چند عزیز؟

چند روزی نیست که یک دانشجوی دانشگاه تهران در حوالی پل مدیریت به دست همکلاسی‌اش به قتل رسیده است. فقط بخاطر اینکه به درخواست دوستی او جواب منفی داده بود.

حکومتی که ادعای امنیت پولادین دارد؛ و فریاد «امنیت اجتماعی» و «امنیت اخلاقی» و «امنیت عمومی» او گوش فلک را پر کرده است؛ و لحظه به لحظه سرداران شکم‌گنده‌ی پاسدارش، پایشان را بیشتر بر گلوی ملت فشار میدهند و نفس ملت را میگیرند؛ در همانحال به راحتی یک پسر زیاده‌خواه میخواهد با زور چاقو در مرکز تهران و در جلوی یک دانشگاه معروف، همکلاسی‌اش را به رابطه نامشروع مجبور کند. و تا آخرین مرحله هم پیش میرود: قتل در وسط شهر!

این نمایان‌کننده‌ی روی واقعی جمهوری اسلامی است. بیان‌کننده‌ معنای حقیقی ولایت فقیه است. حکومتی که مردمش باید در رنج و ناامنی به سر ببرند. تا ولی فقیه‌اش در بیت مبارک، سر شاد بر زمین بگذارد. و هرگونه فریاد ملت را هم به سیاه‌نمایی ِ دشمنان پلید و صهیونیست نسبت میدهد.

کشته شدن «مهسا» در وسط شهر به دست یک شهوتران وحشی، معنایی ندارد جز رضایت این حکومت از فساد و اوباشگری. و اگر چه سردار رادان خیلی دوست دارد پُز مبارزه با فساد به خودش بگیرد؛ اما همه ملت باور دارند که هیچگاه فاسدان نخواهند توانست با فساد مبارزه کنند.

سردارانی که کهریزک فقط بخش کوچکی از تصویر واقعی عملکرد آنان بود؛ جنایتکارانی که با تجاوز جنسی، رهبرشان را سرکار نگه داشته‌اند؛ هرگز نخواهند خواست که فساد و فحشاء نابود شود. و نخواهند توانست.

اگر در سی خرداد 88 ندا به دست اوباش بسیجی و پاسدار به قتل رسید؛ در تیر 90 هم مهسا با حمایت و پشتگرمی همان پاسداران ِ فاسد به قتل رسیده است.

و برای ما مهسا همانقدر عزیز است که ندا بود.

هیچ نظری موجود نیست:

تــصـــویــــر روز

تــصـــویــــر  روز