احمد توکلی گفت! خودش گفت!

احمد توکلی، نماینده اصولگرای مجلس از دولت خواسته است در صورت نداشتن توان اداره‌ی پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی استعفا دهد.

 آقای توکلی اختلاس سه هزار میلیاردی اخیر را یک «رسوایی غیرقابل تحمل» خواند و از دولت خواست که «اگر نمی‌تواند اداره کند، استعفا دهد.»

 وی گفت که این اختلاس با در بر گرفتن ۷۲ صدم درصد از کل درآمد ناخالص ملی ایران . ۱.۵ برابر بزرگتر از بزرگترین رسوایی مالی در ایالات متحده در سال ۲۰۰۹ است.

 این نماینده اصولگرا همچنین از «کوتاهی دستگاه قضایی در رسیدگی به پرونده فساد مالی نزدیکان رئیس‌جمهور» انتقاد کرد و افزود که اگر به این مشکلات رسیدگی می‌شد، امروز شاهد اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در دستگاه بانکی کشور نبودیم.

 توکلی همچنین گفت: به دولت و اعضای کابینه می‌گویم که در ژاپن در سال 98 دو کارمند در وزارت اقتصاد متهم به رشوه‌خواری شدند اما پس از این اتهام مدیر کل ذیربط خودکشی کرد و وزیر اقتصاد هم استفعا داد؛ خودکشی پیشکش شما، استعفا داده و بروید.

 وی افزود: شما که نمی‌توانید زیردستی‌های خود را کنترل و نظارت کرده و افراد ناسالم را سر کار بیاورید و کشور را به این وضع می‌رسانید، خودکشی نمی‌خواهد بکنید، فقط استعفا بدهید

منبع

 

بابا شاعر!

مرحوم استاد شهریار در سال ۶۳ شعری را با عنوان «پای خطبه‌های رفسنجانی» برای آیت‌الله هاشمی فرستادند که ایشان نیز در پاسخ شعری را به نام «پارسی‌گوی ترک سهند و خزر » را به پاس قدردانی تقدیم ایشان نمود.

به گزارش آفتاب به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، بخشی از این اشعار متقابل بدین شرح است:

استاد شهریار در بخشی از شعر «پای خطبه‌های رفسنجانی» آورده‌اند:

ای غریــــو تو ارغنون دلــــــــم / سطوت خطبــــه‌ات، ستون دلم

خطبـــــه‌های نمـــاز جمعه تـــو/ نقشه حمـــله با قشون دلــــــــم

چه فسونی است در فســانه تــو / که فسـانه‌ات از او فسون دلــم

با دلی لاله‌گــون، تو را گوشــم / ای لبــت، لعل لاله‌گون دلــــــم

وز مواعظ که می‌کــنی، آن‌گاه / صبـــر می‌زاید از سکون دلـم

انقلاب من،از تو اسلامی است / که حریفی به چند و چون دلــم

گوهــر شب‌چراغ رفسنـــجان / ای چراغ تو، رهنــمون دلــــم

کفــه‌ای، هم تــراز خامنـــه‌ای / در ترازوی آزمــون دلــــــــم

بازوان امـــام، آنــــکه دگــــر / بی‌قرین است در قـرون دلــم

در تــــرازوی سنــجشم مــگذار / ای کم عشـق تو، فزون دلـــم

دگرم بخشی‌از‌تن‌وحاشیه نیست / دل به جانان رسیده جون دلم

شهریارم، لســان حافظ غیـــب / شعر هم، شأنی از شئون دلم

در بخشی از شعر قدردانی آیت‌الله هاشمی نیز آمده‌است:

ای صفـــای تو، رهنمـــون هنــر/ شعرهایت پر از طلا و گـهر

ادبــــت، اســـــوه هنــــــرجویان/ هنرت، جلوه‌گاه خوش‌منــظر

پارســـی‌گـــوی ترکِ کشـورمان /همنوا ساخـتی، سهند و خزر

همدلی، رمـــز عـــزت مــــــلّت / همرهی، راز قدرت کشـور

عاشـــق اهل بیت پیغمبـــر(ص)/ مادح فـــــــاتح دژ خـــبیــر

عشق تو در«همای رحمت» / تو جلوه دارد به صورت اختر

آتش‌افـــکن به جـــان استعمـــار/ که بسوزد بُن ستم یکســر

کـــرده آزاد کــشـــــور ایــران / از جنـایات پهلوی و قجــر

از سلیمان برفت ملک و نگین / او گرفته زدیـو، انـگشتــر

«هاشمی»الحذر ز صحنه شعر / که در آنجا بریزد عنقا پـر

یا میا در مصــاف استــــادان / یا بپرداز، شعر از این بهتر

 

منبع

 

زانتیا حیا کن!

در حالی كه گروه‌های تندروی دانشجویی كه خود را سمبل عدالت‌خواهی و اصول‌گرایی می‌دانستند، 6 سال قبل تنها سوار شدن بر زانتیا را اشرافی‌گری و قربانی كردن آرمان‌های انقلاب می‌دانستند، اكنون به مدد دستاوردهای تاریخی دولت احمدی‌نژاد، اختلاس سه هزار میلیاردی را عددی نمی‌دانند.

در آستانه انتخابات نهم ریاست‌جمهوری در سال 1384، گروه‌های تندروی دانشجویی كه در این انتخابات و انتخابات سال 1388 از هواداران محمود احمدی‌نژاد محسوب می‌شدند، حملات زیادی به سایر كاندیداهای اصول‌گرا انجام داده و سایر كاندیداها از جمله محمدباقر قالیباف، محسن رضایی و علی لاریجانی را جزو اصول‌گرایان اشرافی می‌دانستند.

برای نمونه در جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخ محمدباقر قالیباف در دانشگاه امام صادق كه بسیج دانشجویی و برخی گروه‌های آن یكی از پایگاه‌های اصلی محمود احمدی‌نژاد محسوب می‌شد، سخنان قالیباف بارها قطع و وی مورد اعتراض و استهزای این گروه قرار گرفت و حتی هنگام خروج قالیباف از دانشگاه، به دلیل استفاده از خودروی زانتیا، هواداران احمدی‌نژاد با سر دادن شعار "سردار زانتیا سوار" وی را مورد تمسخر قرار داده و به خودروی حامل وی كه ظاهراً متعلق به سپاه حفاظت بود، لگد زدند.

این طیف كه در طول شش سال گذشته مورد عنایت و مهرورزی ویژه قرار گرفته‌اند و بسیاری از آنان به پستهای نان و آبدار در دولت و دستگاه‌های مختلف منصوب و به سفرهای خارجی اعزام شدند، اكنون به آنچنان ظرفیتی رسیده‌اند كه دیگر نه تنها به ریخت و پاش‌های میلیاردی در مراسم دولتی و همایش‌ها و سفرهای خارجی و اسكان با هزینه‌های ده‌ها میلیونی در هر شب در هتل‌های تجملاتی و استفاده از هواپیمای تشریفاتی اعتراض نمی‌كنند، بلكه اختلاس سه هزار میلیاردی در برابر همت این برادران عدالت‌خواه سابق عددی نبوده و با گذشت بیش از یک ماه از افشای اختلاس، این گروه كه شبانه‌روز در حال صدور بیانیه و قطعنامه علیه رقبای احمدی‌نژاد به دلیل اشرافی‌گری، تجمل‌گرایی، عدم مبارزه با فساد اقتصادی و "نرفتن به غزه" بودند، روزه سكوت گرفته و حتی از دادن یک بیانیه دو سطری در اعلام برائت از مسئولان اختلاس خودداری كردند كه جهت اطلاع این برادران عرض می‌گردد «قیمت زانتیا در زمان انتخابات 1384 كمتر از 20 میلیون تومان بود و حتی اگر قیمت آن را 30 میلیون محاسبه كنیم، با 3هزار میلیارد تومان می‌توان 100 هزار خودروی زانتیا خریداری كرد.

به نظر می‌رسد انقلاب رخ داده در برادران و خواهران عدالت‌خواه كه پیش از این به‌طور حرفه‌ای و به مناسبت‌های مختلف اقدام به تجمع و تحصن خودجوش مقابل مجلس، قوه قضاییه و ... می‌كردند، به نحوی عمیق بوده كه این گروه دیگر شأن خود را بالاتر از وارد شدن به موضوعات پیش‌پا‌اقتاده‌ای چون مبارزه با مفاسد اقتصادی می‌داند و سرگرم موضوعات مهمی چون فعالیت سیاسی در انتخابات مجلس، تقسیم پست‌های بدون صاحب و حمله به رقبای خانه‌نشین به دلیل اشرافی‌گری در سال‌های قبل می‌باشند كه البته تاثیر هم‌نشینی و محوریت میلیاردر ساده‌زیست دولت‌های نهم و دهم در این انقلاب قابل انكار نیست.

ضمن تحسین میزان "رو" و اعتماد به نفس این برادران، از آنها خواهشمندیم جهت تسهیل در امور، مقداری از "رو"ی مازاد خود را به چهره‌های سیاسی و رهبران و مسئولان سایر كشورها قرض دهند تا آنها به دلیل تغییر مواضع و تناقض حرف با عمل، مجبور به استعفا، سكوت و خودكشی نشوند.

منبع

 

شاهدان عینی

رييس جمهور فرانسه با انتقاد شديد از ضعف در جلوگيری از کشتار و سرکوب مردم در سوريه گفت: «سازمان ملل متحد بايد همان طور که به داد مردم ليبی رسيد و کشتار غيرنظاميان را متوقف کرد، در مورد مردم سوريه عمل کند و جلوی کشتار مردم را بگيرد.»نيکولا سرکوزی، رييس جمهوری فرانسه روز سه شنبه با انتقاد شديد از فقدان واکنش در جلوگيری از کشتار و سرکوب مردم در سوريه گفت: «سازمان ملل متحد بايد همان طور که به داد مردم ليبی رسيد و کشتار غيرنظاميان را متوقف کرد، در مورد مردم سوريه عمل کند و جلوی کشتار مردم را بگيرد.» به گزارش خبرگزاری آلمان، آقای سرکوزی که برای اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در نيويورک به سر می برد، پس از ديدار با هيات ليبی گفت: «شورای امنيت سازمان ملل بايد تمامی مسئوليت های خود در حفظ و حمايت از مردم را به کار گرفته و با استفاده از راه های مناسب، جلوی سرکوب و کشتار آن ها توسط دولت حاکم در دمشق را بگيرد.» وی افزود: «مردم سوريه هم اين حق را دارند که سرنوشت خودشان را در دست بگيرند و بايد از آزادی و دموکراسی در سوريه حمايت کرد.» شورای امنيت سازمان ملل به رغم همکاری اتحاديه عرب واعضای شورا در مورد ليبی وارد عمل شد و جلوی کشتار غيرنظاميان را گرفت اما در مورد سوريه هنوز يک قطعنامه هم صادر نشده وفقط روسيه و چين به صدور يک بيانيه رضايت داده اند. آمريکا و اتحاديه اروپا تحريم هايی عليه بشار اسد و دولت او وضع کرده اند اما روسيه و چين مخالف فشار بر بشار اسد هستند و با هيچ گونه اعمال فشاری برای توقف خشونت ها همکاری نمی کنند. رييس جمهوری فرانسه روز سه شنبه به جمع ۲۱ رييس جمهوری و چند وزير خارجه در مقر سازمان ملل پيوست تا حضور هيات شورای انتقالی ليبی را جشن بگيرند. شورای انتقالی ليبی به رياست مصطفی عبدالجليل در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل حضور دارد. مردم ليبی از ماه فوريه سال جاری ميلادی اعتراض به حکومت معمر قذافی را شروع کردند. درگيری با نيروهای حامی قذافی در برخی نقاط ليبی از جمله جنوب اين کشور هنوز ادامه دارد اما بيشتر مناطق به دست مخالفان افتاده است. رييس جمهوری فرانسه گفت: «مردم ليبی در هدف خودشان  تنها نبودند. هرچند بودند کشورهايی که فقط دست رو دست گذاشتند و نظاره گر بودند و ترجيح می دادند غارت و کشتار مردم ليبی ادامه پيدا کند.» آقای سرکوزی به نام اين کشورها اشاره نکرد. کشته شدن دو شهروند سوريه در روز سه شنبه در جريان ادامه سرکوب اعتراض های مردمی توسط نيروهای امنيتی و نظامی سوريه در شهر حمص در روز سه شنبه، دو تن کشته شدند. به گزارش خبرگزاری فرانسه، نيروهای امنيتی به جمع معترضان حمله بردند که دو تن در جا کشته شده و شمار زيادی هم زخمی شدند. شاهدان عينی می گويند شهر حمص از روز دوشنبه صحنه حضور سنگين نيروهای نظامی است. فعالان حقوق بشر می گویند از زمان آغاز اعتراضات در سوریه دست کم سه هزار و پانصد غیرنظامی به دست نیروهای امنیتی کشته شده اند.

منبع

بی‌بی‌سی حیا ندارد!

من هیچ وقت دو رویی را نمی فهمم… نمی توانم ولع و اشتها را در کنار اه اه و پیف پیف قرار بدهم… این سامان خان فخار زاده ( گزارشگر تلویزیون ایران و باشگاه خبرنگاران جوان) که گزارش های ضد بی بی سی اش، خوش نشین مجله خبری ساعت ۱۹ شبکه اول تلویزیون ایران هست اما، عجیب بلد است ولع را از یاد ببرد و اه و پیف پیشه کند… مدت هاست، هر بار که در تلویزیون ایران می بینمش یا مهر و محبتش، در گزارش های ضد بی بی سی ، شامل حال خودم هم می شود ( از مواردی که خودم قربانیم تا مواردی که از تصاویر فیلم ها و گزارش هایم، چیزی درست می کند) با خودم می گفتم چقدر این قیافه و صدا برایم آشناست… سامان خان، به جا نمی آوری؟ من را نه، دیشکنری حیمم را چطور؟ من اما به جا آوردمت… خاطرت هست در امتحان ورودی تلویزیون فارسی بی بی سی، پشت سرم، سمت چپ نشسته بودی و مدام دیکشنری حیم پاره و پوره ی من را می خواستی؟ یادت هست که هر مرحله از آزمون که تمام می شد، کنکور وار، سعی می کردی جواب هایی که نوشته بودی را با بقیه مقایسه کنی؟ امروز که داشتم گزارشت را تماشا می کردم، دیدم نه بدک نیستی… استعداد داری… شاید اگر پیش ما اینجا بودی، یعنی می توانستی که بیایی، یعنی آن امتحان کذایی را با آنهمه دیکشنری که گرفتی و استفاده کردی قبول می شدی و می آمدی، این همه جلب توجه، لازمت نبود… تو که می گفتی بی بی سی، نمونه است… آن موقع بی اولش، از بهاییت نمی آمد نه؟… ببخشید اما، حافظه من زیادی خوب است… شاید هم اشتباه می کنم…  هیچی… ولش کن ولی به تمام همکاران صدا و سیمایی که پیام می فرستند می خواهند بیایند و همکار بی بی سی شوند، سلام برسان.

 

منبع

 

دین ما سراسر نور است!

رئیس دانشگاه امام صادق در بخشی از سخنان خود اظهار داشته بود من در 80 سال عمر خود به هیچ‌وجه برای پول به منبر نرفتم. البته اگر پول می‌دادند می‌گرفتم اما به قصد پول به منبر نمی‌رفتم شاید سئوال کنید پس چگونه زندگی می‌کنم باید بگویم که اگر در راه خدا کار کنیم امام زمان و امام صادق‌(ع) روزی ما را می‌رسانند.

منبع

 

- احتمالا از مجتمع تجاری نور (واقع در میدان ولیعصر تهران) میرسیده!

 

زبان سرخ - سر سبز

مریم شربتدار قدس می گوید که سازمان زندانها نامه ای به همسرش نشان داده و گفته بودند که آزاد شدی و پرونده ات منع تعقیب خورده است حالا می گویند در آزادی ایشان اشتباهی صورت گرفته و باید برگردند به اوین.

 فیض الله عرب سرخی چهارشنبه شب گذشته با ابلاغ ناگهانی آزادی از زندان اوین رها شد، تا در مرحله ای دیگر در مسیر آینده ای روشن حرکت کند. امروز اما با تماسی از دادسرا به زندان اوین بازگشت تا بار دیگر ترس کودتاگران را از مردان رهای سرزمین مان فریاد کند.

 مریم شربتدار قدس در گفتگو با خبرنگار کلمه، می گوید: خودشان هم می دانند که چه دستهایی در کار است که کل نظام و مملکت و همه چیز را به باد می دهد. عقلانیت اجازه نمی دهد که مملکت در چنین مسیری قرار گیرد. انسان عاقل نباید عقلش را به دست این هایی که نمی دانم واقعا دنبال چه هستند و یا چه هدفی دارند بدهد. مراقب باشند که مملکت به فنا نرود. باید دنبال مجرمین اصلی بگردند وگرنه روزی متوجه می شوند که دیگر خیلی دیر شده است.

 فیض الله عرب سرخی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در حالی به طور ناگهانی به اوین بازگشت که به گفته ی همسرش فرصت خداحافظی با اعضای خانواده اش را نیز نیافت.

 معاون وزیر بازرگانی دولت اصلاحات که یکی از ۷ شاکی پرونده ی شکایت از سردار مشفق و کودتاگران است، در این چهار روز آزادی تاکید کرده بود که آزادی اش غیر منتظره بوده و حتی یک بار هم درخواست عفو، آزادی و حتی مرخصی نداده بوده است.

 فعالان سیاسی و کارشناسان، این آزادی غیرمنتظره را نشانه ای بر آغاز یک حرکت عقلانی از سوی حکومت گرفته بودند اما امروز با این خبر باز هم نگرانی ها تکرار می شود که آیا قرار است آن بخش از حاکمیت هم حرکتی به سمت آینده ی روشن داشته باشد؟

 متن کامل مصاحبه با مریم شربتدار قدس، همسر فیض الله عرب سرخی را با هم میخوانیم:

در خبرها آمده بود آقای عرب سرخی به مرخصی نیامدند بلکه آزاد شدند، بازگشت امروز ایشان به اوین به چه دلیلی بوده است؟

 صبح از دادسرای اوین با خودشان تماس گرفته و گفته بودند که بیایید برای اجرای احکام. آنجا برایشان توضیح داده بودند که در آزادی ایشان اشتباهی صورت گرفته و باید برگردند به اوین.

یعنی اصلا در جریان نبودید و آزادی ایشان کتبی ابلاغ شده بوده؟

 اصلا خبر نداشتیم. برگه ی آزادی داخل زندان به خودشان ابلاغ شده بود و مراحل رسمی بوده است. من حتی نتوانستم با ایشان خداحافظی کنم. نه من نه بچه ها، نه خانواده. خودش هم فکر کرده بود که یک احضار ساده است برای همین هیچ وسیله و لباسی همراه نداشتند.

این اشتباه از طرف کدام نهاد صورت گرفته؟

 خود سازمان زندانها نامه ای به ایشان نشان داده و گفته بودند که آزاد شدی و پرونده ات منع تعقیب خورده است. من فکر می کنم این ها عادت کرده اند به آزار دادن افراد. این هم یک نوع شکنجه است. با اعصاب و روان همه بازی می کنند. هم فرد زندانی و هم خانوده ها. انگار اصلا برایشان روح و روان افراد اهمیتی ندارد. شانس آوردیم که امروز روز ملاقات ۳۵۰ بود و من توانستم بلافاصله به اوین بروم و در جریان دلیل برگشتنشان به اوین قرار بگیرم. وگرنه باید یک هفته صبر می کردم.

روحیه آقای عرب سرخی بعد از این بازگشت ناگهانی چطور بود؟

 روحیه ایشان که خیلی خوب بود. همسرم بیرون بود ناراحت بود که دوستانش آنجا هستند و خودش بیرون. ما دوست داریم همه بیایند بیرون. البته متعجب بود که اشتباه یعنی چه؟ یک شب بگویند شما آزادی و همه ی وسایلت را هم ببر و بعد از چند روز زنگ بزنند که برگرد. نمی دونم والله چه چیز را می خواهند ثابت کنند.

آیا شما پیگیری قضایی خاصی خواهید کرد؟

 نه. تجربه دو سال و اندی نشان داده که خیلی این ها نه با درخواست های ما کاری دارند نه با شکایت هایمان. ما شکایت هم که می کنیم از طرف تجلیل می کنند و ما را توبیخ که چرا شکایت کردید. مگر پرونده سردار مشفق را فراموش کردید؟ شاکیان را به زندان برگرداندند که چرا شکایت خود را پس نگرفتند. من به شخصه پیگیری قضایی نمیکنم و ایشان و باقی زندانی ها را سپرده ام به خدا.

 مسیر قانونی ای هم احساس نمی کنم برایمان مانده باشد. کسی گوش شنوایی برای شنیدن این حرفها ندارد. وگرنه خود آقایان بهتر از همه به پرونده های این عزیزان اشراف دارند. کلا باید گفت چشم آقایان روشن که اختلاسگران رها و آزادند و افراد سالم و خدمتگذار پشت میله های زندان.

با توجه به اینکه این بازگشت غیر منتظره بود، لحظه ای که ایشان را از پشت شیشه های سالن ملاقات دیدید چه حسی به شما دست داد؟

 بالاخره چون ما هنوز بر سر باورهای و حرف هایمان هستیم خیلی به آزادی دل خوش نکرده بودیم و منتظر بودیم دوباره به بهانه ای دیگر سراغ ایشان بیایند. البته دیدن ایشان از پشت آن شیشه ها و با گوشی تلفن حرف زدن همیشه بد است و هر بار آزار دهنده است. ولی واقعیتش را بخواهید دخترم خیلی بهم ریخت. آنقدر از نظر روحی حالش بد شد که حتی برای ملاقات هم نتوانست بیاید. نفرین های از ته دلش دلم را لرزاند. وای به روزی که جواب این آه ها بیاید.

به نظر شما این حرکت چه پیامی و برای چه کسانی می تواند داشته باشد؟

 راستش نمی دانم، ما اول در عین حال که ناراحت بودیم که بقیه نیامده اند بیرون، ولی فکر کردیم که شاید واقعا می خواهند به عقلانیت برگردند و فضا را آرام کنند. تصور ما این بود که تصمیم گرفته اند یکی یکی آزاد کنند. اما با حرکتی که امروز دیدیم احساس می کنم بیشتر می خواهند بازی روانی راه بیاندازند.

تحلیل آقای عرب سرخی در این یک هفته از اوضاع و شرایط چه بود؟

 با توجه به اینکه مدت کوتاهی بود، خیلی فرصت صحبت پیش نیامد و بیشتر به دیدار دوستان و آشنایان گذشت. اما امیدوار بودند که شاید تصمیم گرفته شده باشد زندانیان را آزاد کنند و فضا را از بحران خارج کنند در راستای شروط آقای خاتمی.

از پرونده دخترتان چه خبر؟ دادگاهی تشکیل شده است یا خیر؟

 پرونده هنوز مفتوح است و خبری ندادند غیر از اخطار ممنوع الخروجی که هفته ی پیش برایش فرستادند.

با توجه به اینکه گفتید پیگیری قضایی نخواهید کرد پیام خاصی به مقامات قضایی دارید که از این طریق بشنوند؟

 همانطور که همیشه گفته ام خودشان هم می دانند که چه دستهایی در کار است که کل نظام و مملکت و همه چیز را به باد می دهد. عقلانیت اجازه نمی دهد که مملکت در چنین مسیری قرار گیرد. انسان عاقل نباید عقلش را به دست این هایی که نمی دانم واقعا دنبال چه هستند و یا چه هدفی دارند بدهد. مراقب باشند که مملکت به فنا نرود. باید دنبال مجرمین اصلی بگردند وگرنه روزی متوجه می شوند که دیگر خیلی دیر شده است.

اگر صحبتی با خوانندگان دارید بفرمایید.

 من احساس می کنم که مردم آنقدر آگاهی دارند که خودشان تشخیص دهند که چه کسی حرف حق را میزند و چه کسی ناحق می گوید، همین که مردم می دانند برای ما دلگرمی است.

 

منبع

خط و نشان رهبر!

سایت آینده نوشت: شب گذشته شبكه بی بی سی فارسی در اقدامی كم‌سابقه در دوران فعالیت دو سه ساله خود، اقدام به پخش گزارشی جهت‌دار از زندگی سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر انقلاب پرداخت.

 هر چند ظاهراً با آگاهی مسئولان در آستانه پخش این گزارش امكان دسترسی به این شبكه در ایران ناممكن گردید، اما بررسی اقدام اخیر این شبكه، از تغییر مشی این شبكه درباره نظام جمهوری اسلامی و نیز اقدامات چندین ماهه در ارتباط با این فیلم حكایت دارد.

بی بی سی حتی در حوادث بعد از انتخابات نیز تلاش می‌كرد انتقادات خود به جمهوری اسلامی و حتی دولت را تا اندازه‌ای محدود نماید

فیلم مذكور كه با مدت طولانی تحقیق و دسترسی بالا به آرشیو صوتی و تصویری مرتبط با جمهوری اسلامی در كنار مصاحبه با مخالفین رهبر انقلاب از ابوالحسن بنی‌صدر تا فرزند شیخ علی تهرانی، مهدی خلجی، رجبعلی مزروعی و سراج‌الدین میردامادی تهیه شده، سعی زیادی در روایت جهت‌دار تاریخ جمهوری اسلامی دارد؛ به نوعی كه از ابتدای انقلاب، نظام را در مسیر سركوب مخالفین القا كرده و حتی انتخابات نخستین مجلس جمهوری اسلامی را توام با تقلب نمایش می‌دهد.

در این مستند از گروهک تروریستی مجاهدین خلق با احترام و به عنوان «مخالفین وضع موجود»! نام برده می‌شود و از شهدای حوادث تروریستی 7 تیر و 8 شهریور 1360 به عنوان كشته و مرگ یاد شده و هیچ‌گونه انتقادی به عاملان و آمران این حوادث كه بعدها توسط دولت‌های اروپایی به عنوان پناهنده سیاسی پذیرفته شدند، نمی‌شود.

رویكرد بی بی سی در تغییر جهت‌دار حقایق برای بزرگنمایی نقش برخی افراد در اداره كشور به حدی است كه در این گزارش، علاوه بر ادعای چند برابری درباره تعداد كاركنان بیت رهبری، نقش حجت الاسلام والمسلمین محسن قمی كه صرفاً مسئولیت هماهنگی مراكز و مجامع مذهبی خارج از كشور مرتبط با نهاد رهبری را بر عهده دارد، به عنوان مرد اول سیاست خارجی نظام و بالاتر از وزیر خارجه و دكتر ولایتی بیان می‌شود یا آقای حسین محمدی كه عهده‌دار معاونت ارتباطات دفتر رهبری است، به عنوان مرد اول خبری نظام و تعیین كننده اخبار عنوان می‌گردد و سردار شیرازی، رییس دفتر نظامی فرماندهی كل قوا نیز به عنوان مرد اول نظامی كشور معرفی می‌گردد؛ در حالی كه این افراد صرفاً عهده‌دار مناصب محدودی می‌باشند.

از سوی دیگر یک‌طرفه بودن گزارش و عدم اشاره به بسیاری از حقایق متفاوت با جهت این گزارش، استفاده از برخی عبارات غیرحرفه‌ای و آشكار كردن موضع بی بی سی درباره نظام و رهبری كه تا پیش از این حتی در بحبوحه حوادث پس از انتخابات به این شكل آشكار نبود، نشان از چرخش محسوس یكی از سیاسی‌ترین و حرفه‌ای‌ترین شبكه‌های تلویزیونی جهان دارد.

وزیر خارجه انگلیس در سخنرانی هفته قبل خود مدعی شد: «درس انقلاب‌های متعدد كه در یک سال گذشته در جهان عرب رخ داده، در مورد ایران نیز صدق می‌كند»!

در حالی كه تا كنون بی بی سی نوعی احترام را در گزارش‌هایش در خصوص رهبر انقلاب رعایت می‌كرد، در این گزارش از این مرزها خارج شده و ادبیاتی متفاوت از قبل را به كار گرفته است كه نشان می‌دهد سیاست خارجی انگلستان و حتی غرب در حال چرخش محسوسی نسبت به ایران می‌باشد.

تكرار چندین باره این مضمون كه "آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی تا پای جان در برابر مخالفانش خواهد ایستاد"، چه معنایی جز زمینه‌‌سازی برای برخورد سخت با نظام می‌تواند داشته باشد و نقش دولت انگلیس در این زمینه چیست؟

در حالی كه برخی منابع خبری طی روزهای اخیر از بازداشت برخی عناصر مرتبط با شبكه بی بی سی خبر داده‌اند، بررسی این گزارش كه قطعاً ماه‌ها كار تحقیقاتی، اطلاعاتی، تولیدی و رسانه‌ای پشت آن است و در آن از روش‌های عملیات روانی نیز بهره گرفته شده، در كنار توجه به اظهارات تند هفته قبل وزیر خارجه انگلستان نشان می‌دهد تصمیم‌گیری درباره چنین پروژه‌هایی و ساخت و پخش آنها، فراتر از این شبكه و در دولت انگلیس رخ داده است كه نیازمند بررسی عمیق مسئولان است.

منبع

 

فرانسوی کثیف

دومینیک استراوس کان با حضور در یک برنامه زنده تلویزیونی برای نخستین بار پس از رد اتهامات علیه وی مبنی بر تجاوز جنسی به نفیساتو دیالو، مستخدمه هتلی در نیویورک این حادثه را "یک شکست اخلاقی" خواند و از اعضای خانواده و مردم فرانسه پوزش خواست. رییس پیشین صندوق بین‌المللی پول تأکید کرد که برای برقراری رابطه جنسی به هیچ "اجبار" یا "خشونتی" متوسل نشده و "هر روز نسبت به آنچه رخ داده‌، "احساس پشیمانی" می‌کند. استراوس کان همچنین مستخدمه هتل را متهم به دروغگویی در این مورد کرد.

 تا پیش از بازداشت استرواس کان در آمریکا به اتهام تجاوز جنسی، این سیاستمدار ۶۲ ساله و وزیر پیشین دارایی و اقتصاد فرانسه یکی از نامزدهای احتمالی انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور و از رقیبان اصلی نیکولا سارکوزی، رییس‌جمهور کنونی فرانسه به شمار می‌رفت.

 وی در این مصاحبه تأیید کرد که قصد داشته به عنوان رقیب سارکوزی در انتخابات آتی شرکت کند، اما در حال حاضر در نظر ندارد تا به سرعت دوباره وارد صحنه سیاست فرانسه شود و به طور قطع برای این انتخابات نامزد نخواهد شد. استراوس کان گفت که تصمیم دارد مدتی از فعالیت‌های سیاسی کنار بکشد و در مورد آنچه رخ داده "فکر کند".

 دومینیک استراوس کان در این مصاحبه جزییات بیشتری در مورد حوادثی که چهار ماه پیش در اتاق هتل در نیویورک رخ داد، نگفت اما اخبار منتشره مبنی بر پرداخت پول در ازای رابطه جنسی را تکذیب کرد.

تردید و اعتراض مخالفان

تجمع اعتراضی فعالان حقوق زنان در برابر شبکه تلویزیونی TF1

در همین حال شماری از فعالان حقوق زنان با تجمع در برابر شبکه‌ تلویزیونی TF1 که این مصاحبه را به طور زنده پخش می‌کرد، نسبت به "بی‌عدالتی" موجود اعتراض کردند. به گفته این افراد "قربانی این پرونده خشونت و تجاوز" فرصتی برای بیان اظهاراتش آن هم در یکی از بهترین ساعت‌‌های پخش تلویزیونی نداشته است.

 پیش‌از پخش این مصاحبه گروهی دیگر از منتقدان نسبت به بی‌طرفی پرسشگر ابراز تردید کرده بودند، زیرا به باور آنها مجری این برنامه یکی از دوستان نزدیک همسر استراوس کان بوده و همین امر باعث می‌شود تا پرسش‌های انتقادی در این گفت‌وگو مطرح نشوند.

 استراوس کان در جریان این مصاحبه با اشاره به نقش همسرش در این مدت و پشتیبانی‌های وی گفت: «من او را آزار دادم، اما اگر به بی‌گناهی من باور نداشت، هرگز اینگونه از من حمایت نمی‌کرد.»

 گشایش پرونده جدید

 دومینیک استراوس کان اوایل ماه سپتامبر سال جاری پس از سپری کردن چهار ماه بازداشت در آمریکا به فرانسه بازگشت. دادگاه منهتن در نیویورک وی را به دلیل آن‌چه دروغ‌گویی و اظهارت ضد و نقیض نفیساتو دیالو درباره پیشینه خود خوانده شد٬ تبرئه کرد.

 همزمان با این اقدام خبرهای دیگری مبنی بر بازگشایی پرونده دیگری علیه استراوس کان در فرانسه منتشر شد. به گزارش خبرگزاری‌ها تریستن بانون٬ یک خبرنگار و نویسنده فرانسوی٬ به علت تلاش ۹ سال پیش استراوس کان برای تجاوز به وی از کان شکایت کرد.

 استرواس کان در این مصاحبه تلوزیونی اظهارات این نویسنده را تکذیب کرد و آنها "جعلی" خواند. از آنجایی که تحقیقات پلیس در مورد این پرونده در حال انجام است، استراوس کان جزییات بیشتری در مورد این پرونده ذکر نکرد.

مــنــبــع

 

ورشکستگی از درون

سايت ويکی ليکس که تاکنون اسناد محرمانه زيادی درباره وزارت دفاع و امور خارجه آمريکا منتشر کرده است، به تازگی اسنادی درباره تحولات ايران بر روی وب سايت خود قرار داده است که در آن برخی از افراد نزديک به حکومت جمهوری اسلامی ايران در ديدار با ناظران و ديپلمات های غربی، انتخابات جنجال برانگيز رياست جمهوری سال ۱۳۸۸ را مورد تجزيه و تحليل قرار داده اند. در زير، گزارش سفارت آمریکا در لندن از یک نشست محرمانه را می خوانید که در آن سيد سلمان صفوی، برادر يحيی رحيم صفوی، مشاور نظامی رهبر جمهوری اسلامی ایران و فرمانده پيشين سپاه پاسداران، تحلیل خود را از انتخابات دهم ریاست جمهوری اطلاعات و وقایع آن زمان ارائه می کند. تاریخ ارسال این گزارش ۱۸ ژوئن سال ۲۰۰۹ يعنی دو روز پس از برگزاری این نشست است. کودتای سیاسی سید سلمان صفوی می گوید انتخاباتی که با «کودتای سیاسی» باطل شده دولت ایالات متحده را ناگزیر می کند که با تکیه بر حقوق بشر از معترضان پشتیبانی کند. ۱ـ خلاصه: سید سلمان صفوی روز شانزدهم ژوئن (۲۰۰۹) به ناظر لندن در امور ایران (پولوف) و شماری از دیپلمات ها گفت که: «اکثریتی از» مقامات دولت ایران و سپاه پاسداران مایلند ایالات متحده آمریکا ضمن ادامه سیاست پرهیز از مداخله در ایران به سیاست خود در زمینه تاکید بر حقوق بشر ادامه دهد و از تظاهرات مردمی در ایران حمایت کند و از تثبیت پیروزی انتخاباتی احمدی نژاد جلوگیری کند. سلمان صفوی گفت «اکثریتی از»‌ اعضای سپاه صف خود را از صف بسیج و جعفری،‌ فرمانده سپاه، بر سر دستکاری در نتیجه انتخابات و پیامدهای آن جدا کرده اند. او افزود: فردی که نمی تواند نام او را ببرد ولی نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی است و در بیت رهبری کار می کند، طرح دستکاری در انتخابات و سرکوب در پی آن را هدایت کرد. صفوی مدعی است که هیچ روحانی معتبری به جز مصباح یزدی از احمدی نژاد حمایت نکرده است. صفوی تاکید کرد که راه سازشی میان طرف های ذینفع در ایران نمانده و افزود که نهایتا یا موسوی و یا احمدی نژاد از نظر سیاسی نابود خواهند شد. او امکان بروز یک جنگ داخلی را که توسط یک عضو اروپایی حاضر مطرح شده بود بسیار کم توصیف کرد. (پایان خلاصه) ۲ ـ همچنانکه قبلا گفته شد صفوی به دعوت «بنیاد قرن بعدی» "Next Century Foundation" که یک سازمان غیر دولتی کوچک فعال در زمینه سیاست خارجی بریتانیا است و از کمک های مربوط به سفارتخانه ها بهره می گیرد، دعوت شده بود. صفوی تازه همان روز شانزدهم ژوئن از تهران وارد بریتانیا شده بود. محل این نشست اقامتگاه مشاور سیاسی آلمان بود و به جز اعضای ان سی اف، خانم صفوی و سفیران نروژ، اسپانیا و ژاپن و یک دیپلمات رده پایین از بریتانیا حضور داشتند. وقایع ۱۲ ژوئن و پیامدهای آن: «کودتای سیاسی» ۳ ـ ‌ پس از هشدار به حاضران و توصیه به آنها برای پرهیز از نقل سخنان او در جایی، صفوی‌ رویدادهایی که در پی انتخابات ۱۲ ژوئن رخ داد را یک «کودتای سیاسی»‌ خواند و گفت جمهوری اسلامی ایران هرگز با موقعیتی این چنین دشوار رو به رو نشده بود. ۸ ـ  او تاکید کرد که این «کودتای نظامی نیست» زیرا به باور صفوی، در اغلب این رویدادها اکثریت افسران سپاه شرکت نداشتند. از سوی دیگر به باور وی، خط روشنی سپاه و بسیج را از هم جدا می سازد. او بر نقش اساسی بسیج در سرکوب معترضان تاکید کرد. ۴ - در پاسخ به پرسشی درباره ماهیت رویدادهای پس از انتخابات، صفوی شرحی طولانی و هیجان زده داد که شبیه روایت اصلاح طلبان است که گزارش آن توسط پولوف و  دیگر ماموران ارسال شده است.  صفوی‌ گفت که مقام های حکومتی در روز ۱۲ ژوئن کاملا انتظار داشتند که با فعل و انفعالات سیاسی و هیجان ناشی از مناظره موسوی و احمدی نژاد،‌ موسوی به روشنی پیروز این میدان خواهد بود. نشانه های تقلب که او برشمرد از همان دست بود که ناظران غربی برشمرده اند اما متضمن شمار غیرقابل قبول رای برای احمدی نژاد از سراسر ایران و اعلام نتایج با سرعتی غیرقابل قبول بود. صفوی شرح مفصلی از دموکراتیزه شدن جهان و ایران در پیامد فناوری دیجیتال و قطع عمدی پیامک ها داد که به باور او عامل مهمی در دور کردن هواداران نامزدهای مخالفان از نظارت موثر بر شمارش آرا در حوزه های رای گیری بود. روایت صفوی از دیدگاه خودی های «محافظه کار» ۵ـ  توضیحات و مشاهدات صفوی‌ درباره افراد درون  «گروه های سنتی انقلابی» اهمیت ویژه دارد.  وی گفت این انتخابات که نخستین انتخابات ناکامیاب «پس از ۴۰ انتخابات موفق در دوران انقلاب است»، در زمینه عدم شفافیت، از همان آغاز یگانه و ممتاز بود. گزارش سفارت آمریکا درباره سخنان سلمان صفوی درباره انتخابات ریاست جمهوری ایران به باور صفوی،‌ هنجار متعارف انتخاباتی چنین بود که همواره مواضع و منافع گروه ها ماهها پیش از انتخابات روشن بود در حالی که در این مورد برای حتی افراد درون نظام روشن نبود که چگونه یکی از نامزدهای اصلی یعنی «کروبی» حتی تا دو روز قبل از انتخابات معلوم نبود که در این انتخابات شرکت خواهد کرد. به گفته صفوی، این فضا نیاز به روشنی و قطعیت را ایجاب می کرد و فرصتی را فراهم کرد «برای کسانی که این کار را قبلا انجام داده بودند». (صفوی‌ این موضوع را باز نکرد. در این مورد اما به پارگراف ۱۰ زیر مراجعه کنید.) او که به گونه ای مبهم و بدون روشن ساختن نقطه نظراتش سخن می گفت اظهار داشت عناصر دیگری هم بودند که به «فضای عدم یقین» افراد درون نظام و انگیزه هایی برای دستکاری کردن «دوباره» در نتایج انتخابات کمک می کرد. صفوی گفت که برای نخستین بار نه تنها میان اصلاح طلبان که میان اصول گرایان نیز شکاف ایجاد شده بود. او تاکید کرد که «تنها یک گروه اقلیت (متشکل از افراد رده بالا) از احمدی نژاد در آن زمان و هم اکنون حمایت می کنند. او گفت که مناظره های تلویزیونی عامل تازه ای در این میان بود و در پی این مناظره «احساس کنترل بر اوضاع  توسط افراد درون نظام یک شبه و ناگهان دگرگون شد و ناگهان همه جا (رنگ) سبز ظاهر شد.» مواضع روحانیون عالیرتبه ۶ ـ  به گفته او مناظره ها سبب «انفجاری» در میان روحانیون شد که به باور صفوی، هدفش علیه احمدی نژاد بود.  جایگزینی آخرین لحظه پورمحمدی وزیر کشور با محصولی، هم پیمان احمدی نژاد نیز یک موضوع نگران کننده بود. صفوی با لحنی به روشنی مثبت گفت که اظهارات بی پرده و شوک آور (صادق) زیباکلام، استاد دانشگاه تهران،‌ در ماه می در تلویزیون دولتی که از سیاست ستیزه جویانه تقابل با ایالات متحده آمریکا انتقاد کرد،‌ اهمیت به سزایی داشت. صفوی به این مسئله اشاره کرد که به باور او احمدی نژاد میان روحانیون برجسته حامیان زیادی ندارد. او گفت «آنها یادشان نمی رود که احمدی نژاد به آنها حمله کرده است. به همین دلیل فقط یک روحانی ـ‌ یک تن ـ در قم از او پشتیبانی می کند.» ظاهرا منظور او آیت الله مصباح یزدی‌ است. ۷ـ صفوی گفت که در پاسخ به درخواست های رسیدگی و تجدید نظر توسط نامزدها، پایان نهایی کار را شورای نگهبان در همکاری با ولی فقیه رقم خواهد زد. این بازاندیشی و گمانه زنی در فضایی رخ خواهد داد که در آن تسلیم و مدارای جامعه بین المللی و کاهش انرژی در میان معترضان،‌ یا ادامه سرکوب ها و تظاهرات میلیونی و یکپارچه به همراه توجه جهانی موثر است. صفوی مدعی است که مخالفان احمدی نژاد به چیزی کمتر از برگزاری مجدد انتخابات راضی نخواهند شد زیرا آرای ریخته شده به صندوق ها بیش از آن لکه دار شده که بتوان با بازشماری آرا سر و ته قضیه را هم آورد. او گفت ایالات متحده نباید احمدی نژاد را به رسمیت بشناسد. عدم تمایل رفسنجانی برای دامن زدن به تحریک برای بار سوم ۸ـ صفوی چندین بار بر چیزی که به گفته وی در مبارزه با «کودتا»‌ و  پشتیبانی از نامزدها نقش بنیادی دارد تاکید کرد. او دستکاری در انتخابات ۱۲ ژوئن را تحریک علیه هاشمی رفسنجانی و جامعه ای که او معرف آن است ارزیابی کرد. او بی آنکه از تحریک کننده خاصی نام ببرد،‌ تنها با گفتن این که همان اشخاص در پشت ماجرای دستکاری نتایج انتخابات حضور دارند گفت رفسنجانی تصمیم گرفته است به دستکاری در انتخابات فعلی مانند انتخابات پیشین ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۵ و انتخابات مجلس در سال ۲۰۰۷ واکنشی نشان دهد و حاضر نیست برای بار سوم ایجاد تحریک کند. صفوی در نشست آن شب چندین بار این عبارت را تکرار کرد. وی آن شب دو بار توضیحات مفصلی درباره سپاه پاسداران و رهبران اولیه انقلاب داد که به باور او به راستی در راستای منافع ملی گام بر می دارند. یک بار هم اعلام کرد  که رییس جمهورها می آیند و می روند و ما هستیم که می مانیم و می دانیم چه چیزی به سود مردم و به سود انقلاب است. صفوی «پوشه سبز» را بر می گزیند ۹ـ پولوف که هنگام شام کنار دست دکتر صفوی و همسر وی نشسته بود یک نسخه فارسی از سخنرانی پرزیدنت اوباما در قاهره و سخنان او در پانزدهم ماه ژوئیه (در جریان دیدار با برلوسکونی نخست وزیر ایتالیا) درباره ایران را به او داد. این اسناد در پوشه های سبز و آبی گذاشته شده بودند. نظرات صفوی درباره جعفری،‌ بسیج و «یک فرد بسیار نزدیک به رهبر» ۱۰ـ صفوی در حاشیه دیدارهای بعدی و گفت و گو با پولوف و هانس بست، کنسول سیاسی آلمان، گفت جعفری، فرمانده سپاه پاسداران طراح اصلی و هدایت کننده تقلب انتخاباتی بود. وی در پاسخ به سوالی درباره نقش احتمالی مجتبی خامنه ای گفت «بله. بین ما شکاف جدی وجود دارد.» او تاکید کرد که نمی تواند بگوید چه کسی در بیت رهبری در این ماجرا دست داشته است. با این همه تاکید کرد که «اکثریت عظیمی از افسران سپاه، درجه داران و اعضای ساده آن» مخالف آنچه هستند که روی داده است. حقوق بشر ۱۱ـ در واکنش به سخنان پولوف،‌ منتج از دستورالعمل شانزدهم ژوئن اداره امنیت ملی درباره نگرانی های دولت آمریکا از خشونت و سرکوب و احتمال تقلب و نگرانی های فزاینده جهانی، تعهد دولت آمریکا به عدم مداخله در امور ایران، صفوی بی درنگ و در برابر همه خواستار این شد که آمریکا بسیار مواظب باشد و تاکیدش بر حقوق بشر را در بیانیه هایش درباره ایران در روزهای آینده را فراموش نکند. سپس یک بحث طولانی و کمی طعنه آمیز درگرفت درباره نقشی که حقوق بشر در سیاست خارجی آمریکا در کشورهایی مانند عربستان سعودی، مصر، اسراییل/ فلسطین و آسیای مرکزی بازی می کند. صفوی بار دیگر تاکید کرد که دولت آمریکا حقوق بشر و امنیت جانی تظاهرکنندگان ایرانی در پیام های خود حفظ کند. وی از بیانیه های دولت آمریکا درباره انتخابات تا آن روز ابراز خوشنودی کرد و اظهار داشت که ضمن موافقت با تاکید مدام  بر عدم مداخله آمریکا، بر بخش حقوق بشر باید «کمی بیشتر تاکید» شود. او استدلال کرد که شکست در تاکید روشن بر حقوق بشر به نیروهای امنیتی این مشروعیت و قدرت را می دهد که آرام آرام مقاومت مردم را در هم بشکنند. درگیری هسته ای: پول در برابر پول ۱۲ـ صفوی در پاسخ به پرسشی درباره چشم انداز تعهدات هسته ای،‌ در آغاز مودبانه و محتاط اما بی درنگ به روشنی پیشنهاد کشورهای ۵+۱ را پیشنهادی «غیراصولی» ارزیابی کرد و گفت به باور او آمریکا در برابر خواست خود از ایران برای «اقدام عملی و عاجل و توقف عنی سازی اورانیوم» تنها به «قول هایی درباره رآکتورهای آب سبک و مذاکرات دوستانه امنیتی در آینده دور» بسنده می کند. صفوی سپس به کلیاتی درباره امکان «حل عملی» مشکل پرداخت و تکرار کرد که «این توافق باید اصولی باشد» با انگیزه های روشن و عملی. او با اشاره به اقدام های ضد قاچاق مواد مخدر و ضد تروریسم که «از نظر ایران اهمیت به سزایی دارند» تاکید کرد که «در مقابل باید با یک پیشنهاد واقعی قدم جلو بگذارید.» او سپس باز نغمه «پول در برابر پول» را، دست کم چهار بار در توضیح آن چیزی که از نظر ایران در این گفت و گوها  «اصولی» خواهد بود،‌ سر داد. یاس شخصی ۱۳ـ پولوف در واکنش به اظهارات قبلی صفوی درباره علاقه او به سفر به واشنگتن برای روشن ساختن مقام ها و ناظران آمریکایی، به وی اطلاع داد که مقام های دولت آمریکا از این تمایل او آگاهی دارند. پولوف گفت خواهد کوشید به تمایل او جامه عمل بپوشاند اما در عین حال بر محدودیت های خود در این راستا تاکید کرد. صفوی آشکارا نومید شده بود و با ابراز تاسف گفت: چاره ای جز این ندارم که بگویم «رابط واشنگتنی من از عهده انجام کاری که می خواستم بر نمی آمد.» صفوی مودبانه درباره کناره گیری پولوف از سمت خود سخن گفت و خواستار آن شد که پیش از این اتفاق به ناظر آتی لندن در امور ایران معرفی شود. پولوف شخصا اقدام هایی برای معرفی او در سی ام ماه ژوئن و اندکی پیش از بازگشت صفوی و همسرش از بریتانیا به ایران انجام داد. نتیجه گیری ۱۴ـ صفوی که پولوف او را از سال ۲۰۰۶ در نشست های گروه های کوچک دیده بود، رفتار معمول با اعتماد نفس و با نفوذ خود را داشت، اما به نظر می رسید که در درون خود دچار آشوب است و کمتر از دیدارهای پیشین سر حال است. پس از صرف غذا، رفتار او با پولوف و درخواست از دولت آمریکا برای پشتیبانی از معترضان در راستای حمایت از حقوق بشر نه کاملا ولی لحنی کمابیش عاجزانه داشت. پولوف بیش از قبل در لحن صفوی حالتی مضطربانه را احساس می کرد.

مـنـبـع

 

بیداری اسلامی! غش‌غش خنده!

گروهی از فعالان اهل سنت ايران، در نامه سرگشاده‌ ای به آيت ‌الله علی خامنه ‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ايران، پرسيده‌ اند: «چگونه ملت ‌های عمدتا سنی مذهب منطقه، نظامی را الگوی خود قرار دهند که به سنی‌ها، اجازه ساخت مسجد و حتا اقامه نماز جماعت در پايتخت نظام يا به‌ عبارتی، ام ‌القرای جهان اسلام را نمی ‌دهد؟ رادیو فردا در گفت‌ و گو با عبدالستار دوشوکی، امضا کننده اين نامه که در لندن به ‌سر می‌ برد، پرسيده است که انگيزه نامه ‌نگاری به آيت ‌الله خامنه‌ای چه بوده است؟ گفت و گو با عبدالستار دوشوکی درباره نامه گروهی از فعالان اهل سنت به آیت الله خامنه ای عبدالستار دوشوکی: انگيزه نوشتن اين نامه از طرف فعالان اهل سنت و بعضی از نمايندگان، در رابطه با افتتاح نخستين کنفرانس دو روزه بين المللی «بيداری اسلامی» بوده است که در این کنفرانس، آيت الله خامنه ای پيامی صادر کردند مبنی بر اينکه نهضت ها در کشورهای اسلامی منطقه نشات گرفته از انقلاب اسلامی ايران است و آنها جمهوری اسلامی را به عنوان يک الگوی خوب برای خود می دانسته اند. به همين دليل هم اهل سنت در اين نامه سوال کرده اند که «چگونه ملت های عمدتا سنی مذهب منطقه، نظام دينی را الگوی خود قرار می دهند که به آنان – يعنی سنی مذهب ها- اجازه ساخت مسجد و حتی اقامه نماز عيدين در پايتخت نظام يا به عبارتی ام القرای جهان اسلام را نمی دهند.» شما گفتيد که نامه از طرف جمعی از نمايندگان و فعالان اهل سنت نوشته شده است. منظورتان نمايندگان مذهبی اهل سنت است يا فعالان سياسی؟ ببينيد. اين نامه از طرف برخی از فعالان سياسی و نمايندگان سابق و حتی نمايندگان شورای شهر فعلی نوشته شده است. اگر به خاطر داشته باشيد، نمايندگان اهل سنت مجلس نيز نامه ای برای آقای احمدی نژاد ارسال کردند و به جلوگيری از اقامه نماز عيد اهل سنت در تهران، اعتراض کرده بودند. اما متاسفانه آن نامه بدون پاسخ ماند و در نتيجه اين نامه دقيقا در راستای همان خواسته هايی بود که اهل سنت هميشه مطرح می کردند. به خصوص در اين مدتی که کنفرانس دو روزه بيداری اسلامی در تهران در حال برگزاری است، بهانه ای شد تا اهل سنت مجدد خواسته ها و سوالات خود را تکرار کنند. حالا با نوشتن اين نامه چه توقعی از آيت الله علی خامنه ای داريد؟ آقای خامنه ای در پيام خودشان گفته اند که اين وعده و وعيدهايی که غربی ها برای مساوات و برابری اظهار می کنند را نپذيريد، زيرا که پشت اين لبخندها توطئه و خيانت نهفته است. در اين نامه فعالان اهل سنت آمده است که اهل سنت قريب به ۳۳ سال پيش به رهبری مولانا عبدالعزيز از آيت الله خمينی وعده گرفتند و ايشان وعده داده بودند که حقوق برادران اهل سنت در قانون کاملا مساوی با اهل  تشيع در ايران خواهد بود. اما متاسفانه می بينيم که بعد از قريب ۳۳ سال، آن وعده جامه عمل نپوشيده و اينک آقای خامنه ای که می دانند ديگران اين وعده های دروغين را می دهند و اين وعده ها چيزی به جز توطئه و خيانت نيستند، بايد توضيح بدهند که چرا آن وعده مساوات بين شيعه و سنی که بنيانگذار جمهوری اسلامی به مولانا عبدالعزيز داده بود، به اينجا رسيد. وانگهی بر اساس نص صريح قانون اساسی جمهوری اسلامی، اهل سنت بايد در انجام فرايض دينی خودشان آزاد باشند. اما متاسفانه در عمل اين گونه نيست و فشارها بر اهل سنت برای کنترل مدارس شان و حتی دستگيری آنان کماکان ادامه دارد. در  نتيجه، نتايج پيامی که آقای خامنه ای به کشورهای منطقه می دهد، در داخل کشور به طور عکس به عمل می رسد و ثابت شده است.

منبع

کافی شاپ - هیات رزمندگان آنطرفی‎‌ها

امروزه کافی شاپ‌ها به پاتوقی برای دختران و پسران تبدیل شده‌اند که گاه صحنه‌های خارج از شرع و عرفی که در آن مشاهده می‌شود کام انسان را تلخ می‌کند گویی تلخ‌ترین نوشیدنی‌ها در این مکان‌ها سرو می‌شود. به گزارش فارس کافی شاپ‌های سطح شهر تهران امروزه به پاتوقی دنج و خلوت برای حضور دختران و پسران تبدیل شده‌اند و در گرمای تابستان و سرمای زمستان میزبان آنهاست. وقتی از در کافی شاپ داخل می‌شوی انبوهی از دختران و پسران جوانی را مشاهده می‌کنی که گاه دسته جمعی و گاهی دو نفری با یکدیگر پشت میز نشسته‌ و غرق در یکدیگرند. با نگاهی به اطراف بالاخره موفق می‌شوی تا جایی را برای نشستن پیدا کنی و سفارشت را می‌دهی و تا حاضر شدن آن اطراف را برانداز می‌کنی. شال‌های عقب رفته، آرایش‌های تند، دست‌های گره خورده به هم و گاهی روابط فراتر از آن و خنده‌های مستانه را در چهره افراد حاضر در این مکان به وضوح می‌توان مشاهده کرد. سفارشت حاضر شده، مشغول خوردن می‌شوی که ناگهان جمله‌ای بر روی دیوار کافی شاپ توجهت را به خود جلب می‌کند «رعایت شئونات اسلامی در این مکان الزامی است» با دیدن این جمله مبهوت می‌شوی در این مکان تنها چیزی که نمی‌توان مشاهده کرد رعایت شئونات اسلامی است. روابط نادرست دختر و پسر را در این مکان پشت اکثر میزها می‌توان مشاهده کرد گویی صاحب کافی شاپ از روی ناچاری مجبور شده است این جمله را بر روی دیوار نصب کند و خودش هم به آن هیچ اعتقادی ندارد. صدای موسیقی در فضای کافی شاپ کاملاً به گوش می‌رسد و روابط دوستانه جوانان حاضر در این مکان را پررنگ‌تر می‌کند، شیشه‌های ماتی که مانع از دیده شدن داخل کافی شاپ می‌شود فضای مناسبی را برای حرمت شکنی و ارتباط خارج از عرف و شرع فراهم کرده است. متأسفانه هم‌اکنون فضای کافی شاپ‌‌ها به گونه‌ای است که نمی‌توان از آن به عنوان محلی برای گذراندن لحظاتی خوش با خانواده استفاده کرد اگر بخواهی با همسر یا فرزندان خود وارد کافی شاپ شوی آنقدر حرمت شکنی و صحنه‌های زننده را مشاهده می‌کنی که از آمدن به این محیط پشیمان شده و ترجیح می‌دهی سریعتر آن را ترک کرده و دیگر هیچ وقت قدم به این فضا نگذاری. امروزه کافی شاپ‌ها به پاتوقی برای دوستی‌های دختران و پسران تبدیل شده‌اند که گاه صحنه‌های خارج از شرع و عرفی که در آن مشاهده می‌‌شود کام انسان را تلخ می‌کند گویی تلخ‌ترین نوشیدنی‌ها در این مکان‌ها سرو می‌شود. حرمت شکنی و نابودی حیا در کافی شاپ‌ها کافی شاپ‌ها هم اکنون به مکان دنجی برای دختران و پسران جوان تبدیل شده‌اند که می‌توانند ساعت‌های طولانی در این مکان به گپ زدن‌های خارج از شرع و عرف بپردازند همچنین در محیط کافی شاپ می‌توانی شاهد دود کردن سیگار و ... توسط دختران و پسران جوان باشی. نازنین رسولی کارمند در گفت‌و‌گو با خبرنگار زنان باشگاه خبری فارس «توانا» در این خصوص می‌گوید: در چهارراه ولی عصر کافی شاپی وجود دارد که دختران و پسران جوان به آسانی در این فضا سیگار مصرف می‌کنند و از آنجا به عنوان محلی برای گپ زدن و دوستی‌های نادرست میان دختر و پسر استفاده می‌کنند. وی می‌افزاید: من واقعاً نگران این موضوع هستم که چگونه حرمت شکنی و بد حجابی در فضای کافی شاپ‌ها از سوی مسئولان و افرادی که مسئول حفظ امنیت جامعه هستند نادیده گرفته می‌شود و عدم نظارت کافی از سوی مسئولان موجب شده است تا خانواده‌ها نسبت به کافی شاپ‌ها دید منفی پیدا کنند. زهرا حجتی با اعلام نارضایتی از وضعیت کافی شاپی واقع در خیابان حافظ عنوان می‌کند: قلیان کشیدن در کافی شاپ‌ها هم اکنون شایع شده است و متأسفانه شاهد صحنه‌های ناپسند مصرف قلیان توسط زنان و دختران در این فضا هستیم. این دانشجو با بیان اینکه هم‌اکنون دختران و پسران جوان از فضای کافی شاپ به عنوان محلی برای دوستی با جنس مخالف استفاده می‌کنند، ادامه می‌دهد: فضای تاریک برخی از کافی شاپ‌ها فرصت مناسبی برای پیش‌رفتن برخی رابطه‌هاست و برخی از صحنه‌هایی که در کافی شاپ‌ها مشاهده می‌شود حرمت شکنی کامل است. وی بیان می‌کند: به جرأت می‌توان گفت که کافی شاپ‌ها هم‌اکنون به پاتوقی برای دختران خیابانی تبدیل شده است. شئونات اسلامی در کافی شاپ معنا ندارد سیما حسام نژاد، دانشجو در ‌این خصوص تصریح می‌کند: در فضای تاریک کافی شاپ موسیقی‌های خاصی پخش می‌شود که هیجان دختران و پسران را بیشتر می‌کند. وی می‌افزاید: کافی شاپ‌ها می‌تواند مکانی برای حضور اعضای خانواده و تفریح آنها باشد اما هم‌اکنون صحنه‌های زننده‌ای در این فضا مشاهده می‌شود که خانواده را نسبت به کافی شاپ بد بین کرده است. این دانشجو با بیان اینکه در فضای کافی شاپ تابلویی مبنی بر اینکه رعایت حجاب اسلامی در این مکان الزامی است مشاهده می‌کنیم، می‌گوید: این جمله فقط برای فریب نوشته شده است چرا که تنها چیزی که در فضای کافی شاپ وجود ندارد شئونات اسلامی است و حریم حیا میان دختران و پسران در کافی شاپ معنایی ندارد. کافی شاپ یا مکانی برای نابودی ارزش‌های معنوی و اخلاقی امان الله قرائی مقدم، ‌آسیب‌شناس اجتماعی در گفت‌و‌گو با خبرنگار زنان باشگاه خبری فارس «توانا» اظهار می‌کند: فضای کافی شاپ رنگ غرب زدگی شدید پیدا کرده است و به مکانی برای آسیب زایی میان دختران و پسران تبدیل شده است و باید کنترل و نظارت بیشتری بر این مکان‌ها از سوی پلیس و صاحبان کافی شاپ‌ها اعمال شود. وی می‌افزاید: کافی شاپ‌ها مکانی برای دوستیابی و روابط نادرست دختران و پسران شده است و این دوستی‌ها موجب افزایش آسیب‌های اجتماعی، ازدواج‌های نادرست و رشد طلاق می‌شود. این آسیب شناس اجتماعی با بیان اینکه شاهد کمرنگ شدن معنویات و ارزش‌های اخلاقی در جامعه شده‌ایم، می‌گوید: جوانانی که به ارتباط‌های ناسالم روی می‌آورند سایر همسالان خود را به سوی روابط نادرست می‌کشانند و شاهد شیوع رفتارهای نادرست در میان جوانان معصوم جامعه خواهیم بود. به گزارش توانا، کافی شاپ‌ها تنها یکی از مکان‌هایی هستند که می‌توان در آن روابط ناسالم را مشاهده کرد امروزه دیگر اکثر محیط‌های تفریحی و متأسفانه فضاهای آموزشی کشور به مکانی برای اختلاط و دوستی‌های میان دختر و پسر تبدیل شده‌اند اما آنچه که در این میان به تاراج می‌رود حیا و عفت دختر ایرانی است. اما تا چه زمانی باید چشم خود را بر روی این صحنه‌ها بست و به‌گونه‌ای وانمود کرد که گویی همه چیز کاملاً طبیعی است آیا برخورد با بدحجابان فقط در سطح خیابان‌های شهر راه‌حل معضل بدحجابی و روابط ناسالم و آشکار دختران و پسران در این روزهاست؟ آیا مسئولان نگاهی به اماکن تفریحی سطح شهر و کافی شاپ‌ها انداخته‌اند آیا نمی‌دانند در کافی شاپ‌ها چه می‌گذرد و چه فضای مناسبی برای ارتباط ناسالم دختران و پسران در این مکان‌ها فراهم شده است؟

 

منبع

 

ماجرای یک زندانی

محمد داوری، فعال مطبوعاتی- فرهنگی و از اعضای ستاد مهدی کروبی با مروری بر آنچه بر وی گذشته است می نویسد: هرگز تقاضای عفو و بخشش نمی کنم، این مسوولان متخلف هستند که بی گناهان را به زندان انداخته اند و آنها باید از این زندانیان تقاضای بخشش کنند؛ زیرا ظالم است که نیازمند عفو است و نه مظلوم."

این روزنامه نگار و معلم مدارس تهران، که سردبیری تارنمای «سحام نیوز» (ارگان حزب اعتمادملی) را نیز برعهده داشت، به دلیل حضور و نقش فعال در افشای شکنجه ها و آزار دستگیر شدگان حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری، مورد بازداشت و شکنجه و آزار و توهین قرار گرفت، و در نهایت به پنج سال حبس محکوم گردید.

 به گزارش کلمه، محمد داوری در این نوشته که از زندان اوین ارسال کرده، از فعالیت های خود در دفتر مهدی کروبی و همچنین ملاقات و مصاحبه با شکنجه شده های زندان کهریزیک و کسانی که در این زندان و دیگر زندان ها مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند، پرده بر می دارد و تاکید می کند که طی بازجویی ها و دو سال زندان، هیچ یک از مقامات مسوول نتوانسته اند صحت این مستندات را زیر سوال ببرند.

 او در بخشی از نامه اش می نویسد: اگر خلاف مستندات ما ثابت شده بود، تا به حال آنها مستندهای تلویزیونی بسیاری درباره آنها پخش می کردند؛ در حالی که تنها سکوت کرده اند و هرگز نتوانسته اند اساس گفته های کسانی را که از شکنجه و تجاوز در زندان ها گفته اند، زیر سوال ببرند.

 متن کامل این زندانی سیاسی به شرح زیر است:

در همه عمرم اگر تصور هر اتفاقی را داشته ام، این تصور که ممکن است بیش از دو سال از عمر خود را در زندان سپری کنم، حتی برای یک لحظه نیز به ذهنم نیامده بود. حالا که این اتفاق دور از تصور برای من روی داده است و سومین سال حبس خود را آغاز کرده ام، نمی توانم نسبت به این حادثه غیر منتظره بی تفاوت باشم و از واقعیاتی که منجر به این اتفاق شده و آنچه در این دو سال بر من گذشته چشم پوشی کنم. چرا که دیگر موضوع بازداشت و محاکمه و حبس من از یک موضوع شخصی فراتر رفته و شرایط تاریخی حساسیت آن را فزون تر کرده است. پس من وظیفه دارم و حق دارم تا حقایق را بازگو کنم.

 آنچه مرا واداشت تا قلم به دست گیرم، نه فقط گذشت ۷۳۰ روز از عمرم ( تا زمان نوشتن نامه ) در پشت دیوارها و سیم خاردارها بود بلکه انعکاس وارونه حقایق توسط مسوولان قضایی و امنیتی بوده که ظلم مضاعفی را بر اینجانب تحمیل کرده اند. شاید هنوز افراد زیادی هستند که نمی دانند من چه کسی هستم و چرا و چگونه بازداشت شده ام. اگر در قبال این وارونه جلوه دادن سکوت کنم، خود نیز ظلم دیگری را بر خود روا داشته ام. بنابراین اینک که بعد از گذشت بیش از دو سال پرده از حقایق بسیاری برداشته شده است و نه تنها من بلکه برای خیلی از کسانی که دستگاه اطلاعاتی امنیتی و قضایی را از نزدیک تجربه کرده اند تردیدی باقی نمانده است که پشت ظاهر فریبنده و پرده های شعار گونه چه تلخی ها، بی تدبیری ها و ظلم هایی نهفته است، لازم است حداقل پیرامون آنچه بر من گذشته برای آگاهی مردم عزیز و مظلوم در درجه نخست و سپس مجامع بی المللی و فعالان عرصه حقوق بشر و در آخر مسوولانی که خود در این فجایع دست داشته اند، مطالبی را ارائه کنم تا شاید این اقدام گامی باشد در راستای کاهش و جلوگیری از اتفاقات مشابه. من در چند بخش مطالبم را می آورم تا بتوانم در هر زمینه ضمن ارائه توضیحات کامل تر، شبهه هایی را هم که در این مدت ایجاد شده است، برطرف کنم.

بخش اول

 من، محمد داوری، کیستم

 پاسخ به این سوال به این دلیل ضرورت دارد که شنیدم یکی از مسوولان ارشد قضایی در همان روزهای نخست پس از بازداشتم، گفته: «ما شخصی به نام داوری را دستگیر کردیم که وی با نفوذ در دفتر مهدی کروبی و با سو استفاده از سادگی وی اقدام به اجیر کردن عده ای کرده است تا چهره نظام را لکه دار کند.» این مطالب که نقل به مضمون است و به استناد آن سپس نشریات وابسته به حاکمیت مطالب بی اساس فراوانی را نوشتند، من را بر آن داشت تا خود را معرفی کنم؛ چرا که با اندک توجهی روشن خواهد شد که این ادعا چقدر نادرست است.

 من محمد داوری فرزند علی متولد نهم اردیبهشت ۱۳۵۱ هستم و در داز مرکز بخش مرزی رازوجرگلان از توابع شهرستان بجنورد (خراسان شمالی) متولد شدم. تحصیلاتم را در زادگاهم با اخد دیپلم علوم انسانی در سال ۶۹ پایان دادم و از همان زمان معلم شدم. شغلی که همواره آن را ادامه داده و اگر بعد از آزادی از آن محروم نشوم، باز هم ادامه اش خواهم داد. ضمن معلمی، تحصیلات خود را هم ادامه دادم و با اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته مدیریت آموزشی همچنان در عرصه تعلیم و تربیت عاشقانه به فعالیت خود ادامه دادم. از همان ابتدای کارم در دوران دانشجویی همواره در کنار معلمی به کار خبرنگاری و رسانه ای هم مشغول بوده ام و این شغل را کاملا هم سنخ با کار معلمی یافته ام و از آن در راستای تکمیل اهداف و آرزوهای فرهنگی ام بهره برده ام. تجربه کار در روزنامه ها، نشریات و سایتهای مختلف خبری باور من به کار در عرصه فرهنگی را تقویت کرد و انگیزه ای شد تا انتصابات را هم یک عرصه برای کار فرهنگی بدانم و بنابراین در تمام دوره های انتخابات در عرصه به صورت فعالانه حضور داشتم و چون بستر اصلاح طلبی را پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ برای تحقق اهدافم مناسبت تر دانستم، همیشه با حمایت از کاندیداهای این طیف در انتخابات مختلف نقش خود را را برای ایجاد فضای مناسب تر فرهنگی و اجتماعی و مدنی ایفا کردم. تردیدی نیست که در این راستا کار جمعی، تشکیلاتی و حزبی را بر کار فردی ترجیح داده ام. لذا در ده سال اخیر در قالب تشکل صنفی سازمان معلمان ایران در کنار سایر دوستانم به فعالیت مشغول بودم که در همین راستا به خاطر حضور و فعالیت در تجمع های اعتراضی معلمان در ۲۳ اسفند سال ۱۳۸۵ بازداشت و سپس محاکمه شدم و مانند بسیاری از همکاران مظلوم ام در سراسر کشور از مجازات بی نصیب نماندم.

 باورم به کارهای مدنی و صنفی و احساس مسوولیتم به تناسب شغل و رشته تحصیلی ام من را بر آن می داشت تا نسبت به مسایل حوزه تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش به طور خاص بی تفاوت نباشم. لذا از هر فرصتی از قلم و بیانم استفاده می کردم و مطالبی را در نقد عملکرد مسوولان و دستگاه های آموزشی در نشریات مختلف می نوشتم. نوشته هایی که به مذاق آقایان خوش نمی آمد و به هر بهانه ای سعی در محدود کردن بنده مانند سایر دوستانم می کردند. محدودیتهایی در محیط کار، هشدارهای امنیتی و تهدیدهای مدام شغلی و … در چنین شرایطی پس از سالها فعالیت صنفی، سیاسی و خبری به مقطع حساس سال ۱۳۸۸ رسیدم و با وجود اینکه در تمام دوره های گذشته از کاندیدای مورد حمایت جبهه دوم خرداد حمایت می کردم، در این دوره به همراه چند تن از دوستان فعال در عرصه صنفی معلمان در کنار دکتر محمد علی نجفی در بخش فرهنگیان ستاد آقای کروبی فعال شدم و باز هم مثل همیشه انتخابات را یک عرصه مدنی و یک فرصت مناسب برای بیان مطالبات صنفی معلمان دانسته و در تولیدات اقلام تبلیغاتی از این رسالت خود غافل نبودم و همچنان تا روز انتخابات با این باور از هیچ کوششی دریغ نورزیدم.

 اینجانب هیچ ارتباطی با گروه ها، احزاب، رسانه ها، سازمان ها و نهادهای خارج از کشور نداشته و حتی تاکنون از کشور خارج نشده ام و هیچ گونه فعالیت سری و مخفیانه ای هم نداشته ام تا شبهه ای ایجاد کند که من از طریق نفوذ در دفتر آقای کروبی از او سوء استفاده کرده ام!

 البته من در سالهای عمرم فعالیتهای فرهنگی و خدماتی فراوانی داشته ام که در اینجا نیازی به نوشتن آنها نمی بینم و تنها همشهریان خود را گواه می گیرم تا در این مورد توضیح دهند. خدماتی که در دوره ی اول شوراها انجام دادم. مراجعه به این زنان و مردان و آثاری که از آن دوره به جا مانده در این باره بیش از هر توضیح دیگری قانع کننده است.

بخش دوم

 پس از انتخابات سال ۸۸ بر من چه گذشت

 مثل تمام فعالان ستادهای انتخاباتی از همان لحظه های نخست اعلام نتایج آرا دچار شوک همراه با تردیدهای فراوان شدم و مثل خیلی ها به دنبال منبع و مرجعی بودیم که پاسخی قانع کننده درباره نتایج انتخابات بشنویم. کاندیداهای ریاست جمهوری، مسوولان برگزاری انتخابات، تحلیلگران و کارشناسان و فعالان سیاسی از جمله منابع مورد نظر بودند که من می توانستم پاسخ مناسب را از آنها بشنوم. پاسخ چیزی نبود جز اینکه در انتخابات تقلب شده است. واکنش طبیعی در روزهای نخست اعتراض خیابانی بود. من خود را موظف می دانستم اگر در اعتراض ها شرکت می کنم، اولا باید با محوریت شعار کاندیداها و ثانیا کاملا مدنی و آرام و مسالمت آمیز باشد، بنابراین در راهپیمایی ۲۵ خرداد که موجی از مدنیت و نجابت را به نمایش گذاشت شرکت کردم و همواره به حضور در آن اجتماع اقتخار می کنم و به حال نظام افسوس می خورم که پیام آن حضور را دریافت نکرد و فرصت ها را از دست داد.

 پس از آن راهپیمایی، حراست آموزش و پرورش به صورت تلفنی مرا احضار کرد که من این احضار را نپذیرفته و خواستم که کتبی و اداری و بر طبق مقررات چنین کاری را انجام دهند. سپس برای مدت ده روز تهران را ترک کردم و به شهرستان رفتم. اواسط تیرماه به تهران برگشتم و از همان موقع هم به عنوان سردبیر سایت سحام نیوز (اعتماد ملی) مشغول به کار شدم. با تصور اینکه باید کار درازمدت را پیش بگیرم، به دنبال سر و سامان دادن نیروهای سایت و سایر امکانات و ملزومات شدم. به طور عادی به همراه همکارانم مشغول فعالیت بودم و هیچ مساله غیر عادی دیده نمی شد. تا اینکه به صورت تصادفی و بدون هماهنگی قبلی در جریان مسائلی قرار گرفتم که به خاطر آن بازداشت شدم. ناگفته نماند که از هفته ها پیش از این به همراه تعدادی از دوستان برای دلجویی به خانواده های کشته شدگان و زندانیان حوادث پس از انتخابات سر می زدیم و این را وظیفه مدنی و مهم خود می دانستم.

بخش سوم

 پیگیری مسایل کشته شدگان، بازداشتی ها و شکنجه شده ها

 هر چند از همان روزهای نخست پس از انتخابات بر اساس وظیفه انسانی که گفتم، سرکشی به خانواده های زندانیان و کشته شدگان را از وظایف اصلی خود می دانستم، اما پس از انتشار نامه آقای کروبی خطاب به آقای هاشمی رفسنجانی پیرامون شکنجه و تجاوز به بازداشت شدگان به طور مستقیم و به درخواست شخص آقای کروبی مسایل مربوطه را پی گیری می کردم و همانگونه که گفتم ورودم به این ماجرا نیز اتفاقی بود، چرا که حزب اعتماد ملی خط تلفنش در سامانه ۱۱۸ ثبت شده بود و این همان تلفن دفتر من هم بود. اولین مراجعه کننده پس از تماس تلفنی پیش من آمد، پس از گفت و گو با او به دفتر آقای کروبی اطلاع دادم و به نزد ایشان رفتیم و این آغازی بود برای پی گیری درخواست مراجعانی که پس از انتخابات مورد شکنجه و یا تجاوز قرار گرفته بودند و یا کسی از خانواده شان کشته شده بود.

 در ابتدا به درخواست شخص آقای کروبی فقط اقدام به مستندسازی ادعای افراد کردیم و از رسانه ای کردن آن خودداری ورزیدیم. روال کار به این گونه بود که پس از مراجعه افراد، ابتدا از هویت آنها اطمینان حاصل می کردیم و سپس در جلسه ای اختصاصی با حضور فرد مراجعه کننده، بنده و آقای کروبی شرح ماجرا از زبان فرد مذکور می شنیدیم. سپس از وی درخواست می کردیم در صورتی که تمایل دارد اظهاراتش را مستند کنیم و هر کدام از مراجعان که اعلام آمادگی می کردند برای تهیه مصاحبه ویدیویی اقدام می شد.

 مصاحبه ها را بنده به تنهایی انجام می دادم و در جریان مصاحبه، با سوالاتی سعی می کردم زوایای امر را کاملا روشن کنم. سپس آدرس و مشخصات مراجعه کننده را می گرفتیم و همچنان ارتباط ما برای ادامه پیگیری ها حفظ می شد. از تاریخ بیستم مرداد ماه این مستند سازی ها آغاز شد که در طول این مدت از ۴ نفر که مورد تجاوز و تعرض جنسی قرار گرفته بودند هم مصاحبه ویدیویی تهیه شد و یک نفر هم شرح ماجرا را کتبی ارائه کرد.

 تعدادی هم مراجعه کرده بودند که از ترس آبروی خود حاضر به مصاحبه ویدیویی نشدند. تعدادی هم تماس گرفتند اما مراجعه نکردند و از آنجا که دفتر و تلفن های ما همواره تحت شنود نیروهای امنیتی بوده، از بابت امنیت این افراد هنوز هم نگرانم. در طول این مدت همچنین ۱۰ نفر از بازداشتی های ۱۸ تیر که در کهریزک نگهداری شده بودند به همراه خانواده هایشان به دفتر آقای کروبی مراجعه کردند و پس از دیدار با وی اقدام به مستند سازی مشهودات خود کردند. بنده در مصاحبه های شش ساعته با آنان شنونده تمام ماجراها از لحظه بازداشت تا زمان آزادی شان بودم. شکنجه های انجام شده در کهریزک ماجرای کشته شدن روح الامینی، جوادی فر و کامرانی در مقابل چشمان آنها رخ داده بود و فرایند بازجویی ها از این افراد از دیگر موارد مهم مصاحبه با این افراد بود.

 موارد دیگری که ما در این دفتر پی گیری کردیم، سناریوی سعیده پورآقایی بود که با حضور خواهرش سپیده و شوهرش در دفتر آقای کروبی مستند سازی شد، که متاسفانه در حالی که واقعیاتی نمایان شده بود و بر ما روشن شده بود که این مساله سناریویی است برای به دام انداختن موسوی و کروبی و اطلاعاتی را به دست آوردیم که آن را بر ملا می ساخت، در حالی که برای عصر سه شنبه ۱۷ شهریور با سپیده پور آقایی قرار ملاقات داشتیم، بنده دستگیر و دفتر آفای کروبی پلمب شد.

 ماجرای کشته شده ها نیز در حال پی گیری بود که یک مورد آن در سایت منتشر شد و قرار ملاقات هایی هم با خانواده محمد کامرانی و … گذاشته بودم که بنده دستگیر شدم؛ و نیز موارد متعددی که شخص آقای کروبی در جریان جزییات آن هستند.

 همه این پی گیری ها در تعامل ما با قوه قضاییه و مجلس بود و ما آمادگی خود را برای ارائه سند اعلام کرده بودیم، حتی اعضای کمیته ویژه مجلس در دفتر آقای کروبی حضور یافتند و ضمن بحث و گفت‌و‌گو نمونه ای از اسناد به آنها تحویل داده شد و حتی نماینده دادستان به صورت حضوری با یکی از کسانی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بود، دیدار کرد.

 در حالی که ما تصور می کردیم مجلس و قوه قضاییه پیگیر ماجرا هستند و به کمک اسنادی که ما تهیه کرده بودیم عوامل جنایت های انجام شده را بازداشت خواهند کرد و حقوق افراد مورد تعرض قرار گرفته را به آنها بازخواهند گرداند، من بازداشت شدم و دفتر حزب و سایت و دفتر آقای کروبی پلمب شد!

بخش چهارم

 بازداشت، بازجویی، دادگاه و زندان

 پس از پلمب دفتر حرب و دفتر آقای کروبی، بنده که تنها بازداشتی آن روز بودم، تحویل بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات در زندان اوین شدم. اولین اتفاق برخلاف تعهدی که تیم بازداشت کننده به شخص آقای کروبی دادند در همان ساعات اولیه در بند ۲۰۹ روی داد و آن عدم وجود عناوین سی دی ها و فیلم ها و مستندات ما در صورتجلسه تحویل وسایل بود و مامور ۲۰۹ به طور کلی درباره آنها ابراز بی اطلاعی کرد. وقتی پس از پایان بازرسی و فیلمبرداری دفتر صورتجلسه ای تنظیم شد، من به آقای کروبی گفته بودم که سی دی ها و فیلم های افراد را که با آنها ساعت ها مصاحبه شده، علامت گذاری کنید و بگویید در صورتجلسه تنظیمی از وسایل ضبط شده، آنها را درج کنند تا امکان نابود کردن و یا دخل و تصرف در آنها وجود نداشته باشد، که با وجود درخواست آقای کروبی آنها از این کار امتناع کردند و قول دادند در صورتجلسه مربوط به وسایل من، این موارد هم درج شود.

 شب اول را در بند ۲۰۹ ماندم. فردای آن روز یعنی چهارشنبه ۱۸ شهریور به بند ۲۴۰ منتقل شدم که از همان لحظه اول بازجوی ویژه من با رفتاری ناشایست و تحقیر آمیز و الفاظی رکیک از من استقبال کرد و با توهین زیاد من را به سلول انفرادی فرستاد. بازجویی ها آغاز شد. در اولین مرحله بازجویی ها من شرکت در راهپیمایی ۲۵ خرداد ماه را پذیرفتم و تاکید کردم که بر اساس تصریح قانون اساسی این کار را اقدامی مجرمانه نمی دانم و حضورم در این تجمع و اعتراض در آن را همواره مایه افتخار می دانم. آنها بلافاصله با ارجاع به بازپرسی مرا تفهیم اتهام کردند و قرار ۲۰۰ میلیون تومانی برایم صادر کردند. اما وقتی پرسیدم به من اجازه می دهید با خانواده ام تماس بگیرم و بگویم نسبت به تامین قرار وثیقه اقدام کنند، پاسخ دادند که خیر اجازه نمی دهیم و این قرار وثیقه فقط یک قرار صوری است!

 روزهای بعد بازجویی از ابعاد مختلف ادامه یافت، پس از اخذ کامل بیوگرافی درباره فعالیت در ستاد انتخاباتی آقای کروبی و ارتباط با اعضای ستاد، همچنین فعالیت در سایت سحام نیوز و ارتباط با همکاران سایت و دفتر حزب اعتماد ملی هم مورد پرسش های متعددی قرار گرفتم که به همه پاسخ دادم.

 تلاش های آنها برای پیدا کردن مصادیق مجرمانه بی فایده بود، چرا که تمام کارهای من علنی و بر اساس ضوابط و مقررات جاری بود. اما چالش برانگیز ترین بخش بازجویی من زمانی بود که از من خواستند پیرامون محتوای فیلم ها و سی دی ها (مصاحبه با کسانی که در زندان شکنجه و مورد تجاوز قرار گرفته بودند) توضیح دهم که من از پاسخ خودداری کرده و گفتم چون همه آنها در صورتجلسه ثبت شده است و ممکن است پس از پاسخ من شما سی دی های دیگری بیاورید و مدعی شوید به من مربوط است، من از هر گونه پاسخ دراین باره خودداری می کنم.

 پس از خودداری من از پاسخ، روش های غیر اخلاقی و غیر قانونی آنها آغاز شد. تهدید به اعدام، تهدید به پرونده سازی اخلاقی، تهدید به شلاق، کتک کاری با مشت و لگد و نگهداری طولانی مدت من در اتاق بازجویی و … از جمله شیوه های آنان برای وادار کردن من به پاسخ دادن بود. روزها این شیوه ها اعمال می شد و من هر روز نگران اعمال شیوه های خطرناک تری بودم. اما بالاخره آنها مجبور شدند شرط من مبنی بر توضیح کامل ماجرای عدم ثبت سی دی ها و فیلم ها در صورت جلسه را بپذیرند و من هم ماجراهای تمام مستندات را کاملا شرح دادم.

 تا ۱۷ روز به من اجازه ندادند با خانواده ام تماس بگیرم، مدت انتظاری که صدمات روحی و روانی شدیدی را بر خانواده و به ویژه مادرم تحمیل کرد. چرا که شایعه شده بود من کشته شدم و در شرایط آن زمان چنین شایعاتی به دلایل موارد مشابه واقعی و قابل باور جلوه می کرد.

 پس از پایان بازجویی، مرحله بعدی فشار برای اقرار به اشتباه و خطا بود. آنها با انواع و اقسام توهین ها به آقای کروبی و موسوی و سایر فعالان جنبش سبز سعی می کردند با ارائه تحلیل های معطوف به شکست جنبش و غیر قانونی بودن اقدامات و فعالیت های معترضان، من را وادار کنند تا اقرار کنم که اشتباه کرده ام و افرادی که به ما مراجعه کرده اند، همه اجیر شده بودند؛ که من همچنان بر قانونی بودن تمام فعالیت هایم تاکید می کردم و از آنها می خواستم خلاف موارد ادعایی را ثابت کنند و من در آن صورت حاضرم با شجاعت اعلام کنم که اشتباه کرده ام. اما تاکنون و پس از گذشت دو سال حتی یک مورد خلاف مستنداتی که ما ارائه کردیم نتوانسته ارائه کنند.

 تیم بازجویی پس از به کار گیری انواع ترفندهای تهدید و تطمیع از ادامه فعالیت خود مایوس شدند و هر روز من را برای بازجویی می آوردند و انتظار داشتند در نتیجه فشار انفرادی تسلیم آنها شوم. پس از مواجه شدن با پاسخ های تکراری من هر بار عصبانی می شدند و با کتک و فحش و ناسزا من را روانه سلول انفرادی می کردند که در نهایت کاملا مایوس شدند و من را از انفرادی به سلول چهار نفره بند ۲۰۹ بردند. من دو ماه را در انفرادی گذراندم.

 اواخر آبان ماه ۸۸ اولین جلسه دادگاه من در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران برگزار شد که بر اساس کیفرخواست من متهم به اقدام علیه امنیت ملی از طریق اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام شدم که شرکت در تجمع ها و راهپیمایی ها و انتشار اخبار در سایت سحام نیوز و مصاحبه با مدعیان شکنجه و تجاوز جنسی از مصادیق اتهامات بنده بود.

 من و وکلایم دفاع های لازم را انجام دادیم، اما قاضی پیر عباسی آنها را کافی ندانسته و اعلام کردند که دادگاه ادامه خواهد داشت. اما جلسه دوم دادگاه بنده، پنج ماه و نیم بعد! یعنی اواسط اردیبهشت سال ۱۳۸۹ و در شعبه دیگری برگزار شد. این جلسه این بار در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه تشکیل شد و متاسفانه او در قامت شاکی ظاهر شد و حتی قبل از شروع دادگاه و قرائت کیفرخواست مرا با لحن تند و اهانت آمیزی مورد خطاب قرار داد که اعتراض وکلا را به دنبال داشت و حتی یکی از وکلا خطاب به وی گفت: «جناب آقای مقیسه! شما قاضی هستید، نه شاکی. باید ابتدا کیفرخواست خوانده شود و ما دفاعیات خود را بگوییم و سپس شما سوالات لازم را مطرح کنید و در نهایت بر اساس قوانین و آیین نامه ها به قضاوت بپردازید؛ که این اعتراض به مذاق آقای قاضی خوش نیامد و همانگونه که پیش بینی می شد رای حداکثری را برایم صادر کرد.»

 نکته دیگر حضور فردی نامشخص در دادگاه بود که ما احتمال می دادیم از نیروهای اطلاعاتی باشد و به حضور او اعتراض کردیم که قاضی اقدامی نکرد و متاسفانه آن فرد تا آخرین لحظه در دادگاه حضور داشت که تاثیرات منفی در دفاعیات بنده و وکلایم داشت.

 مدتی بعد و در خرداد ماه همان سال، مجازات پنج سال حبس را برایم صادر و به من ابلاغ کردند. من به رای صادره اعتراض کردم، اما همانگونه که پیش بینی می شد، این تصمیم دستگاه اطلاعاتی بود که باید عملی می شد، چرا که هیچ کدام از مستندات مورد اشاره دادگاه عنوان مجرمانه نداشت و این یک رای سیاسی و امنیتی بود.

 بنده با وجود آنکه به دلیل طولانی شدن فرایند رسیدگی پرونده ام چندین ماه در سلول های بندهای ۲۴۰ و ۲۰۹ که متعلق به وزارت اطلاعات است نگهداری می شدم، پس از ابلاغ رای نیز چند ماه در آن شرایط نگه داشته شدم و در مجموع نزدیک به ۱۱ ماه در آن بندها بودم که فشار روحی زیادی به من وارد کرد. در این بندها شرایط فوق امنیتی حاکم است و ملاقات ها و تماس تلفنی و هواخوری و تغذیه، محدودیت های خاص خود را دارد.

 از اوایل مرداد ماه ۱۳۸۹ به بند عمومی ۳۵۰ منتقل شدم که متاسفانه همزمان با ورود من به بند، تلفن ها نیز قطع شد و تاکنون نیز وصل نشده است و من که تصور می کردم با انتقال به بند عمومی از مزایای ارتباط تلفنی با خانواده بهره مند می شوم، از آن نیز محروم شدم. پس از چند هفته که نتیجه دادگاه تجدید نظر به من اعلام شد و مطمئن شدم که آنها تصمیم دارند مرا به عنوان گروگان نگه دارند، از هر فرصتی برای اعتراض استفاده کردم. اما آنها هر اعتراضی را هم جرم دانسته و به استناد اخبار و اطلاعاتی که پیرامون بنده در رسانه ها انتشار می یافت، مرا بازجویی می کردند و بازپرسی دادسرای اوین اقدام به تشکیل پرونده جدیدی برای من کرد و در این باره در یک سال چهار بار به دادسرا احضار شدم، آن هم در زندان!

 نکته دیگر اینکه بر خلاف تقریبا همه زندانیان که دادستان یا معاونین وی در دیدارهایی به گفت و گو با آنها می پردازند، در طول این دو سال حتی یک بار هم آنها مرا نخواسته اند و با من گفت و گو نکرده اند.

 علی رغم اینکه بنده پیش از بازداشت هیچ گونه بیماری و ناراحتی جسمی و روحی نداشتم، در حال حاضر از ناحیه کمر، زانو و قلب احساس ناراحتی و درد نگران کننده ای می کنم که با وجود پیگیری های متعدد متاسفانه اقدامی درباره درمان آنها صورت نگرفته و حتی درباره درمان بیماری های دهان و دندانم که فوریت زیاد دارد هم تاکنون اقدامی نشده است من در این دو سال حتی یک بار هم از حق مرخصی استفاده نکرده ام، ولو مرخصی چند ساعته.

جمع بندی و نتیجه گیری

 اکنون پس از گذشت دو سال، در حالی که بی اساس بودن ادعاهای مراجعه کنندگان به ما ثابت نشده است و نه مسوولان سر عقل آمده اند و همه فرصت ها را هم از دست دادند، برای اتمام حجت و اطلاع مردم عزیز و آگاهی نهادهای حقوق بشری داخلی و خارجی، نکاتی را خلاصه وار تحت عنوان جمع بندی بحث هایم ارائه می کنم:

 - من فردی هستم با سوابق روشن و شفاف و بدون پیشینه مجرمانه، لذا ارائه تصویری سوء استفاده گر و نفوذی از من یک تهمت آشکار و اقدامی غیر قانونی و غیر اخلاقی است که خود مصداق مجرمانه است و باید مسوولان در این باره پاسخگو باشند.

 - تمام فعالیت های بنده که به استناد آنها متهم به اقدام علیه امنیت ملی شدم، قانونی بوده و نه تنها جرم نیست، که فعالیت فرهنگی، مدنی انسانی و حقوقی است و قابل تحسین و تقدیر.

 - تخلفات صورت گرفته در فرایند بازداشت، بازجویی، محاکمه و حبس من همگی از مصادیق مجرمانه است که قابل پیگرد و مجازات است.

 - زندانی کردن من یک اقدام سیاسی است و نشان ضعف و ناتوانی سیستم در پاسخگویی به شبهات و اقدامات مجرمانه نهادها و دستگاه های مورد خطاب، و بنده گروگان هستم و نه زندانی و محکوم.

 - علت سختگیری به من، ناتوانی سیستم قضایی و امنیتی در پاسخگویی به مواردی است که ما پیگیر آن بودیم که اگر ذره ای ایراد یا تناقض یافت می شد، مستندی می شد در صدا و سیما (هرچند تاکنون هرچه مستند درباره حوادث انتخابات پخش شده، سطحی و بی محتوا و پر از دروغ بوده است) سکوت آنها تنها راهکاری بود تا این موضوعات را مشمول مرور زمان و افکار عمومی را نسبت به آن بی تفاوت کند.

 - کشتار، شکنجه، تجاوز جنسی و… چیزی نیست که با گذشت زمان به فراموشی سپرده شود و این جنایت ها هر قدر بگذرد، بالاخره در تاریخ رسوا خواهد شد.

 - جمهوری اسلامی به جای توجیه، فرار، سکوت و محاکمه شاکی به جای مجرم باید راه واقعی را در پیش می گرفت تا بیش از این بر مردم و کشور در عرصه داخلی و خارجی هزینه تحمیل نشود.

 - اکنون پس از دو سال تجربه زندان و زندگی با متهمان دیگر، نه تنها در مورد خودم که گروگان جنبش سبز و آقای کروبی هستم، بلکه درباره بسیاری از گروگان های جنبش سبز هم همین اعتقاد را دارم؛ اینکه آنها تنها گروگان هایی بی گناه هستند.

 - اقتدار نیروهای امنیتی و سلامت دستگاه اطلاعاتی و قضایی در چشم کسانی که از نزدیک آن را تجربه کرده اند و خانواده های آنان و به تبع آن بیشتر مردم به شدت آسیب دیده است و این طبل توخالی دیگر کارکردی ندارد.

 - تا بیش از این دیر نشده و پل های بیشتری خراب نشده، امیدوارم خودخواهی ها، بی قانونی ها، غرض ورزی ها و افراط و تقریط ها کنار گذاشته شود و آنچه صلاح مردم و کشور است رخ دهد.

 در پایان هم تاکید می کنم این روزها گروه گروه از زندانی ها را احضار می کنند و با منت و تحقیر و سرزنش از آنها می خواهند تقاضای عفو کنند. من همین جا تاکید می کنم که بنده زندانی نیستم که تقاضای عفو کنم بلکه اسیرم و تقاضای آزادی می کنم.

 این مسوولان متخلف هستند که بی گناهانی مانند ما را به زندان انداخته اند و آنها باید از ما تقاضای بخشش کنند؛ چرا که ظالم باید تقاضای عفو کند و نه مظلوم.

 محمد داوری

 تابستان ۹۰

 بند ۳۵۰ زندان اوین

منبع

 

تــصـــویــــر روز

تــصـــویــــر  روز