پول خون عزیز آقای رییس

در یکی از شبهای قدر؛ منصور ارضی در جلسه مثلا احیایش؛ خیلی صریح گفت: مشایی را بکشید، پول خونش را من میدهم! بعد از این گفته بود که موجی از شور و شعف جماعت حاضر حزب الله را در برگرفت. و همه توی جیبشان دنبال چاقو و قمه و بعضاً کلت گشتند! احتمالا همان کلت‌هایی که توی جیب خبرنگار بی‌بی‌سی بود و با آن ندا آقا سلطان را کشت!!

اما تعدادی سوال هم امت همیشه در صحنه را دربرگرفته؛ از جمله:

- ما که قیمت دست‌مان نیست، آقای ارضی اعلام کند الان مظنه چند است؟

- در این قضیه نیت مهم نیست؟ یعنی الان ما قصد کردیم اما نمی‌توانبم رحیم مشایی را بکشیم. آیا به خاطر نیت‌مان آقای ارضی پول نمی‌دهد؟

- اگر مثلا یکی آقای مشایی را پیدا کند اما نتواند بکشد یعنی رحیم مشایی پیش‌دستی کند و تکنیک بزند و طرف را بکشد آیا آقای ارضی به بازماندگان طرف پول می‌دهد؟

- اگر رحیم مشایی در این فاصله به مرگ طبیعی بمیرد منصور ارضی پول را می‌دهد به بیت المال؟

- اگر رحیم مشایی پول‌لازم باشد و خودکشی کند منصور ارضی پول را به چه کسی می‌دهد؟

 

در انگلستان فجایع به پا میکنند

محمد نوریزاد نامه‌ای خطاب به صادق لاریجانی (معروف به صادق کشنده-2) نوشته است. که خواندنش خالی از لطف نیست:

 

جناب آیت‌الله صادق لاریجانی

ریاست محترم قوه‌ی قضائیه‌ی نظام جمهوری اسلامی ایران

با سلام. چندی پیش طی یک سخنرانی، به نحوه‌ی برخورد خشن پلیس انگلستان با دانشجویان معترض به افزایش شهریه‌ی دانشگاه‌ها، کنایه زدید که: "در کشوری که مدعی حقوق بشر است، با درخواست معقول عده‌ای جوان دانشجو به‌صورتی خشن برخورد و حقوق اولیه‌ی این افراد نقض می‌شود."‌‌ ‌‌

 این سخن شما گرچه مبتدای درستی اختیار کرده، اما به منتهای نامربوطی منجر شده است. حاکمان انگلیس اگر مدعی حقوق بشرند، هرگز ادعای خدا و قرآن و پیامبر و ائمه‌ی معصومین(ع) ندارند. در کشور اسلامی ما، اتفاقاتی رخ داده و می‌دهد که حظ بهره‌مندی از آن را نمی‌چشید، مگر این‌که در متن آن قرار گیرید؛ نمی‌دانم  آیا کسی سر عزیزانتان را در چاه مستراح فرو کرده است یا خیر؟ که اگر فرو کرده بود و شما و عزیزتان طعم ناگزیر تنفس و فرو بردن ماکولات موجود در کاسه‌ی مستراح را چشیده بودید، ذره‌ای از مراتب آیت‌اللهی خود را متوجه این‌سوی سرزمین قضایی کشورتان می‌فرمودید. اما چرا سر ما را در مستراح سلول انفرادی فرو کرده اند؟ تا از ما اقراری بگیرند که بر حقانیت اعتراض ما خط بکشد و پایه های لرزان قدرت حاکمیت را مستحکم کند.

پیشنهاد می‌کنم هروقت جلوی آینه، به زلف مبارکتان شانه زدید و بر خود عطر افشاندید، به سرهای فروشده‌ی عده‌ای از زندانیان سیاسی کشورتان در مستراح سلولشان بیندیشید. نمی‌دانم آیا کسی به زیر گوش حضرت شما سیلی پی در پی نواخته است؟ و با کفش به سینه و پشت نازنین شما کوفته است؟ و با پا به صورت شما لگد زده است؟ و به میان ابروان و چشمان شما تف کرده است؟

 با اطمینان می‌گویم اگر ذره‌ای از این‌همه درنده‌خویی [برخی از] ماموران وزارت اطلاعات خودمان را باور می کردید، عطای اعتراض به پلیس انگلستان را به لقایش می‌بخشیدید. نمی‌دانم آیا در ورطه‌ی بی‌کسی و زیر بارش ضربات مشت و لگد، عده‌ای به همسر گرامی شما فحش رکیک و ناسزا گفته‌اند؟ و دختران عفیف شما را به آغوش هرزگی پرتاب کرده‌اند؟ و مادر و خواهر و خویشاوندان پاکدامن شما را به لجن جنسی آلوده‌اند؟ بعید می‌دانم! اما عده‌ای از ماموران وزارت اطلاعات، که نقابی از سربازی امام زمان به صورت بسته‌اند، با ما این کرده‌اند.

 پیشنهاد می‌کنم نه نامه‌ی افشاگرانه‌ی حمزه کرمی، و نه نامه‌ی دردمندانه‌ی عبدالله مومنی، که نامه ی حجت‌الاسلام دکتر منتظرقائم را به رهبرمان، مطالعه بفرمائید تا بدانید در فراسوی دستگاه پوک قضایی ما و شما، ماموران وزارت اطلاعات، با چه شیوه‌ها و با چه الفاظی، لباس پیامبر را معنا می‌کنند، و حق مسلمانی و خانواده شهدا را به‌جا می‌آورند، و کرامت انسانی را فهم می‌کنند.

 پیشنهاد می‌کنم از این پس، هرگاه اراده فرمودید به زندان ابوغریب و گوانتانامو و رفتار خشن پلیس انگلستان بپردازید تا در سایه‌ی این توسل طنز، بر جنایات جاری خود سرپوش گذارید، نگاهی به صورت خود در آینه، و نگاهی به صورت همسر و دختران و مادر و خواهران خود بیندازید تا بدانید پرتاب یک سخن سست به آن‌سوی مرزها، هرگز بساط لرزان حاکمیت ما را ترمیم نخواهد کرد.

بدینوسیله، من، محمد نوری‌زاد، زندانی شما در زندان اوین، نه به حوزه‌ی رفتار هیولاگون عده‌ای از ماموران وزارت اطلاعات، که به ربودن نام سربازی امام زمان توسط اینان، اعتراض و شکایت دارم. اینان مرا زده‌اند. و به ناموسم ناسزا گفته‌اند. و این‌همه را من در متن پاسخ به پرسش‌های یاوه‌ی بازجویان خود، آورده و ثبت و ضبط کرده‌ام. اگر ذره‌ای انصاف در قله‌ی بلند آیت‌اللهی خود سراغ دارید، به شکایت من، و به شکایت قربانیان خاموش وزارت اطلاعات رسیدگی فرمایید.

در پایان یادآور می‌شوم که؛ راز این که امام علی(ع) از ربوده شدن خلخال از پای آن زن یهودی آنچنان می‌گدازد، هیچ نیست الا تجسم این که حرامیان، خلخال از پای ناموس خودش ربوده‌اند.هرگاه جنایتی را که بر این مردم رفته است باور کردید، قطعا همانند علی(ع)برخواهد خروشید.

 

انفجار؛ گلوله؛ قمه - این معنای ولایت است

بر اساس نقل قول حاضران در مراسم شب احیاء نوزدهم، حاج منصور ارضی در بخش هایی از گفته هایش عنوان می كند: «برده اند این یهودی صفت را فعلاً پنهان كرده اند. اگر دست بچه های من به او برسند، او را می كشند... هركس این یهودی را بكشد، خودم پولش(دیه) را می دهم.» (نقل به مضمون) و این گفته‌ها علی‌الظاهر جنب و جوشی در جمعیت حاضر در مسجد ارك و خیابان اطراف ایجاد كرده است و...

- کسانیکه هنوز شک دارند؛ باید شبیه‌سازی کنند. یعنی بدانند عین همین سخنرانی را هم حسن نصرالله در میان جمع طرفدارانش انجام داده است و خواستار کشتن رفیق حریری شده است.

مردان ولایت همه مثل همند!

 

پایان حسن!

من نمیدانم این چه منطقی است که در زبان مردان جمهوری اسلامی است! هر وقت فشارها بر حکومت‌شان زیاد می‌‌شود؛ بلافاصله دارودسته‌شان را جمع می‌کنند و در جلوی آنان می‌گویند: «همانطور که تا کنون بر توطئه‌ها پیروز شده‌ایم؛ باز هم پیروز خواهیم شد!»

و این کلام اخیر حسن نصرالله هم هست! وقتی فشار دادگاه بین‌المللی بر او و حزب‌الله او به حد خردکننده‌ای رسیده است!

اصلا چنین منطقی از کجا آمده است؟ کی گفته که اگر یک بار یا دو بار یا ده بار توانستید از سیاه شدن روزگارتان جلوگیری کنید، به این معنی است که شما تا ابد پیروز و ماندگارید؟
پس این منطق مگر مال قرآن نیست که: پیشینیان شما هم خیال می‌کردند همیشه ماندنی هستند اما هیچ نشانی از آنان باقی نماند؟ مگر این منطق قرآن نیست که: ظالمان چند صباحی خواهند تاخت. اما این تاختن به این معنی نیست که که آنان همیشه خواهند ماند. و خیلی زود زمانشان تمام خواهد شد. و رفتنی خواهند شد. آنچنان رفتنی؛ که نامی هم از آنان باقی نماند.

مگر امام خمینی نبود که ده سال بر همه شوون ملت ایران یک تنه حکمرانی می‌کرد؟ چی شد که تا از دنیا رفت؛ دیگر نه نامش ماند و نه یادش و نه روش و منش و شیوه‌هایش؛ و نه حتی به خاندان و فرزندش رحم کردند؟ یک آقای خامنه‌ای آمد که چنان نام خمینی را از همه جا پاک کرد که هیچ سازمان مجاهدین خلقی نمی توانست این طور موفق شود!

دوران آقای خامنه‌ای هم تمام خواهد شد. و چه تمام شدنی! دوران این حسن نصرالله هم که پول ملت ایران را مفت مفت می‌خورد تمام می‌شود. و این می‌تواند همین چند ماه دیگر باشد؛ برای همیشه.

ظالمان را پایانی خواهد بود.
و آنان به هیچ وجه همیشه ماندنی نخواهند بود.

عقل را تعطیل نکنیم!

علی مطهری در چند روز اخیر چندین مصاحبه انجام داده است. در یکی از آخرین اینها، مطالب جالبی گفته است. که ما متن آن را در ادامه می‌آوریم. اما دو نکته را به عنوان نکات نقیض در سخنان علی مطهری بیان می‌کنیم.

اول اینکه مطهری افرادی را که با عنوان جبهه پایداری یاد می‌کند و محکومشان می‌کند؛ به عنوان کسانی بیان می‌کند که عقل را تعطیل کرده‌اند و به ولایت فقیه به گونه‌ای افراطی معتقدند. بعد خود مطهری چند سطر پایین‌تر می‌گوید همین‌ها نظرات رهبری را در میادین مختلف مانند کوی دانشگاه و کهریزک و ... مورد توجه قرار نداده‌اند. خوب؛ این چطور فرمانبری کامل و همراه با تعطیل عقل از ولی فقیه است؟... در حالیکه درست این است که بگویید آنها کاری با رهبر و ولی فقیه ندارند و دنباله‌روی گروه و دسته خودشان هستند. و فقط هر جا بخواهند رقیب را خلع سلاح کنند, با سروصدا آنقدر از ولی فقیه حرف می‌زنند که همه را ساکت می‌کنند. و جالب اینکه یکی از کسانی که این طور مواقع ترجیح می‌دهد ساکت شود؛ خود ولی فقیه است!

دوم اینکه مطهری یک جا می‌گوید اینها در برابر جریان انحرافی ایستاده‌اند. و یک جا می‌گوید آنها به دولت وصلند و از امکانات و بودجه دولت استفاده می‌کنند. بالاخره اینها اصولگرا هستند یا انحرافی؟ واضح است که امکانات دولتی همه در خدمت جریان انحرافی است و توسط گروه مشایی مدیریت می‌شود.

به علی مطهری پیشنهاد می‌کنیم از توجیه و نوکری دست بردارد. و سعی کند حقایق را آنطور که هست ببیند. و خودش هم عقل را تعطیل نکند. و بفهمد مشکل اصلی نه این کوتوله‌های جبهه پایداری است. که اصل انحراف از خود رهبر شروع می‌شود. و نمی‌تواند انسان، انحراف اصلی را بپذیرد و بیاید از انحراف یک شاخه ریزه، به شدت شاکی شود!

 

♦ نظر شما درباره اعلام موجوديت جبهه پايداري انقلاب اسلامي چيست؟

- اينها اعلام كرده اند كه ما براي وحدت آمده ايم. اگر سخنان آقاي مصباح و آقاي حداد عادل در مراسم اعلام موجوديت را ملاك قرار بدهيم مي توان اميدي به تحقق اين هدف داشت اما اگر سخنان آقاي حسينيان را ملاك قرار دهيم بايد گفت اين يك اقدام متناقض و مصداق كوسه و ريش پهن است، چون از يك طرف مي گويند وحدت با اصول گرايان را هدف استراتژيك خود مي دانيم و از طرف ديگر اصول گرايان را به مردودين و غير مردودين در فتنه تقسيم مي كنند و خود را غير مردود و سرفراز ميدان فتنه معرفي مي كنند، در حالي كه طرف مقابل هم مي تواند بگويد كه مردودين فتنه امثال شما هستند كه با مديريت غلط بحران و چشم پوشي بر خطاهاي طرف خودي و ناديده گرفتن برخي رهنمودهاي رهبري موجب تشديد اين بحران و ضربه وارد شدن به جايگاه ولايت فقيه گرديديد.

مردودين كساني هستند كه در مقابل رفتار غير اخلاقي طرف خودي در مناظره كذايي نه تنها سكوت كردند بلكه تعريف و تمجيد نمودند و در مقابل حوادثي مانند كوي دانشگاه و كهريزك، حتي بعد از انتقاد صريح رهبري سكوت اختيار كردند و بلكه مانع هر اقدامي شدند. مردودين  فكر مي كنم بر اختلافها مي افزايد خصوصا اگر رهبري آن در دست افراد تندرو باشد كه پشت نقاب ولايتمداري دست به هر كاري مي زنند. البته ما اميدواريم كه افرادي مانند آقاي مصباح و آقاي حداد عادل اينها را كنترل كنند.

كساني هستند كه به جاي  فكر مي كنم بر اختلافها مي افزايد خصوصا اگر رهبري آن در دست افراد تندرو باشد كه پشت نقاب ولايتمداري دست به هر كاري مي زنند. البته ما اميدواريم كه افرادي مانند آقاي مصباح و آقاي حداد عادل اينها را كنترل كنند.

 عدل و انصاف در قضاوت و اصلاح طرف خودي از درون، راه تعصب و

جانبداري بي منطق را در پيش گرفتند.

خلاصه ي حرفهاي آقاي حسينيان اين است كه اصول گراي واقعي ما هستيم و بقيه اصول گرا نيستند و اين يعني آغاز تفرقه.

♦ اساسا آيا ضرورتي براي تاسيس اين جبهه قائل هستيد؟

- خير، فكر مي كنم بر اختلافها مي افزايد خصوصا اگر رهبري آن در دست افراد تندرو باشد كه پشت نقاب ولايتمداري دست به هر كاري مي زنند. البته ما اميدواريم كه افرادي مانند آقاي مصباح و آقاي حداد عادل اينها را كنترل كنند.

به هر حال تاسيس جبهه پايداري را شبيه تاسيس مسجد ضرار در صدر اسلام مي بينم. در آن زمان عده اي به نام مسجد عليه اسلام فعاليت مي كردند و پيامبر دستور تخريب آن مسجد را دادند. امروز نيز عده اي با تاسيس جبهه پايداري، به نام وحدت، تفرقه ايجاد مي كنند.

آقاي حسينيان گفته اند "ما به خود اجازه نمي دهيم بار ديگر با نام اصول گرايي افرادي به مجلس بروند كه در فتنه 88 در زمين دشمن بازي كردند و انقلاب اسلامي را متهم كردند". عين اين حرف درباره خود آقاي حسينيان و دوستانشان صادق است، يعني اينها در فتنه 88 با تندرويهاي خود در زمين دشمن بازي كردند و انقلاب اسلامي را متهم نمودند.

البته ما نمي گوييم اينها حق ورود به مجلس آينده را ندارند، بلكه مي گوييم اشتباه كردند و قضاوت با مردم است.

♦ پس شما با تشكيل اين جبهه موافق نيستيد؟

- قبلا در مصاحبه اي گفتم كه اگر اين اقدام به معني جدا شدن از اصولگرايان باشد امري مبارك است چون افراطي هاي اين گروه در فكر و عمل اصول گرا نيستند و برداشتهاي خاصي از مباني اصول گرايي مانند ولايت فقيه و آزادي دارند.

ولايت فقيه را تقريبا به معني تعطيل عقل مي دانند و مي توان گفت قائل به آزادي بيان هم  آقاي حسينيان در سخنراني خود سخني به اين مضمون گفته اند كه بعد از مقاومت آقاي احمدي نژاد در مقابل حكم حكومتي، با خود گفتيم"چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما؟". بايد به ايشان گفت تدبير شما اين است كه به تعقل و تفكر باز گرديد و برداشت خود از ولايت فقيه را تصحيح نماييد.

نيستند. البته مواضعشان  آقاي حسينيان در سخنراني خود سخني به اين مضمون گفته اند كه بعد از مقاومت آقاي احمدي نژاد در مقابل حكم حكومتي، با خود گفتيم"چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما؟". بايد به ايشان گفت تدبير شما اين است كه به تعقل و تفكر باز گرديد و برداشت خود از ولايت فقيه را تصحيح نماييد.

در مجموع اگر اينها يك گروه مستقل را تشكيل بدهند و از عنوان اصول گرايي خارج شوند اين امر موجب خلوص بيشتر جريان اصول گرايي خواهد شد. البته ما اصرار به خروج آنها نداريم و در درجه اول مايل به تغيير افكار و رفتارشان هستيم. نوع بينش و عمل آنها باعث شد كه در بحران بعد از انتخابات، اين گروه موجب تشديد اين بحران شوند و به جايگاه ولايت فقيه نيز آسيب بزنند.

آقاي حسينيان در سخنراني خود سخني به اين مضمون گفته اند كه بعد از مقاومت آقاي احمدي نژاد در مقابل حكم حكومتي، با خود گفتيم"چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما؟". بايد به ايشان گفت تدبير شما اين است كه به تعقل و تفكر باز گرديد و برداشت خود از ولايت فقيه را تصحيح نماييد.

♦ اين گروه شرايطي براي افراد خود و در واقع براي اصول گرايي ذكر كرده اند مانند تبعيت از ولايت فقيه، مرزبندي با جريان فتنه، مرزبندي با جريان انحرافي و مرزبندي با خواص مردود، نظر شما چيست؟

- غير از مرزبندي با جريان فتنه، بقيه شرايط بر خودشان صدق نمي كند. مثلا در بحران اخير رهبر انقلاب از حادثه كوي دانشگاه انتقاد شديد كردند و فرمودند اين حادثه دل انسان را خون مي كند. همين طور درباره حادثه كهريزك. ولي اينها هيچ اقدام موثري براي پيگيري اين دو حادثه نكردند و حتي مانع تهيه و قرائت گزارش كميته حقيقت ياب مجلس از حادثه كوي دانشگاه شدند.

يا وقتي رهبر انقلاب از لزوم آزادي مخالفان در بيان عقايد خود سخن مي گويند آنچنان كه در سخنراني 14 خرداد امسال فرمودند، اينها هيچ توجهي نمي كنند. بنابراين شرط تبعيت از ولايت فقيه بر اينها صادق نيست.

مرزبندي با جريان انحرافي هم البته الآن بر آنها صادق است ولي بايد قبول كرد كه دفاع متعصبانه و بي منطق آنها از سياستهاي غلط فرهنگي دولت در چند سال گذشته علي رغم  بنابراين تعريفي كه خودشان براي اصول گرايي در شرايط امروز بيان كرده اند بر خودشان صدق نمي كند.

فريادهاي امثال بنده، زمينه ساز شكل گيري و رشد جريان موسوم به انحرافي  بنابراين تعريفي كه خودشان براي اصول گرايي در شرايط امروز بيان كرده اند بر خودشان صدق نمي كند.  بنابراين در مجموع مرزبندي لازم را با اين جريان نداشته اند.

شرط مرزبندي با خواص مردود هم بر برخي از سران اين گروه صدق نمي كند، چون به نظر من خود اينها از خواص مردود بحران اخير هستند. كساني از اين فتنه سربلند بيرون آمدند كه به ريشه هاي آن توجه كردند و به تخلفات دو طرف با عدالت و انصاف نگريستند و دو طرف را به نسبت جرمشان محكوم كردند.

اينها اين گونه نبودند، طرف خودي را پاك و بي گناه معرفي كردند و طرف مقابل را شر مطلق. حتي يك بار آن مناظره كذايي را محكوم نكردند. با پخش تلويزيوني دادگاهها قبل از اثبات جرم افراد، با آبروي آنها بازي كردند و در مجموع موجب تشديد بحران شدند و البته با ادعاي تبعيت از ولايت از يك طرف و عدم التزام عملي به دستورات ولي فقيه از طرف ديگر، به جايگاه رهبري هم آسيب رساندند.

بنابراين تعريفي كه خودشان براي اصول گرايي در شرايط امروز بيان كرده اند بر خودشان صدق نمي كند.

♦ اين گروه اعلام كرده اند كه بايد افراد بيشتري از طرف آنها در كميته 8+7 حضور داشته باشند آيا قابل قبول است؟

- همين طور است، ولي اينها به وزن واقعي اجتماعي خودشان توجه ندارند. البته چون وصل به دولت هستند از قدرت رسانه اي و مالي و سياسي خوبي برخوردارند اما بعيد مي دانم پايگاه اجتماعي قوي داشته باشند. امروز آگاهي مردم بالا رفته است.

در فراكسيون اصول گرايان مجلس هم تعداد اينها از چهل پنجاه نفر تجاوز نمي كند و اكثريت اصول گرايان مجلس تفكر و عمل اينها را نمي پسندند. بنابراين سهم آنها بيش از آنچه كه برايشان قرار داده شده نيست.

شخص غایب!

من، همه کسانی را که می‌گویند فتنه 88 ریشه در مناظره کذایی داشت درک نمی‌کنم! چه علی مطهری باشد و چه دعاگو!

مگر شورش مردم بخاطر رفسنجانی بود که بخواهیم بگوییم چون در آن مناظره به شخص غایب که همین رفسنجانی باشد تهمت زده شده؛ مردم به خیابان ها ریخته‌اند؟ اصلا رفسنجانی برای مردم چه اهمیتی داشت که تهمت به او آنقدر بزرگ باشد؟ که مردم برایش خودشان را به کشتن بدهند؟!

مردم در برابر تقلب انتخاباتی به خیابان آمدند. و البته ایستادگی موسوی هم آنها را استوارتر کرد. حرفهای دیگر، فقط بخاطر این زده می‌شود که اصل تقلب فراموش شود.

رفسنجانی اگر چیزی بود؛ در سال 84 در برابر آن تحقیر بزرگ؛ ایستادگی می‌کرد. و برای خودش کاری میکرد! و چه بسا او آنروز اگر حاضر نمی‌شد نعلین رهبرش را ببوسد؛ مردم برایش به خیابان هم می‌آمدند. (گرچه نه به اندازه سال 88.)

اصولا اندازه‌های موسوی را کسی نمی‌تواند انکار کند.

جری‌لوییس در تهران!

قضایا دارد کمدی میشود!

مردم دیگر هیچ انتخابات این نظام را به رسمیت نمی‌شناسند. اما پیروان ولایت دور هم جمع شده‌اند و اول یک گروه 7 نفره درست کردند. بعد یک گروه 8 نفره به آن اضافه کردند. از دل ماجرا یک جبهه پایداری متولد شده است که اسمش را گذاشته‌اند بروبچه‌های مصباح. بعد بین این جبهه پایداری با آن کمیته 7+8 دعوا شده. یک طرف مصباح ایستاده دارد فحش میدهد؛ و یک طرف مهدوی‌کنی که تازگی‌ها برای خودش مدعی شده است.

از طرفی هم کل این‌‎ها که به خودشان اصولگرا می‌گویند، با رییس جمهور انتصابی حزب‌الله دعوایشان شده! یکی پاچه آن یکی را گاز می‌گیرد و دیگری یقه اولی را پاره می‌کند! مشایی هم که این وسط خیلی بهش ظلم شده؛ یک پیشگویی امام زمانی گذاشته وسط که: شهریور خونین در راه است!!

فقط مانده‌اند مردم که کناری ایستاده‌اند و قاه‌قاه به این شومن‌ها می‌خندند!

 

 

محاربین لندن!

آقایان گوشتان را باز کنید! ببینید اینجا همان انگلیس است که شما خیال کردید الان فرصت خوبی  است برای حمله به شورش در انگلیس! و مثلا انتقام بگیرید از سروصدایی که انگلیس بپا کرده بود در برابر سرکوب تهران.

ببینید! چهار سال زندان برای متهمان به ترویج شورش در فیس بوک. این است همه سرکوب و دادگاه انگلیس در برابر شورشیان انگلیسی که به هیچ وجه هم مطالبات سیاسی نداشتند. در برابر فساد و تقلب هم قیام نکرده بودند. بلکه فقط یک خشم اجتماعی بود که در برابر خشونت پلیس ایجاد شده بود. حتی انگلیسی‌ها با خود پلیس انگلیس هم مشکلی ندارند. بلکه در برابر یک فساد در پلیس بصورت هیجانی شورش کرده بودند.

ببینید! هی کسی محارب شناخته نشد. اعدام نشد. به اتصال به سازمان مجاهدین خلق انگلیس که یک گروه خیالی است؛ متهم نشد. کسی به کهریزک لندن برده نشد. کسی را باتوم نکردند. کنار مجرمین عادی و اوباش نخواباندند. لخت مادرزاد نکردند. در معرض تجاوز جنسی قرار ندادند. بلکه کلا هزار نفر را بازداشت کردند. که عمده‌ی آنها را هم به مجازات‌های اجتماعی نظیر جارو کردن خیابانها محکوم کرده‌اند.

این است تفاوت حکومتی که «اعتماد عمومی» برایش مهم است با امثال شما!

 

 

پس بگیریم؟ پس بگیریم؟ هان؟

لثارات: آقای احمدی‌نژاد ما را مجبور نکنید که رای‌مان را پس بگیریم!

- من که فکر میکنم اعضای انصار حزب الله اگر رایشان را پس بگیرند؛ احمدی نژاد خواهد افتاد! اصولا این 50 هزار نفر انصار در سراسر کشور؛ همان 25 میلیون نفری هستند که به احمدی نژاد رای داده‌اند! یعنی 50 هزار نفر باتوم به دست گرفتند تا بتوانند تقلب را انجام دهند! حالا خدایی رایشان را پس بگیرند؛ احمدی نژاد می‌افتد؟

(فقط ما چقدر بی‌غیرت بودیم که با این همه نفرات و عِدّه و عُدّه؛ نیامدیم این 50 هزار نفر لات و لوت و هرزه را جارو کنیم بریزیم توی دریا؛ و کشوری را آزاد کنیم.)

جنگی همراه با شکست

در راستای اعمال ماجراجویانه مسوولین نیرو انتظامی مانند عملیات راپل درشهرک اکباتان برای جمع آوری آنتن‌های ماهواره؛ بد نیست نگاهی بیاندازیم به جنگ دنیای تکنولوژی.

این سری جدید آنتن گیرنده امواج ماهواره‌ای است. که بطور عمودی هم قابلیت نصب دارد. قیمت این آنتن حدود سیصد هزار تومان است.

 

تــصـــویــــر روز

تــصـــویــــر  روز