ما بی‌بصیرت بودیم؟

دو سال پیش بود که رهبری (که خودش را خدا می دانست) در مذاکره‌ای با عده‌ای سردار ِ خودخوانده، فرمان تقلبّ عمومی صادر کرد. و از کسی حمایت کرد؛ که محبوب دلش شده بود.

پس از آن، همه کسانی را که اشارات ولایی او را در کردستان نشنیده بودند؛ بی‌بصیرت نامید. و همه نوکران و کلفت‌هایش را بسیج کرد تا بی‌بصیرتان درس عبرتی بگیرند اساسی! از سپاه گرفته تا سرداران دردانه نیروی انتظامی تا وزارت سربازان گمنام تا ارتش سایبری ایران تا سرکار خانم امید حسینی در آهستان! همه در یک جهت کارشان فقط یک چیز بود: نیش و کنایه زدن به بی‌بصیرتان! تا بلکه از راه ناشایست‌شان بازگردند و به محبوبیت این نور چشم رهبر ایمان بیاورند.

قضایا گذشت و گذشت. و در این گذشتن، ده‌ها جوان این مرز و بوم؛ خونین و نالان به زمین افتادند. تا رسید به سال 90.

بعد یکباره همه فهیدند این نورچشم آقا، نه فقط ولایت درست و حسابی ندارد؛ و اصلا حضرت آقا را دارای ولایت نمی‌شناسد؛ بلکه پیرو جن‌گیرها و رمال‌هاست!

حالا خدا وکیلی! آن کسی که دو سال پیش در کردستان به این نور چشمی اشاره کرده بود؛ و در خطبه‌های خونین 29 خرداد، نظرات او را به خود نزدیکتر دانسته بود؛ بی‌بصیرت است یا ما؟!!

هیچ نظری موجود نیست:

تــصـــویــــر روز

تــصـــویــــر  روز