با سگ مگر می توان مسالمت آمیز بود؟

وقتی کروبی از شکنجه ها و آزار جنسی در بازداشتگاه های سپاه حرف زد؛ موج دشمنی با او شروع شد. دشمنی که اینکه به بازداشت و شاید شکنجه ی خود او منتهی شده است.

آن موقع برخی ها تشکیک می کردند که مگر ممکن است پاسداران انقلاب؛ از این کارهای بد بکنند؟ اصلا مگر به این آدم ها می چسبد؟ درست است که پاسداران خیلی جدی هستند؛ اما اینکاره که شما می گویید نیستند. آدمهای مسلمان و پاکی هستند. نه... نگویید... گناه دارد... !

حتی یک خری آمده بود یک بار به تلویزیون و می گفت: کسانی که به پاسداران، این پاکترین انسانهای جامعه ی ما چنین تهمتی زده اند؛ مستحق حد قذف (مجازات شرعی برای تهمت زنندگان جنسی) هستند!

حالا با منتشر کردن این قطعه فیلم که یکی از این پاسداران عاشق ولایت در ملا عام و جلوی خانواده ی فائزه هاشمی این طور فحش ناموسی به او می دهد؛ حقایق خیلی روشن تر شده است.

کسانی که در وسط خیابان با یک زن جوان این رفتار را می کنند؛ و تازه این زن از خانواده ای قدرتمند است؛ ببینید در پادگان های وسط بیابان، با این دختران سبز بازداشتی چه رفتاری می شده است. یعنی شما باور می کنید که دختران را که به پادگان ها می برده اند و دست اینگونه آدم ها می دادند؛ آنها یک طرف می نشستند و آن دخترها یک طرف؛ و صرفا یک بازجویی مودبانه انجام می شده و پرونده تشکیل می شده است؟!

کسانی که این طور عقده های جنسی دارند؛ و حرف عادی که میخواهند بزنند با الفاظ رکیک جنسی سخن می گویند؛ و اصلا توان این را ندارند که وقتی عصبانی می شوند حداقل فحشهای عادی بگویند؛ می توان آیا باور کرد که با این خشم و عصبیت، وقتی دختران سبز را تحویلشان می داده اند؛ آنها هیچ عمل جنسی با آنها انجام نداده اند؟ اصلا می توانند این آدمهای فاسد و وحشی جلوی خودشان را بگیرند؟

کافی است که فکر کنند کسی رهبرشان را قبول ندارد و وابسته به استکبار جهانی و ضد انقلاب است! دیگر تنها فکری که به ذهنشان می رسد؛ تجاوز جنسی به آن بازداشتی است.

نمونه واضح آن اکنون هویدا است. این جانوران اصلا شرم هم نمی کنند که بخواهند مخفی کاری کنند. حتم بدانید آن سگی که به ترانه موسوی هم تجاوز کرد اگر الان پیدایش کنید, خواهد گفت کردم که کردم حقش بود, باید می فهمید دشمنی با رهبر معظم ما چه عواقبی دارد...!

به نظر من وقتی دشمنان ملت این طور زده اند به سیم آخر؛ مردم هم باید به سیم آخر بزنند. دیگر تظاهرات مسالمت آمیز؛ چه معنی دارد!

راه همان است مردم لیبی به ما نشان دادند. که این جانواران تا زور بالای سرشان نباشد؛ عین سگی تازی خواهند تاخت.

 

(عکس فوق، متعلق به همان کسی است که با الفاط رکیک جنسی به دختر هاشمی رفسنجانی در شهرری حمله کرد)

 

آهـــســـــتـــــان!

1- زبان بعضی از حامیان نظام ایران، گاهی خیلی گزنده و زننده می شود. برای مثال گشتی در وبلاگ بدنام "آهستان" اگر بزنید، این زبان هرزه را به خوبی درمییابید.
2- این حامیان نظام وقتی می خواهند خیلی هوش و استعداد به خرج دهند و از نظام مقدس شان بصورتی ابتکاری دفاع کنند؛ می آیند می گویند: "چرا تظاهرات مردم مصر و تونس این قدر زود به نتیجه رسید اما تظاهرات شما سبزها با گذشت بیست ماه به هیچ نتیجه ای نرسیده است و آیا غیر از این است که نظام، دارای پشتوانه عظیم مردمی است؟!!"
3- یک سوال که الان برای ذهن کودکانه ی ما پیش می آید این است که این نظام دارای پشتوانه عظیم مردمی؛ چرا اول اسفند، در دفاع از موجودیتش؛ تهران را تبدیل کرده بود به پادگان نظامی؟
4- ظریفی گفت اسم جدید شهر تهران را شنیدی؟ گفتم نه. گفت: پادگان امام خامنه ای!
5- ظریف بالایی که اسم جدید تهران را کشف کرده بود؛ خود ما بودیم!!
6- از جمله کارهایی که برای اداره روانشناسانه ی یک کشور انجام می دهند؛ "وقاحت" است. یعنی ظاهرا این، بنیان علمی دارد. مثلا شنیده اید که دستگاه تبلیغاتی آلمان نازی شدیدا از دروغ گفتن حمایت می کرد. و آن حرکت را مفید می دانست.
7- اینکه می بینید دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی، از استراتژی "تحقیر مخالفانش" استفاده می کند؛ یک بنیان علمی دارد. یعنی بزرگان اینها برایشان تعیین کرده اند وقتی شما حریف را به شدت تحقیر کنید؛ اول او عصبانی می شود. اما وقتی گیج شد و احساس کرد کاری نمی تواند بکند؛ خودش در درون خودش خیال می کند شاید طرف مقابل حق دارد که این قدر سماجت می کند!
8- دقت کرده اید همه زیر و بم دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی؛ همه یک کار در این بیست ماهه کرده اند؟ از صداسیما گرفته تا روزنامه های کم خواننده ای مانند کیهان، تا سایت های دولتی مانند رجانیوز و فارس، تا وبلاگهای همکاران دستگاه امنیتی مانند آهستان. همه انگار یک خط را دارند. و آن؛ تحقیر، حرکت به جلو، حمله ی اوباش منشانه، و همه کارهایی است که لج حریف را دربیاورد. همه، هماهنگ یک کار دارند می کنند. از فکر، بحث، دلیل، حرف منطقی اصلا قرار نیست خبری در این مجموعه باشد.
9- حالا ما هم می خواهیم از همین استراتژی آنها استفاده کنیم. و با یک حرف مغالطه امیز، آنها را به سر میز گیج شدن بکشانیم!
10- الان حکومت لیبی دارد به شدت مخالفانش را که از خطوط قرمز گذشته اند؛ سرکوب می کند. خط قرمز هم بنا به اطلاعیه های گاه به گاه حکومت لیبی؛ همان رهبری سرهنگ قذافی است. نظام لیبی، آنقدر در سر حرفش مانده که از بمباران مردم طرابلس و بنغازی با جنگنده های پیشرفته هم صرف نظر نکرده است!
11- الان بیست ماه است که فتنه گرهای ایرانی در حال حمله به اصل نظام اند. و بنا به سخنان علی لاریجانی در پاییز سال گذشته؛ نظام در مقابل تهدید به امنیت ملی با هیچ کس شوخی ندارد. علی لاریجانی حتی گفت همه دنیا وقتی به امنیت ملی شان می رسند با کسی شوخی ندارند.
12- اما ما هر چه صبر می کنیم مقام عظمای ولایت با سران فتنه برخوردکنند، نمی کنند. واقعا چرا؟
13- یعنی صلابتی که باید در برخورد با فتنه گرانی که اصل نظام را دچار آسیب رسانده اند؛ چرا در مقام معظم رهبر شاهد نیستیم؟
14- حالا جواب بدهید ای حامیان نظام مقدس! آیا غیر از این است که شما خودتان هم می دانید حق نیستید؟ وگرنه چرا حتی حکومتهای دست چندمی مانند لیبی که به رهبری یک سرهنگ اعتقاد دارند؛ در برخورد با تهاجم به اصل نظامشان این قدر جدی هستند؛ اما شما از رهبری نائب امام زمان هم چندان دفاع نمی کنید؟ غیر از این است که خودتان هم باور دارید حکومت تان بیش از حد آبگوشتی و شله زردی است؟ غیر از این است که خودتان هم می دانید نائب امام زمان فقط حرف است؟ غیر از این است که همه شما فقط برای این دور این نظام جمع شوید تا به نان و نوایی و سهامی و وامی برسید؟ ولی آن هنگام که بوی جمع شدن قریب الوقوع این نظام مقدس به مشام برسد؛ اولین کسانی خواهید بود که به این نظام مقدس ِ امام زمانی خیانت می کنید؟ و بدترین افشاگری ها را دربرابرش منتشر خواهید کرد؟
15- به مناسب آموختن این گونه سخن گفتن از وبلاگ آهستان؛ نام این مقاله مان را گذاشتیم این که می بینید! از اینکه نام کثیفی است؛ عذر می خواهیم!

یک روز قهرمان، یک روز قذافی

نوشتار شده ی یک گفتگو:

 

سال 78 بود. بعد از حوادث کوی دانشگاه. رهبر دیدار عمومی داشت. من شب خودم را پای تلویزیون نگه داشته بودم تا سخنرانی رهبر را کامل بشنوم. سخنرانی به آخرش رسید که رهبر گفت: "من جان ناقبلم را اهدا می کنم... من مختصر آبرویم را اهدا می کنم..." و من در این لحظات به شدت می گریستم...

آن روزها من از طرفداران رهبر بودم. نیمچه مسوولیتی هم در بسیج داشتم. دانشجو هم بودم. عکس رهبر را روی صفحه ی اول همه کتاب های دانشگاهم چسبانده بودم.

آن روزها من فکر می کردم جدای آنکه چه اتفاقی واقعا در کوی دانشگاه افتاده؛ اما الان کسانی (که من نمی دانستم کی هستند) به رهبر حمله کرده اند. رهبر در خطر است. الان است که دیگر ما باید بایستیم. دیگر به چیزی دیگر نباید فکر کنیم. حتی به اصل ماجرا! وقتی رهبر این طور در تنگنا قرار گرفته است؛ من چرا راحت می خوابم؟

آنروزها من فکر میکردم اصلا توی این واقعه 18تیر، اگر کسی مظلوم واقع شده است؛ رهبر است! و هیچ فکر نمی کردم که 18تیر اصلا چطوری آفریده شد و با دانشجوها چه کاری کرده بودند!

ده سال گذشت. بار دوم بود که رهبر آمد و در منظر مردم گریه کرد: "من جان ناقابلی دارم... من جسم ناقصی دارم..."

این بار داشتم به این فکر می کردم که: ببین! رسما دارد فرمان قتل می دهد! ببین دارد به عمد و با طراحی خاصی؛ نیروهای امنیتی را تحریک می کند که الان وضع اضطراری است. همه فرامین قبلی مان که می گفتیم با عقلانیت و حکمت و مصلحت حرکت کنید؛ باطل است. الان دستتان باز است. الان بحث کربلا است! الان بُکشید!

و فردای آن روز یعنی در سی خرداد دیدیم که نیروهای امنیتی چه کار کردند!

رهبر سخن از ایستادن می کرد. اما این ایستادن دیگر برایم معنای قهرمانانه نداشت. معنای اصلی اش را بازیافته بودم. سرکوب و جنایت آگاهانه!

بار اول بچه گانه فکر می کردم و احساساتی می شدم. بار دوم عقلم کار می کرد و معنای واقعی حرف های یک حاکم ِ در قدرت را که برای بقایش بر سر قدرت؛ تحریک می کند و نیروهای امنیتی اش را به جان مردم می اندازد؛ تا فقط چند روز بیشتر بماند... این ها برایم معنا شد.

و امسال قذافی را که می بینم؛ که همان طور فرمان مقاومت و ایستادن و سرکوب صادر می کند؛ راحت تر معنای یک حاکم ظالم را در می یابم.

سال 78 او را قهرمانی شجاع و مظلوم می دیدم. سال 88 او را حاکم خونریز و شیاد.

امروز او را قذافی ِ تمام این سالها نام می گذارم!

آیا آنها که این روزها باطوم و کلت شان را بر جسم هموطنانشان نشانه می روند؛ مانند سال 78 من فکر می کنند؟

آیا می شود آنان را به گونه ای آگاه کنیم که هویت واقعی رهبر را بفهمند؟

بفهمند خیلی زودتر از من؛ که ده سال طول کشید؟!

می خواهم بگویم بسیجی های این روزها را سعی کنید درک کنید. نمی گویم همه ی آنها به قدر من در سال 78 پاک هستند و از روی عاطفه، دنبال رهبر افتاده اند. اما برخی شان اینگونه هستند. با چنین کسانی باید با عقل و احترام و درک سخن گفت.

فحاشی و سنگ پراندن و حمله به آنها یا رهبرشان؛ فقط آنها را متقاعد خواهد کرد که در انتخاب راهشان اشتباه نکرده اند.

پس کاری کنید بفهمند اشتباه کرده اند.

درنگ و پوزنگ!

"آدم دلش خون می شود وقتی می شنود کسانی بخاطر دفاع از رهبری، با صدای یاحسین و یازهرا، به منزل دانشجویان حمله می کنند."

این جملات معروف رهبر معظم بود که در سال 78 بعد از واقعه ی 18تیر ایراد شد. شاید رهبر معظم، موفق شد تعداد بسیاری از مردم را قانع کند که از آن حمله بی اطلاع و بیزار بوده است. و با اینکه حمله کنندگان به خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران، داد می زدند بخاطر حمایت از رهبر است که آمده اند؛ گویی رهبر معظم از آن قضیه اصلا اطلاع نداشته و دامانش از چنان گناهی مبرّاست.

حتی شاید بسیاری هنوز که هنوز است آن حمله و موارد مشابهش را کار انسانهای خودسر و نادانی می دانند که بخاطر حمایت هایشان از رهبر، دارند به رهبر لطمه می زنند و قلب نازنینش را خونین می کنند!

اما حالا به نظرم زمان مناسبی برای بازتحلیل آن ماجراست.

بعد از حضور 25بهمن؛ از بیت رهبر معظم به همه آقایان نظام، پیام داده شد که قصد برخورد جدی با موسوی و کروبی را دارد و همه باید موضع رسمی گرفته و فتنه را محکوم کنند.

در اولین قدم شاهد نعره های مجلس بودیم. و علی لاریجانی که همیشه در ارتباط مستقیم با بیت رهبر است؛ فرکانس های مناسب را در این باره منتشر کرد.

قدم دوم در مصاحبه های فرمایشی بود که قالیباف و ناطق نوری و حسن روحانی و نهایتا رفسنجانی انجام دادند.

قدم سوم کار همان عناصر خودسر بود که دور خانه های موسوی و کروبی جمع شدند و شروع کردند به همان کارهایی که در 18تیر کرده بودند. جالب اینکه هرکدام از آقایان که پیام رهبر را به خوبی نگرفته بودند؛ مشمول نوازش های همین عناصر هم قرار گرفتند. برای مثال خانواده ی رفسنجانی که گویا به اندازه کافی، فتنه را محکوم نکرده بود؛ دم به دم از سوی همین عناصر خودسر تعقیب شدند و گاهی با ادبیات خاص خودسری، نواخته شدند!

قدم بعدی سخنرانی ذوالنور یکی از روحانیون معروف سپاه بود که بعد از یکی از نمازجمعه ها ایراد کرد. ادبیات تند و فحاش گونه ی او هنوز بر تارُک تاریخ می درخشد!

قدم بعدی هم بازداشت موسوی و کروبی بود که انجام شد. و تا مدتها همه خیال می کردند آنها در خانه شان در حصر هستند.

مطلب را جمع بندی می کنیم.

پاسخ دهید که چه کسی گفته بود قرار است با موسوی و کروبی برخورد شود؟ جواب واضح است: رهبر معظم.

چه کسی گفته بود همه سران سیاسی جمهوری اسلامی علنا موسوی را بنوازند؟ جواب واضح است: رهبر معظم.

حالا بگویید چه کسی گفته بود عناصر خودسر لات ِ لباس شخصی؛ دور خانه ی موسوی و کروبی را تبدیل کنند به چاله میدان؟ جواب واضح است: رهبر معظم.

حالا بگویید ببینم، چه کسی گفته بود روز 18تیر سال78 عناصر خودسر بی تربیت و لباس شخصی به کوی دانشگاه تهران حمله کنند؟

حالا فهمیدید چه کسی خون به دل رهبر معظم کرده است؟

جواب های خودتان را به پیامک 30000214 ارسال کرده و از عمو پورنگ یک عدد جایزه دریافت کنید.

عموپورنگ به همه شما یک آواز لاله زاری عهد بوق تقدیم می کند.

بشتابید که جای درنگ نیست!

جای پورنگ اما هست!

جوادیه دارد می آید!

به نظر من جنبش سبز را باید پایان یافته تلقی کنیم. وقتی اردشیر ارجمند می آید و می گوید همه ی حرف ما، پایان حصر سران جنبش است؛ این یعنی مردم راهی دیگر باید برگزینند.

به نظر من، اینک قیام مردم؛ به سمت توده های عمومی می رود. همان که برخی به طبقه ی فرودست از آن یاد می کنند.

گرانی و فقر؛ فساد اجتماعی؛ فحشا و مواد و مشروبات؛ گویی اصلا دغدغه های جنبش سبز نیست. در حالیکه این مردم در آن معضلات دست و پا می زنند.

شعار ما نه "سران جنبش" نه آزادی اجتماعی؛ نه آزادی شراب و زن؛ که فقر و فسادی است که مردم را در خود دفن کرده است.

اصولا باید انقلابیون جدید را نه در کریمخان زند؛ بلکه در نازی آباد و جوادیه جست.

بد نیست حتی به همین 25بهمن نگاهی بیندازید. شدیدترین درگیری ها مربوط بوده به خیابان نواب در خیابان آزادی. جایی که یکی از مراکز فرودست جامعه است.

مردم عبدل آباد و شهرری وقتی به خیابان بیایند؛ انگشتانشان را "وی" نمی کنند. بلکه تا نیمه شب در خیابان درگیر خواهند بود. آنها اگر پلیسی هم به دستشان بیافتند؛ از تیر چراغ برق آویزانش خواهند کرد!

مدل نظام ایران؛ شبیه تونس نیست. بلکه شبیه لیبی است. و این نظام تا پس گردنی  را پشت سرش حس نکند؛ کنار برو که نیست، هیچ؛ حاضر نیست کوچکترین عقب نشینی ای هم بکند.

و وقتی بدترین رفتار را بسیجی ها و پاسدار ها با این مردم می کنند, و آزار جنسی کمتری آن است؛ چرا نباید این مردم از اسلحه دست گرفتن بترسند؟

تهران اگر بخواهد در برابر این نظام فرتوت بایستند؛ باید به فکر مبارزه ی کامل باشد. سقوط چند مرکز تسلیحات نظامی، اصلا کار سختی نیست. کار سخت این است که ما مردانی داشته باشیم که اهل اسلحه باشند.

و این مردان؛ سبزها نیستند. بلکه همان ها هستند که دارند در گرانی سنگین این روزها دست و پا میزنند. همان ها که جانشان به لبشان رسیده.

مردان پایین شهر!

 

 

خانم های ولایت!

نمونه ای از حجاب در ولایت اسلامی!

صد رحمت به خانم های محله جمشید!

این شمّه ای است از جمهوری اسلامی؛ که نه جمهوری است؛ و نه اسلامی در کار است.

هر چه هست و هست؛ سردار است و سپاه و شکم های گنده.

گرچه ان شاءالله پایان کارشان است...

 

 

بازی رهبران!

1-    مردم زاویه، عزیزان من! مواظب این جوانان خودتان باشید. من خبر دارم یه قرص هایی هست، که مغز جوان ها را خراب می کند. یه کارخانه شیر در مصرایه، این قرص ها را توی شیر و نسکافه و قهوه حل می کند. شب ها این قرص ها یا محلول را به جوان های بین ۱۷ تا ۱۹ ساله می دهند. به آن ها می گویند: حالا بروید مرکز پلیس را آتش بزنید. حالا بروید پلاکارد ها را پاره کنید. خانم ها و آقایان اهل زاویه مواظب جوانانتان باشید.

2-    در شب چهارشنبه آخر سال، بزرگترها مواظب جوانها باشند. نگذارند حرکات هیجانی انجام دهند.

3-    زندگی یعنی عشق به رهبر انقلاب.

4-    شرف ما دین ما آیین ما رهبر انقلاب است.

5-    یا من هستم و کشور در دستان من است. یا هیچ چیز نمی ماند. جنگ داخلی می شود.

6-    شما یا با ما هستید یا علیه ما. راه سوم وجود ندارد.

7-    توضیح: جملات با شماره فرد؛ سخنان معمر قذافی رهبر لیبی است. جملات با شماره زوج، سخنان مردان ولایت در ایران است. هرگونه شباهت، کاملا اتفاقی است. و ربطی به ما ندارد!

 

امدادهای غیبی رسید، برادر محسن!

از جمله حرفهای برادران ولایتمدار که مرتبا زده شده است؛ وابسته بودن مخالفانشان به قدرتهای بیگانه بوده است. برای مثلا دم به دم در سخنان مضحکی که در سایتها و وبلاگهایشان منتشر می کنند (و شرم هم نمی کنند و به کارشان با لجاجت ادامه می دهند) این است که چرا اسرائیل از جنبش سبز حمایت کرده؟ پس معلوم است که سبزها پلید هستند و ولایتمداران ِدر قدرت، همگی حق مطلق اند.

حالا بیایید و نگاه کنید چنان حمایتی را چگونه رسانه های اسرائیلی دارند برای نظام حق و مقدس جمهوری اسلامی انجام می دهند.

روزنامه یدیعوت آخرونوت به داد آقایان رسیده و در سایت خود -وای.نت- هر گونه تشابه میان انقلاب در کشورهای عربی را با کشور ایران اشتباه دانسته و گفته ایرانی ها به شدت مقتدر هستند و نمی توان انتظار انقلاب را در آن کشور داشته باشیم!!

حمایت اسرائیل و نیرورسانی اش از این واضح تر!؟ حمایت از دیکتاتور ایران، از این روشن تر؟
بخوانید وای.نت چه نوشته:

 

"جمهوری اسلامی ایران نیز همانگونه که در طول ۲۰ ماه اخیر توانست موج بزرگ اعتراض‌های مردم خود را همانند سه دهه پیش از آن سرکوب کند، تلاش‌های تازه ایرانیان را برای ازسرگیری تظاهرات در روزهای ۲۵ بهمن و اول اسفند امسال شدیداً سرکوب کرد و آنقدر نیروهای متنوع به خیابان‌ها و میادین ریخت و تدابیر گسترده به کار برد تا این رخدادها را کاملاً بی‌اثر کرد. پروفسور عوزی رابی، مدیرمرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه تل‌آویو به «وای.نت» می‌گوید که آمادگی و تنوع و جدیت و عزم نیروهای نظامی و انتظامی و مسلح و لباس شخصی حکومت ایران را هیچیک از حکومت‌های عربی و اسلامی و یا دیکتاتوری‌های دیگر در سراسر جهان ندارند. به گفته پروفسور رابی، علیرغم مشکلات بزرگ اقتصادی مردم ایران، نرخ بالای بیکاری به ویژه در میان دانش‌آموختگان دانشگاه‌ها و تورم بالا و همچنین علیرغم افزایش فشارهای ناشی از اجرای طرح جدید اقتصادی حذف یارانه‌ها، جمهوری اسلامی ایران هنوز قوی و با ثبات، و سرسخت و قاطع است. این کارشناس اسرائیلی می‌گوید در کنار همه اینها، جمهوری اسلامی ایران همچنان سوار بر بال ایدئولوژیک، با این احساس اطمینان پرواز می‌کند که رخدادهای دو ماه اخیر منطقه و جهان به شدت به سود ایران بوده و می‌کوشد تا جای پای خود را در هرجا که بتواند، تقویت کند؛ نمونه‌های بارزش: عبور دو کشتی جنگی ایران از آبراه سوئز  پس از ۳۲ سال، و دخالتی فزاینده‌تر در امور لبنان و آشکارا مترصد نشستن برای گسترش دخالت در امور کشورهای عربی و اسلامی دیگر است. پروفسور رابی به شرح کارهای اخیر احمدی‌نژاد می‌پردازد، که علیرغم نبود اطمینان به قانونی بودن نحوه تداوم ریاست‌جمهوری‌اش، با اعتماد به نفس ظاهری زیاد به کارهای تحریک‌آمیز علیه رقبای داخلی‌اش می‌پردازد و پیوسته بر شمار مخالفانش افزوده می‌شوند. به گفته پروفسور رابی، این عملکردها همراه با گسترش نارضایتی اقتصادی، طبیعتاً می‌بایست به خروش مردم ایران بینجامد اما در مصر اوپوزیسیون نقش مهمی در تظاهرات و تداوم آن داشت، ولی در ایران حکومت هر تشکل و حزب و ساختار دیگری را سریعاً با فروپاشی روبه‌رو می‌کند. پروفسور رابی می‌گوید علیرغم دلبستگی بسیار ایرانیان به جنبش اعتراضی سبز و امید به تغییر نظام، اما سرسختی بسیار قاطع حکومت ایران نخواهد گذاشت که جنبش مخالفانش تحرکی جدی داشته باشد و در آینده نزدیک، نباید انتظار تغییری واقعی در ایران، همانند سرزمین‌های عربی را داشت."

 

باید پرسید حالا چه کسی به اسرائیل وابسته است؟

و بالاخره یک نفر از نظام مقدس آقایان دفاع کرد و به آن روحیه داد! امداد از طرف امام زمان رسید! منتهی از طرف دوست و برادر اسرائیل!

 

کارت بسیج شهدای لیبی صادر شد!

1یكی از ساكنان طرابلس، كه نخواست هویتش افشا شود، گفته است پایتخت در ترس و وحشت به سر می برد.

او گفت: "خانواده هایی هستند كه اجازه نداشته اند اجساد عزیزان خود را از خیابان ها جمع كنند مگر این كه سندی را امضا كنند و بگویند كه عزیزشان با گلوله مخالفان رژیم كشته شده است. هیچ تشییع جنازه ای برگزار نمی شود چون جسدی تحویل داده نشده كه مراسمی برگزار شود."

2- احتمالا اعضای منافقین لیبی نبوده اند که معترضان را کشته اند؟ به نظرتان کارت عضو فداییان قذافی را هم برایش صادر می کنند؟

 

مردان ولایت شجاعند

وقتی خبر رد شدن دو ناو ایرانی از کانال سوئز منتشر شد؛ برخی آن کار را شجاعانه خواندند. حالا نگاه کنید مسیر ناوهای شجاع ایرانی را که به هدف حمایت از نظام سوریه (و راه نیافتن موج قیام به سوریه) انجام گرفت.

کم مانده بود که بروند استرالیا را هم دور بزنند! که مبادا به اسرائیل نزدیک شوند!!

این شجاعت تان من را کشته!

 

دروغ نگویید لطفآ!

1-                برخی با تحلیل های مصنوعی به استقبال حوادث اخیر خاورمیانه می روند. این برخی که می گویم؛ از مردان جمهوری اسلامی بگیرید تا نخست وزیر اسرائیل! تا مجری تلویزیون بی.بی.سی! تا کارشناس صدای آمریکا! عجیب نیست؟

2-                مثلا می گویند نکند مصر تبدیل شود به جمهوری اسلامی ایران دوم! مقام عظمای ولایت هم می آیند در نماز جمعه؛ همین حرف را می زنند! عجیب نیست به نظرتان؟

3-                بعد نوری زاده می آید به آنها جواب می دهد که صد رحمت به جواب ندادن! مثلا می گوید "آقاجان، در میدان تحریر قاهره دویست هزار نفر حضور داشتند که فقط هزار نفرشان نماز می خواندند. چرا می گویید انقلاب مصر؛ نسخه ایرانی انقلاب است؟"

4-                               بعد صداسیما هم تصویر نماز جماعت صدهزار نفری را در قاهره نمایش می دهد! و مثلا نوری زاده را مات می کند!

5-                               خدایی نوری زاده اشتباه می کند. و البته صداسیما هم دروغ می گوید!!

6-                               صداسیما تصویری که نشان داد مربوط به نماز جمعه بود. در حالیکه نوری زاده نماز جماعت هر روزه را می گفت.

7-                نوری زاده هم که انگار عمدا اشتباه می گوید؛ باید بداند منافاتی ندارد اگر معترضین مصری بصورت میلیونی نماز جماعت بخوانند؛ و همزمان خواستار یک حکومت اسلامی به مدل ایران هم نباشند. چرا که نماز خواندن یعنی بنده ی خدا بودن. و مگر در جمهوری اسلامی ما "نماز" داریم؟ مگر یادتان رفته با کسانیکه شعار الله اکبر سر می دادند چه رفتاری می کردند؟ مگر یادتان رفته موتورسواران پلیس ویژه به صف نمازگزاران جمعه در تیر 88 حمله کردند؟

8-                واضح است که انقلاب های خاورمیانه؛ نه در خدمت جمهوری اسلامی؛ که در مقابل آن است. موجی است برای مقابله با دیکتاتوری. و این کجا و جمهوری اسلامی کجا که رسما از زبان تئوری پردازانش نظیر مصباح یزدی، از دیکتاتوری دفاع می کند؟

9-                مصر معلوم است ایران نمی شود. حتی اخوان المسلمین هم صریحا گفته خواستار هیچ گونه حکومت دینی نیست. اما چرا اسرائیل دم به دم از ایران شدن مصر ابراز نگرانی می کند؟ چرا مواضع اسرائیل این قدر با مواضع ایران هماهنگ است؟ پشت پرده خبری است؟

10-             ایران هم دوست دارد خودش را این روزها خیلی سرحال نشان دهد. منظورم از ایران؛ نظام ایران است.مثلا ناو جنگی به سوریه می فرستد آن هم جوری که از کنار اسرائیل رد شود! یا در لبنان می خواهد دولت را در دست بگیرد. یا در بحرین می خواهد از شیعیان بحرین حمایت کند تا در اعتراضاتشان بر معترضین سنی پیروز شوند.

11-             اما چطور شیعیان بحرین، بروند زیر نفوذ حکومت ایران؛ در حالیکه شیعیان خود ایران زیر باطوم وداغ و درفش حکومت ایران هستند؟!

12-                          نه مصر؛ نه بحرین؛ نه لبنان؛ میدان های پیروزی نظام ایران نیست. و این را، هم نظام ایران به خوبی می داند و هم اسرائیل.

13-             دیروز خبری بسیار عجیب دیدم. موج تظاهرات به بغداد هم رسید! بغدادی که ظاهرا زیر چکمه های ارتش آمریکا؛ یک دولت دموکراتیک داشته است! پس دیگر چرا باید مردمش انقلاب کند؟! جالب اینکه پلیس عراق هم همان کاری را کرده که در مصر و تونس و ایران می کنند. و چند نفری را هم کشته.

14-                          راستی یادتان هست دولت عراق با همکاری تمام قد ایران تشکیل شد. دولت نوری مالکی. دولت شیعی! دولت مدل ایرانی!

15-                           همه جا با دیکتاتورها بدند. با نظام ایران بدند.

16-             دور نیست که مردم لبنان هم در برابر حزب الله لبنان قیام کنند. و برخلاف چیزی که نظام ایران می خواهد بگوید؛ با حسن نصرالله نه مانند یک قهرمان جهان عرب؛ که همانند همه دیکتاتورها رفتار می کنند.

17-             نظام ایران یک دیکتاتور  است. و مخالف هیچ دیکتاتوری نیست. و موج انقلاب های خاورمیانه؛ قیام در برابر دیکتاتوری است. پس نظام ایران؛ الگوی هیچ انقلابی در منطقه نیست. بلکه خودش آماج همین موج ضددیکتاتوری است.

18-                          خداحافظ نوری مالکی! خداحافظ حسن نصر الله! و خداحافظ مقام عظمای ولایت رهبری و فرماندهی معظم کل قوا!

19-                           خاورمیانه دیگر دیکتاتور نمی خواهد.

 

 

راهنما نه رهبر

1-                             موسوی یک شخص نیست. یک نماد اعتراض است.

2-                             موسوی در اعتراض ما حل شده است. نه اینکه اعتراض ما در موسوی حل شده باشد.

3-                             ما برای حصر یا بازداشت موسوی نیست که به خیابان می آییم. برای اعتراض خودمان است. موسوی یک نماد است.

4-                             کعبه آن است که ره گم نکنی اعرابی؛ ورنه...

5-                             ما هرگز برای موسوی نیست که جانمان را به خطر می اندازیم. بلکه برای اعتراض مان است. اعتراض به همه ی ظلم، فساد، و فقری که در ایران است. آنهم ایران نفتی؛ با نفت بشکه ای 100دلار!

6-                             ما خسته شده ایم. می فهمید؟

7-                             به مدل مصر می روید یا به مدل لیبی؟ انتخاب با خودتان است.

8-                             ما مدل لیبی را بیشتر ترجیح می دهیم. حالش بیشتر است. نه؟

9-                             رقصی چنان میانه ی میدانم آرزوست!

 

 

قلب ها برای که به تپش در می آیند؟

1-                             آیا ایران یکی از کشورهای جهان سوم است؟

2-            "حیدر حیدر" را که شنیده اید؟ معمولا نیروهای هیات رزمندگان وقتی به مردم تهران حمله می کنند؛ جیغ می کشند: حیدر حیدر!

3-            حیدر مصلحی وزیر کوبنده اطلاعات کشور در مصاحبه ای که 5شنبه پخش شد؛ و انصافا حال ما را گرفت و خمیازه مان را درآورد؛ تحلیل های گوناگونی ارائه کرد.

4-            یکی از این تحلیل ها این بود که ایران در دل مردم جهان جا دارد. و انقلاب مردم خاورمیانه بخاطر الهامی است که آنها از ایران انقلابی گرفته اند. حیدر آقا جوابی هم داد به اشکال مخالفان؛ اینکه چرا این قدر دیر مردم خاورمیانه از انقلاب اسلامی ایران الهام گرفته اند؟

5-            حیدر آقا گفت برای این است که برخی از خواص وقتی در قدرت بودند در تمام این سالها؛ راه امام را کنار گذاشته بودند. اما حالا که احمدی نژاد راه امام را دوباره به دست گرفته است؛ مردم خاورمیانه هم انقلاب کردند.

6-                             از بر و بچه های اینترنت؛ کسی روانپزشک هست؟

7-            حیدر آقا حواسش نبود که الان یک اشکال دیگر به وجود می آید. اینکه خود امام خمینی که ده سال در این انقلاب اسلامی در قدرت بودند. پس چرا در دوره امام خمینی که قدرت بلامنازع کشور بودند؛ مردم خاورمیانه الهام نگرفتند و تا سال 1368 انقلاب نکردند؟ و ماندند 32سال بعد یکباره الهام گرفتن شان آمد؟

8-                             به نظر شما حیدر آقا عقیده دارد احمدی نژاد از خود امام خمینی هم راه امام را بهتر ادامه می دهد؟

9-                             چی شد؟ کسی روانپزشک خوب سراغ ندارد؟

10-          چند وقت پیش هم یکی در یک جایی سخنرانی می کرد. نمی دانم توی تلویزیون بود یا توی یکی از این مراسم های رسمی دانشگاه. می گفت نمی دانید اعضای حزب الله لبنان در سال گذشته چی کشیدند. وقتی در ایران این فتنه به پا بود؛ آنها بیشتر از ما ناراحت بودند. آخر نمی دانید ایران در قلب ملت های محروم جا دارد.

11-          امروز عصر قذافی –رهبر انقلاب لیبی- در جمع طرفداران انبوهش در میدانی در طرابلس سخنرانی پرشوری ایراد کرد. متن آن را می توانید در سایتهای خبری پیدا کنید. اما این جمله ی او من را به فکر فرو برد: "لیبی هنوز قلب كشوهای جهان سوم است و هرگونه حمله‏ای را پاسخ می‏دهد."

12-                        به نظر شما لیبی سالهاست که در قلب ماست؟

 

 

طلا و مس!

1-            مصباح یزدی را که می شناسید؟ او شاگردی دارد به نام قاسم روانبخش. او هم وبلاگی دارد که خودش یا کسی دیگر براش بروز می کند.

2-            قاسم آقا در وبلاگش گاهی حرف های جالبی می زند. مثلا اخیرآ به احمدی نژاد شدیدآ ایراد گرفته که چرا حرمت استادش را نگه نمی دارد.

3-                             همان طور که می دانید مصباح یزدی از حامیان اساسی احمدی نژاد بود. حالا چرا بین این رفقا دعوا شده؟

4-            مصباح یزدی در قم یک حوزه درسی دارد که برخلاف دیگر مدارس حوزه علمیه؛ وضع مالی اش خیلی خوب است. یعنی مدرن است. طلبه های این مدارس مصباح یزدی هم با طلاب دیگر فرق دارند. یعنی حال و هوای طلبگی شان کمتر است. یکجوری انگار سرخوش اند برای خودشان. مثلا طلبه های عادی اگر یک حجره (اتاق کوچک طلبگی در مدارس علمیه) گیرشان بیاید؛ سه چهار نفری تویش زندگی می کنند. اما طلاب مدارس مصباح یزدی هر کدام در یک واحد آپارتمانی شب و روز می کنند. برخی از این مجتمع های آپارتمانی طلاب را در محله ی "شاه سید علی" قم میتوانید پیدا کنید.

5-            محله ی مزبور را واقعی گفتیم! خیال بد نکنید! این اسم بخاطر وجود یک امامزاده و گنبد و بارگاه او در انجاست که به آن نام خوانده می شود. هر گونه شباهت اسمی دیگر، اتفاقی است!

6-            به نظرتان مصباح یزدی این مال و اموال را از کجا آورده که چنین ولخرجی هایی می کند؟ در حالیکه مراجع هم برای چند تا مدرسه که دارند؛ همیشه با کمبود بودجه روبرو هستند. به نظرتان مصباح یزدی یک ارث پدری خیلی زیاد داشته است؟

7-            آقا قاسم در وبلاگش خطاب به احمدی نژاد می نویسد: "ما شما را به پاكی می‌شناسیم و شخصیتی می‌دانیم كه دلتان برای مردم و انقلاب می‌سوزد ولی یادتان است كه در ایام انتخابات پس از آن كه خبر اهدای طلای همسر آیت‌ا... مصباح در راه شما، پخش شد، زنان فقیر طلاهای نا چیزشان را برای موفقیت جنابعالی می‌دادند و نوعروسی در یزد گردن بند خود را برای تكثیر سی دی‌های شما تقدیم كرد؟"

8-            خوب دقت کردید؟ مصباح یزدی آنقدر با فقر مالی روبرو است که وقتی می خواهد از یک نفر در انتخابات حمایت کند؛ طلاهای زنش را می فروشد. که این طلا فروشی هم با پیروی زنان بسیاری از جمله در در و دهات روبرو می شود.

9-            راستی این خبر را هم فراموش نکنید: پرونده ی معاون اول احمدی نژاد یعنی رحیمی؛ که در دادگاه مفتوح است و محسنی اژه ای هم یک روز در میان بر قاطعیت دستگاه قضایی در آنباره سخنرانی میکند؛ و به حلقه فاطمی معروف است؛ در باره کلاهبرداری چند میلیاردی رحیمی است.

10-          احمدی نژاد صریحا از رحیمی دفاع کرده است. و تهدید کرده که اگر دادگستری رحیمی را بگیرد؛ پرده ها را بالا خواهد زد و آبروی خیلی ها خواهد رفت. احمدی نژاد همچنین گفته است رحیمی اگر پولی به دست آورده است؛ خرج خودش که نکرده است!

11-          برخی از نمایندگان بهارستان هم گوشه و کنار گفته اند: حرف احمدی نژاد درباره اینکه رحیمی آن چندین میلیارد فساد مالی را خرج خودش نکرده است, درست است. زیرا وی همه آن پول را خرج تبلیغات انتخاباتی احمدی نژاد در سال 88 کرده است.

12-          یادتان هست شعار احمدی نژاد را در سال 88 ؟ می گفت می خواهد کسانی که دچار مفاسد مالی عظیم هستند؛ مثل خانواده رفسنجانی و ناطق نوری را تکه تکه کند!

13-                        راستی طلاهای زن مصباح یزدی چی شد بالاخره؟

 

روز جهانی آجیل نوروزی با مشایعت گارد حفاظتی مِشکی!

قرار است به دستور عمه جانم اینها، برویم خرید نوروزی. برای همین هم پرسیدیم چی بخریم عمه جان؟ جواب فرمودند: آجیل!

مطلب را که گرفتیم قرار شده یک روزی را توی این هفته شال و کلاه کنیم بریم برای خرید آجیل نوروزی. اما از کجا بخریم؟ کجا ارزانتر است؟ کجا ترافیک کمتری دارد؟ با چی برویم؟ الگانس مان را از پارکینگ در بیاوریم؟ یا با موتور گازی آقاجانمان برویم؟ اصلا پیاده می رویم که هوایی هم خورده باشیم. اما چه ساعتی برویم؟ همان عصر باشد خوب است. مردم هم عصرها بیرون می آیند. اصلا بهتر هم است. آدم تک و تنها برود خرید؛ اصلا حال نمی دهد. آنهم خرید نوروزی. آنهم آجیل نوروزی! اصلا الان مردم همه چیز دارند؛ فقط مانده آجیل شان را بخرند. حالا داریم چرتکه می اندازیم که چه روزی برویم؟ شنبه؟ نه روز تعطیلی یهودی هاست. ممکن است دلخور بشوند. یک شنبه هم که برادران ارمنی مان، جمعه گرفته اند. می ماند دوشنبه و سه شنبه. همین طور الک دولک میکنیم؛ می افتد سه شنبه. پس ما سه شنبه حوالی 5عصر از میدان امام حسین، پیاده، آرام آرام راه می افتیم به سمت میدان آزادی. ببینیم کجا آجیل خوب دارد توی این مسیر. بخریم.

بلکه این عمه جانمان دست از سرمان بردارد!

 

 

آرزوی من، آرزوی ما

تفاوت قیام سال 88 با آنچه امسال از 25بهمن شروع شد، اساسی است.

در سال گذشته علیرغم جدی شدن اعتراضات و همچنین جمعیت فراوان معترضین؛ همه، انگار با این نیت درونی به خیابان می رفتند تا رهبر را نهایتا وادار به سازش کنند. همه گویی به نیت نهایی "مذاکره" مبارزه می کردند. و رهبر هم که این را دریافته بود؛ آشکارا لجبازی میکرد. و طرفدارانش هم تملقش را می کردند که: وای آقا! شما چقدر محکم و استوار هستید!!

اما آنچه امسال شروع شد و الهام گرفته از قیام کشورهای خاورمیانه بود؛ به هیچ عنوان به نیت مذاکره نیست. بلکه بخاطر سرنگونی تمام این نظام است. دیگر مردم به هیچ عنوان حتی حاضر نیستند پیشنهاد مذاکره رهبر را قبول کنند.

و این به نظر من خیلی مهم است. اگر جمعیت 25خرداد خیلی بیشتر بود. اما انسانهای 25بهمن، چیز دیگری بودند.

آنها ایران را تکان خواهند داد.

حالا خواهید دید.

شما نیروهای نظام، قذافی هم بشوید؛ باید بروید. نهایت این است که سپاه، تانک به خیابان می آورد و برای مقام عظمای ولایت، مردم را می بندد به رگبار. کار بالاتری که نمی توانید بکنید. اما لیبی با شما دارد حرف می زند. اولین به گلوله بستن مردم از سوی تانک های سپاه، مردم را قانع خواهد کرد که باید اسلحه به دست گرفت.

و آن زمان است که موج فرار سپاهیان شجاع شما شروع خواهد شد.

و بعد هم که واضح است! دوران التماس رهبر معظم فرا خواهد رسید. التماسی که کسی اعتنایش نخواهد کرد.

خدایا!

از تو می خواهم... به حق تمام خون دلی که در این بیست ماهه خوردیم، به حق قلب های شکسته و باطرواتمان، به حق جوانان له شده به دست بسیجیان، از تو می خواهم که یک بار دیگر ببینم رهبر معظم به نماز جمعه آمده و دارد گریه می کند...

خدایا... به حق خودت بر خودت... من را این دیدار محروم نکن...

خدایا...!

 

 

تــصـــویــــر روز

تــصـــویــــر  روز