

يک فرمانده ارشد ارتش آمريکا راه اندازی سيستم رادار دفاعی ناتو در ترکيه را رسما تایيد کرده و گفته است که سربازان و کارشناسان نظامی آمريکا در منطقه مستقر شده اند. اين سيستم رادار دفاعی که بخشی از سامانه دفاع موشکی ناتو برای مقابله با خطرات احتمالی موشکی جمهوری اسلامی است در ۷۰۰ کيلومتری مرز ترکیه با ايران مستقر شده است.

وقتی تمساح، کارشناس خبره‌ای بود!

چه بگویم در باره ی کسی که نمی تواند یک صفحه ی رسایل بدون اعراب را از رو بخواند…

(نظر مصباح یزدی در مورد سواد آقای خامنه‌ای بعد از فوت امام خمینی)

 

و این است حزب‌الله

"روزی‌طلب" یکی از اراذل حزب‌الله است. که در رجانیوز فعالیت دارد. و در جریان درآوردن چشم مردم (چشم فتنه!) نقش رسانه‌ای-عربده‌ای فراوانی داشت. تا جاییکه گفته می‌شود یکی از حمله‌کنندگان به کروبی بود در جریان بازدید کروبی از نمایشگاه مطبوعات در سال 88.

حالا صدایی از روزی‌طلب در اینترنت پخش شده که دعوای او با بقیه فعالان حزب‌الله را روایت می‌کند.

ببینید جریان ولایت را چه اوباشی هدایت می‌کنند!

(ظاهرا بخشی که پاک شده و سکوت است؛ فحش‌های رکیک روزی‌طلب است)

 

فایل صوتی

 

افتضاح دانشگاه مسکو!

این صفحه سایت دانشگاهی در اطراف مسکو است که بیان می‌کند تعدادی از رهبران سیاسی جهان؛ در دهه 60 میلادی در آنجا دانشجو بوده‌اند. دانشگاهی که ظاهرا وابسته بوده به سازمان کاگ‌ب شوروی.

جالب بودن ماجرا اینجاست که رسما از آقای خامنه‌ای به عنوان یکی از تحصیلکرده‌های این دانشگاه نام آمده است!

Supreme Leader of Iran Ali Khomeini; President of the Palestinian Authority Mahmoud Abbas; and President of Honduras Porfirio Lobo Sosa are among its most notable graduates

به نظر من که به زودی با خرج مقادری «میلیون روبل» اسم حضرت ایشان از این سایت حذف خواهد شد!

(قابل توجه کسانی‌که می‌خواهند بدانند پول نفت کجا می‌رود!)

 

سایت دانشگاه

 

ساواک هم سعید امامی داشت!

(1)

ساواک احتمالا یکی از شوم ترین سازمان های اطلاعاتی دنیا باشد؛ جز بدنامی ِ فراگیر داخلی و خارجی که برای سلسله پهلوی به بار آورد، هیچ کدام از چهار رییس آن، از تاسیس تا انحلال، به مرگ طبیعی نمردند: رییس اول آن (تیمور بختیار) وقتی مورد غضب محمدرضا پهلوی قرار گرفت و به عراق تبعید شد، همانجا ترور و کشته شد. سه رییس بعدی ساواک تا انحلال آن در پی انقلاب، پاکروان و نصیری و مقدم، همگی اعدام شدند اما پرویز ثابتی، رییس اداره امنیت داخلی ساواک و موسوم به مقام امنیتی، که به اعتقاد بسیاری از دوره نصیری تا اواخر عمر ساواک، نفر دوم ساواک بود، توانست بگریزد و جان به در ببرد و اکنون در سن 75 سالگی عمر خود را سپری می کند و البته چیزهایی می داند که آن چهار نفر هیچ گاه ندانستند. او سه دهه گذشته را  در سکوت به سر برد ولی اخیرا به بهانه انتشار کتاب خاطراتش (در دامگه حادثه)، مصاحبه ای قابل توجه با صدای آمریکا انجام داده(+).  

.

(2)

یک بخش از مصاحبه خیلی قابل توجه است؛ خبرنگار می پرسد: «شما با چه هدفی طرح دستگیری چند هزار نفر را به شاه می دهید که سرانجام هم مورد موافقت قرار نمی گیرد؟ در این باره، پس از حوادث تبریز (29 بهمن 56) با جمشید آموزگار اختلاف داشتید؟» و ثابتی جواب می دهد: «آموزگار گفت می خواهید ۱۵۰۰ نفر را دستگیر کنید؟ جواب محافل بین المللی را کی می دهد؟ گفتم جواب محافل بین المللی را جنابعالی باید بدهید که نخست وزیر هستید و بایستی جان مردم را حفظ بکنید درمقابل این هایی که این همه آتش سوزی و آدم کشی راه انداخته اند. بنده باید جواب قانون را بدهم. قانون ساواک یک وظایفی را برای ما مقرر کرده، به ما نه کسی دستور کتبی می دهد که جلوی این کارها را نگیرید و نه دستگاه ما را منحل می کنند. اگر فردا حساب و کتابی باشد و به ما بگویند چرا جلوی این ها را نگرفتید معلوم است که جواب من چیست و بعد هم محافل بین المللی کی هستند؟ آمریکایی ها؟ گفت آقا شما چرا شانتاژ می کنید؟ گفتم خب محافل بین المللی کی هستند؟ محافل بین المللی دنبال دو تا جبهه ملی و چهار تا خبرنگار هستند. دنبال این تروریست های مذهبی و فدائیان اسلام و موتلفه و اینها نیستند که می روند این چله ها را راه می اندازند و مملکت را دارند به آشوب می کشند. گفت نه نمیشه. گفتم خب نمیشه که نمیشه. از آنجا که خارج شدم به نصیری گفتم که با آموزگار دعوایمان شده ولی نگفتم که دارم می روم پیش هویدا. رفتم پیش هویدا و گفتم خبر اعلامیه دولت را شنیدید؟ گفت بله خوب بود بد نبود. گفتم حالا داستان این شده و آقای آموزگار اینطوری می گوید و شما باید اعلیحضرت را متقاعد کنید که ما این ۱۵۰۰ نفر را دستگیر کنیم وگرنه اوضاع از کنترل خارج می شود. گفت اینها کی هستند؟ من یکی یکی می گفتم و او یادداشت می کرد. سران نهضت آزادی و جبهه ملی و ۳۰۰ نفر وعاظ افراطی طرفدار خمینی، ۴۰۰ نفر طلاب مدارس حقانی و فیضیه و خان قم بودند، تعدادی هم اعضای همین گروه های تروریستی بودند که ما پیش از آمدن صلیب سرخ آزادشان کرده بودیم که دلیلش مفصل است و باید جداگانه بگویم.  هویدا این ها را یادداشت کرد و گفت بهت خبر می دهم. ساعت ۹ شب به من تلفن کرد که من مطالب شما را به عرض شاه رساندم و فردا صبح نصیری یک گزارش بیاورد. من ساعت ۱۰ شب برگشتم اداره و این گزارش را نوشتم و صبح دادم به نصیری و گفتم با حرف هایی که دیروز به آموزگار زدم شما از اعلیحضرت اجازه بگیرید که ما کارمان را شروع کنیم و این دستگیری ها را انجام دهیم. بعدا دیدم که جلوی بعضی از این اسم ها منها و جلوی بعضی به اضافه گذاشته.اول از همه نهضت آزادی و سرانش منها داشتند. گفتم یعنی چی؟ گفت اعلیحضرت فرموده اند که چون اینجا یک کمیته حقوق بشر درست کرده اند و اینها با آمریکا در ارتباطند، نه. جبهه ملی هم همینطور، نه. بعد ۴۰۰ نفر طلاب مدرسه فیضیه و حقانی و خان قم هم نه.  گفتم اینها دیگر برای چه نه؟ گفت فرموده اند اینها بازداشت دسته جمعی است ...  نه، نه، نه، تا آمد روی وعاظ افراطی طرفدار خمینی با چند تا افراد تروریست که روی هم ۳۰۰ نفر بود. ما از فردایش شروع کردیم به دستگیری این ۳۰۰ نفر.  تمام تدارکاتی که اینها می کردند برای ۱۵ خرداد بود تا در سالگرد ۱۵ خرداد قدرتشان را نشان دهند. به علت دستگیری این ۳۰۰ نفر، ۱۵ خرداد آب از آب تکان نخورد.  در صبح ۱۵ خرداد در بازار تهران ۲۰-۳۰ درصد از مغازه ها بسته بود بعدش هم باز شد و تمام شد و رفت.»

.

(3)

خدا می داند و خود ِ پرویز ثابتی که چه قدر ِ این حرف ها درست است ولی همه ما لااقل این را می دانیم: این که در «۱۵ خرداد (سال 57) آب از آب تکان نخورد»، خبری درست است. دلیلش شاید همانی باشد که ثابتی گفته: «بازداشت پیش دستانه ی افراد خاص»، «سرکوب ِ خوب». با این حال، «حالا»، می داند که نباید آن «سکوت» را باور می کرده و تدبیرش، تدبیری ابدی نبود

.

(4)

حسّ 16 خرداد پرویز ثابتی، یعنی حس مقام امنیتی در فردای روزی که آب از آب تکان نخورد، باید حس جالبی باشد! لابد دلش، خوش ِ «تدبیر»ش بوده. دقیقا شبیه حسّ کسانی که این روزها وقتی دعوت به راهپیمایی شورای هماهنگی راه سبز امید با استقبال روبرو نمی شود، شروع می کنند به طعنه و تمسخر و نوت که ما اینیم و شما اونید و اگر مَردید بیایید خیابان ... غرّه به «زور ِ سرکوب ِ خوب» می شوند؛ به همین راحتی، به همین اندازه شباهت.

به این نخوت، نه ثابتی اوّلین بود و نه اینان آخرین

.

منبع

حلقه تحریم، تنگ‌تر می‌شود

به نظر می‌رسد این خبر بسیار بد اقتصادی باشد برای حکومت ایران.

ایران از  شبکه انتقالات بانکی دنیا، اخراج شد.

 

دزدگیر 88 یادتان هست؟!

داماد احمدی‌نژاد معاون امور قوا در دبیرخانه مجمع شد.

 

- مبارک باشد ان‌شاءالله!

 

سخنرانی جنجالی حداد عادل (تایید شد)

نگاهی به دو سخنرانی حداد عادل

تکلیف نهائی آقای خامنه ای

در گرُو جدال در نظام است

حداد عادل پدر عروس آیت‌الله خامنه ای در دو هفته گذشته دو سخنرانی کرد که هر دو از موقعیت سخت و ضعیف آقای خامنه ای نسبت به آیت‌الله خمینی حکایت داشت. در یک سخنرانی وی با اشاره به نخستین بیانیه انتخاباتی موسوی تاکید کرد که در این بیانیه هیچ نامی از "مقام معظم رهبری"‌ برده نشده بود و یک سر از امام سخن رفته بود. بعبارت دیگر سخن گفتن از آقای خمینی در واقع وسیله ای برای تضعیف آقای خامنه ای بود.

در سخنرانی دوم که در جمع هادیان سیاسی سپاه بیان شده وی پا را فراتر گذاشت و با اعلام اینکه آقای خمینی پیر و ساده لوح بود چنین گفت: "آنهائی که در بیت حضرت امام (ره) بودند و زمانی از امام حکم داشتند و مملکت را اداره می کردند الان ماهیتشان روشن شده، اما افکار این ها از همان ابتدا نیز چنین بود و متاسفانه به خاطر باطن پاک و زلال امام که کمی آغشته با زودباوری بود اینها توانسته بودند به بالاترین لایه های حکومت اسلامی رسوخ کنند."

حداد عادل که مدعی ارتباط علی خامنه ای با امام زمان است و او را معصوم می داند، آقای خمینی را غیر معصوم، اشتباه کار، رهبری نشسته با اطرافیانی آلوده معرفی کرد و گفت: "امام خمینی که معصوم نبود. خیلی از کارهایش ممکن است اشتباه بوده باشد. ایشان در سن هفتاد و شش سالگی رهبری نظام را بر عهده گرفت و به لحاظ جسمانی ایشان رهبری نشسته بودند. رهبری نشسته که اطرافیانی آلوده داشت."

تا اینجا مشخص است که منظور حداد عادل آن است که کسانی مانند موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی و زندانیان کنونی آقای خامنه ای که بنام "خط امام" از هواداران آقای خمینی بودند افرادی الوده بودند که بدلیل زودباوری و پیری و نشسته بودن آقای خمینی مورد حمایت وی بودند.

ولی حداد عادل یک گام جلوتر می رود. مسئله فقط این نیست که آقای خمینی پیر و زودباور بود و اطرافیان وی افرادی الوده بودند، مسئله آن است که بنظر حداد عادل آقای خمینی "بصیرت" تشخیص "افراد سالم" یعنی آقای خامنه ای و حجتیه ای هایی که اطراف خامنه ای را گرفته بوند نداشت. حداد عادل می گوید: " رهبری بزرگوار (منظور آقای خامنه ای است) از همان زمان خون دل می خوردند. ایشان با بصیرتی الهی همه چیز را می دیدند و می دانستند و بسیاری از درد ها را در دل نگاه می داشتند تا به انقلاب صدمه وارد نشود.(بخوان منتظر بودند تا آقای خمینی فوت کند و قدرت به او برسد) ولی جامعه ما در آن زمان از بصیرت کافی برخوردار نبود و ممکن بود هرگونه اظهار نارضایتی حضرت آیت ا... خامنه ای سبب بروز واکنش هایی در سطح جامعه و رزمندگان شود."

آقای خمینی پیر و زودبارو و غیرمعصوم و اشتباه کار بود ولی آقای خامنه ای "بصیرت الهی" داشت و از دست خمینی خون دل می خورد و صدایش در نمی آمد. دایره بی بصیرت‌ها که ابتدا شامل طرفداران خط امام می شد، بعد گسترش پیدا کرد و امثال هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری و مراجع تقلید منتقد آقای خامنه ای را هم در بر گرفت و دست آخر خود آقای خمینی و کل جامعه انقلابی ایران دوران آقای خمینی رفت جزو بی بصیرت ها.

حداد عادل سپس به ماجرای رهبر شدن آقای خامنه ای اشاره کرد و با پذیرش اینکه هاشمی رفسنجانی بود که او را به رهبری رساند چنین گفت: " واقعا این خدا بود که آقای هاشمی را دچار محاسبات اشتباه کرد. چون آقای هاشمی محاسباتش دنیوی بود پیش خودش احساس کرد دوستی اش با حضرت آقا برای آینده سیاسی اش مفید است. تلاش هم کرد . اما حضرت آقا که محاسبات دنیوی ندارد تا به خاطر رفاقت و دوستی مصالح نظام اسلامی را فدا کند. به این جهت است که بنده اعتقاد دارم اگر هم آقای هاشمی تلاشی کردند این خواست خدا بوده که ایشان را به این وادی انداخت."

در واقع حداد عادل درصدد توجیه آن چیزی است که مردم می گویند و معتقدند که علی خامنه‌ای نمک خورد و نمکدان را شکست. بنظر حداد عادل این نمکدان شکنی بخاطر آن بوده که "حضرت آقا محاسبات دنیوی ندارد".

حداد عادل در شرایطی از "آلوده بودن" اطرافیان آقای خمینی سخن می گوید که خود پیش از انقلاب در دفتر فرح پهلوی عضویت داشت. بدبینی آقای خمینی نسبت به علی خامنه ای هم از آن جهت بود که وی از مشهد، یعنی از پایگاه حجیته آمده بود و زمانی که حمله به حجتیه شروع شد علی خامنه ای نخستین کسی بود که علنا بسود آنان موضع گرفت. ضمن اینکه یکی از رهبران حجیته یعنی "جواد مادرشاهی" را معاون امنیتی خود و بعدها نامزد مقام وزارت اطلاعات کرد. همین جواد مادرشاهی بود که در ارتباط با وزارت امنیت انگلستان پرونده جاسوسی برای حزب توده ايران ترتیب داد تا حزب را ممنوع و آقای خمینی را از پشتیبانی آن محروم کند. بنابراین دلیل بی اعتمادی آیت‌الله خمینی به آقای خامنه ای "بی بصیرتی" او نبود، اتفاقا بصیرتی بود که در شناخت اطرافیان الوده علی خامنه ای و سوابق کسانی از نوع حداد عادل داشت.

همه اینها ولی نشان می‌دهد که ماجرای ماکت مقوایی آقای خمینی در هفته گذشته ادامه سخنان حداد عادل بود. خمینی را باید به یک ماکت مقوایی مضحک تبدیل کرد تا هم مجبور نبود "اطرافیان آلوده" او را از آرشیو تلویزیون نشان داد و هم خود خمینی را یک پیرساده لوح و زودباور و بی‌بصیرت مقوایی به مردم معرفی کرد.

آنچه حداد عادل می گوید و آن کاری که با آقای خمینی کردند بیش از آنکه نشاندهنده قدرت و موقعیت مستحکم آقای خامنه ای باشد نشاندهنده ضعف و درماندگی او در برخورد با جنبش سبز و فشار سنگینی است که از درون بدنه سپاه و خانواده های فرماندهان و کشته شدگان جنگ به او وارد می‌شود. به قدرت رساندن مشتی بی ریشه و بی سابقه در انقلاب، در کنار حصر و بند اطرافیان و نزدیکان آقای خمینی از قبیل موسوی و کروبی، زندانی کردن دانشجویان پیرو خط امام و بالاخره ماجرای سردار علایی و جبهه گیری هایی که بسود او در سپاه در حال گسترش بود و هست، همه و همه آقای خامنه ای و فرزند وی مجبتی و پیشکارهای آنها از نوع حداد عادل را به این نتیجه رسانده است که باید حساب خود را با خمینی تسویه کنند. این تسویه حساب از داخل به شکل بند و حصر و ماکت مقوایی و از خارج با سازماندهی امثال طائب بصورت حمله لجام گسیخته به آیت‌الله خمینی پیش برده می شود در حالیکه سرنوشت علی خامنه‌ای در این جدال برای همیشه روشن خواهد شد.

 

هشدار ترسناک رییس مجلس

رئیس مجلس ایران به کشورهای منطقه هشدار داد و گفت «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به کشور شما آسیب نرسد».

 

آزمون دشوار

به نظرتان جملات پایین از کیست؟

 

برای من به عنوان ناخدای کشتی سرنوشت کشورم در اقیانوس متلاطم جهان امروز، اتکا به عنایات الهی اساس و بنیاد همه تصمیم‌ها و تلاش‌ها است، و می‌دانم که تا وقتی که راه من راهی باشد که خواسته اوست پیشرفت در این راه حتمی خواهد بود. احساس قلبی من این است که مشیت کامله خداوندی مرا – که اگر نبود چنین قدرتی جز قدرت عادی یک فرد انسانی نداشتم- به عنوان رهبر این ملت در دوران سرنوشت ساز امروز جهان، مأمور ایفای این رسالت فرموده است، و تا وقتی که او بخواهد، نه تنها هیچ نیروی سیاسی یا عامل اقتصادی بلکه هیچ عامل غیرقابل پیش بینی فرد و خصوصی نیز نخواهد توانست مانع انجام این رسالت شود. این اعتقاد ولو با هیچ دیالکتیک و استدلال مادی و علمی سازگار نباشد، جزئی از وجود روحی من است. رویدادهای گوناگون و شگرف برایم تردیدی نگذاشته است که یک نیروی مافوق بشر سرنوشت مرا  و ملتم را، در راهی که خود مقدر و معین فرموده است هدایت می‌کند و همه آنچه انجام می‌دهم از آن نیرویی الهام می‌گیرد که تا کنون ضامن موفقیت این رهبری و جهت دهنده آن بوده است.

 

الف) مقام معظم رهبری

ب) شهید مظلوم دکتر بهشتی

ج) امام خمینی

د) محمدرضا شاه پهلوی

 

(جواب‌های خودتان را به پیامک خاله سارا اینها بفرستید!)

(چشم! راهنمایی هم می‌کنم. گزینه‌های الف و ب و ج را نفرستید!)

 

شرایط پیش‌رو

و نکته دیگر اینکه شکست اوباما در انتخابات آینده آسان نخواهد بود. به هر حال، اگر ریک سنتورم رئیس جمهور شود، دیگر مسئله این نخواهد بود که آیا او به ایران حمله خواهد کرد یا خیر. مسئله این است که در ماه اول حمله خواهد کرد یا در ماه دوم ریاست جمهوریش.

 

 

نقد رذل

"قلاده های طلا" که به واقع صریح ترین و رک ترین فیلم سیاسی سال های پس از انقلاب اسلامی است، طی ماه هایی که ساخته و پرداخته شد، با حملات و تهاجم زیادی چه از جانب دشمنان و فتنه گران، و چه از جانب مثلا دوستان! رو به رو شد.

 

تنها دیوانه‌ی راستگو

محمدحسین جعفریان از شاعران حزب‌الله گفته که تصویر آیت‌الله روح‌الله خمینی را در ماه دیده است.

 

دست‌های کاملا بسته!

مهدی طائب٬ رییس قرارگاه عمار می‌گوید: «تا زمانی که مردم منطقه از دیکتاتورهای حاکم بر خود راضی بوده و آنان را سرنگون نکنند زمینه ظهور امام زمان فراهم نخواهد شد.»

 

- آخر یکی از دیکتاتورها، نائب خود آقاست! اینجاست که دست آدم بسته است!!

 

تــصـــویــــر روز

تــصـــویــــر  روز