توپ تانک حزب الله؛ دیگر اثر ندارد

1-                             یکی از شعبون بی مخ های ولایت گزارش کارش را در 25بهمن در وبلاگش نوشته است. او از ادبیات خاصی برخوردار است؛ و غلطهای متعدد املائی در نوشته اش پیدا است.

2-                             وی صریحا از اینکه به جایی وابسته نیست و به هیچ کجا هم پاسخگو نیست و هر کار بخواهد می کند؛ سخن گفته است.

3-                             امروز نیروهای رهبر لیبی، مخالفانشان را کسانی معرفی کردند که قرص اکستازی مصرف کرده اند!

4-                             شعبون بی مخ مورد اشاره ما در وبلاگش می نویسد: روز 25بهمن رفته بودیم که طبق معمول سبزها را بگیریم. چند تا موتور شدیم و رفتیم توی یک فرعی در جنوب خیابان آزادی. طبق معمول یک نفر را نشان می کردیم و می رفتیم تا بگیریمش. این بار طرف مقاومت کرد. من با موتور زدم بهش تا افتاد. میثم افتاد روش. اما طرف خیلی زور داشت و تقلا می کرد. با مجتبی دستش را گرفتیم. خواستم از این دستبندهای پلاستیکی بهش بزنم که باز فرار کرد. چند متر آنطرف تر افتاد. من هم پریدم روش. روی لباسم بالا آورد. تازه فهمیدم چرا این سبزها جلوی ولایت می ایستند. طرف مست بود! کلی از مشروبی که خورده بود، ریخت روی بارانی من.

5-                             وی در ادامه آن شب می نویسد: بعد با بچه ها ایستادیم نماز مغرب را به جماعت خواندیم و دوباره رفتیم برای گرفتن سبزها. رفتیم به طرف غرب خیابان آزادی.

6-                             لباس شخصی ولایتمدار ما، بعد از اینکه مشروب قی شده ی یک مست روی لباسش ریخته شده بود؛ ایستاد و نماز خواند! آنهم نماز جماعت در گوشه خیابان!

7-                             راستی این لباس شخصی یادش نبود یا کلا نمی داند که در احکام اسلام؛ نمی توان با لباس نجس نماز خواند! آنهم لباسی به این نجسی و آن هم در نماز جماعت! نمی دانست؟ یادش رفته بود؟ یا یادش رفته بود نباید بنویسد؟

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

تــصـــویــــر روز

تــصـــویــــر  روز