شاید این یکشنبه بمیرم، شاید!

دیشب تلویزیون یک فیلم سینمایی گذاشته بود به اسم "کنترل خشم".
من هم الان عصبانی ام. هیچ طور هم نمی توانم خشمم را کنترل کنم!
الان یک مقاله ی مثلا بیطرف خواندم. و اکنون، همین طور یا شتاب زیاد دارد چیزهایی که در جواب به این مطلب می خواهم بگویم؛ در ذهنم رژه می رود.
این مقاله این است:

در روزهای پس از انتخابات ٨٨ دیدیم كه متاسفانه جریان مخالف یا همان جریان فتنه با اقدامات و تجمع های غیرقانونی عده ای از طرفداران خود و مخالفین جمهوری اسلامی اعم از منافقین و لیبرال ها را به خیابان ها كشاند . در این بین خون های زیادی از جوانان این مرز و بوم بر زمین ریخت و متاسفانه در تجمع اخیر حتی دو نفر كشته و مشكلات فراوانی برای زندگی روزمره مردم (مخصوصا در تهران )و در روزهای پایانی سال ایجاد شد .
بگذارید كمی به عقب برگردیم ....
روزهای پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری دهم می توانست در ایران به روزهائی با خاطرات شیرین و به یادماندنی تبدیل شود اما متاسفانه اینگونه نشد و حوادث پی در پی همانگونه كه همگان می دانند به وقوع پیوست . بعد از ماه ها كم كم اوج اعتراضات فروكش كرد و به قول بعضی از بزرگان و مسئولان متاسفانه تبدیل به آتشی در زیر خاكستری شد . اما در این بین عده ای نه تنها سعی در خاموش كردن این آتش نكردند ، بلكه گویندگان این تذكر را به بی بصیرتی متهم كردند . آنروزهائی كه عده ای دم از وحدت می زدند و در مقابل گروهی وحدت با مخالفین را به مانند گناهی كبیره و وحدت با آمریكا و اسرائیل می دانستند .
شاید مهمترین آسیب و آفت نظام ما از ابتدا تا امروز همین افراد تندرو و افراطی بوده اند . مگر مردم ما كم از این نوع افراط كاریها از گروه ها و گروهك ها دیده بودند . كسانی كه همیشه یا یك قدم از رهبری معظم جلوتر و یا عقب تر گام بر می دارند .به یقین بزرگترین ضربه سال قبل نیز از طرف همین افراد به كشورمان وارد آمد .
حادثه ٢۵ بهمن ماه نیز نشان داد كه آتش در زیر خاكستر هنوز وجود دارد و جریان های شكست خورده سیاسی و حتی جریان های مخالف نظام در هر فرصتی مترصد خالی كردن عقده های خود هستند . كما اینكه به گمان من اگر گروه مقابل نیز در انتخابات شكست خورده بود ، یقینا سنگ اندازی های فراوانی انجام داده بود ، اما با این فرق كه این گروه به یكسری از اعتقادات مثل امنیت ملی پایبند هستند و خود را مطیع رهبری فرزانه انقلاب می دانند .
حال چه باید كرد ؟ و راه حل رفع فتنه چیست ؟
به اعتقاد من تنها دستگیری سران فتنه كمكی به حل این جریان نمی كند و فقط رهبری جریان را به افراد دیگری كه حتما بدتر و كج فهم تر از این آقایان هستند ، منتقل می كند .
اما بهترین راه برای حل مشكل مراجعه به دلیل و علت وقوع فتنه است كه شاید دیگر وقت آن رسیده باشد كه قوه قضائیه دو طرف نزاع را فرا بخواند و به اتهامات و شكایات دو طرف رسیدگی كند . چه اشكالی دارد كه در نظام ما اگر حتی رئیس جمهور اتهامی انجام داد به آن رسیدگی شود . چه اشكالی دارد اگر متهم معاون رئیس جمهور و یا نمایندگان مجلس باشند . دادگاه می تواند با بررسی شرائط حكم را تا اتمام مسئولیت این افراد به تاخیر اندازد . چه اشكالی دارد كه اگر در نزد قاضی ثابت شد كه آقایان كروبی و موسوی در خون های ریخته شده ، مقصر هستند اعدام شوند . اگر دو طرف ببینند كه قوه قضائیه در كمال عدالت برخورد می كند و دو طرف را به پای میز محاكمه كشانده ، آنگاه همه در برابر قانون تمكین می كنند .
آیا كسی می تواند تضمین دهد دیگر خون بی گناهی بر زمین نخواهد ریخت و آیا چه كسی باید تاوان خون های بر زمین ریخته شده را بدهد .
آیا وقت آن نرسیده قوه قضائیه به این آیه شریفه قرآن عمل كند :
من قتل نفسا فكانما قتل الناس جمیعا و من احیاها فكانما احیا الناس جمیعا.آن كه كسی را كشته است هم چون كسی است كه تمامی انسانها را كشته و آن كسی كه انسانی را حیات بخشد و زنده دارد مانند كسی است كه تمامی انسانها را زنده كرده است .


جالب است این آقا در اثبات بیطرفی اش خیلی راحت می خواهد که دو طرف ماجرا محاکمه شوند و بعد توصیه می کند کسانی که جزء رییس روسا هستند اگر محکوم هم شدند؛ اجرا حکمشان بماند برای بعد از پایان مسوولیت شان! ولی بلافاصله پیشنهاد می کند که موسوی و کروبی اعدام شوند!!
چقدر هم این نویسنده ی محترم از عدالت و احکام اسلامی مطلع است! این معطل ماندن حکم، بخاطر مسوول بودن را از کجایش درآورده است؟! یعنی اگر احمدی نژاد مجرم شناخته شد, تا پایان ریاستش از تحمل کیفر مصون بماند! آیا در قضیه ی حد شرابخواری که به ولید -حاکم کوفه- باید زده می شد؛ علی بن ابیطالب هم همین طور استدلال کرد؟ و یا فریاد کشید مگر می توان حکم خدا را فقط درباره ضعفا اجرا کرد و قدرتمندان را مستثنا کرد؟...
مطلب دوم که من را به شدت خشمگین کرده است اینکه به این آقای نویسنده باید گفت که: هیچ وقت خون بیگناهان بر زمین نمی ریزد؛ بلکه خون بیگناهان را بر زمین می ریزانند!!
پی بجای آسمان و ریسمان به هم بافتن و آخر سر، خودتان هم نفهمیده باشید که چه بافتید؛ خیلی روشن و واضح از دستگاه های امنیتی بخواهید به روی مردم بصورت مخفیانه آتش نگشایند! گفتن این حرف خیلی سخت است؟!
اگر ندا کشته شد, کسی او را کشته است. همچنان که محسن روح الامینی را کشته اند. همچنان که اینک ژاله را.
اگر مقصر اصلی را می خواهید پیدا کنید؛ به خطبه های 29خرداد بازگردید. آنجا که مجوز این خونریزی خیلی راحت داده شد. و گفته شد "اگر کسی در این اجتماعات بیاید و کسی را بکشد؛ آن وقت چه کسی جوابگو است؟" و بعد از این بود که نیروهای وفادار امنیتی، تکلیف خودشان را دانستند. و در هر اجتماع بزرگی، چند نفر را کشتند؛ تا مثلا نیتی که مقام معظم کرده اند؛ چونان نذری واجب، ادا شود! و همیشه کسانی در این اجتماعات کشته شوند! تا هم حرف رهبرشان راست از آب درآید؛ و هم این راه کار ولایی و آسمانی برایشان تعبیر شود و در کارشان موفق شوند و مرضّی ِ قلب نورانی آقا امام زمان باشند!!
آنها عمدا کسانی را مخفیانه می کشند تا فلان حرف رهبر معظم تعبیر شود. و شما بعد از بیست ماه دارید با همان ادبیات، از ریخته شدن خون بیگناهان ابراز تاسف می کنید!
من می گویم اگر قرار است این حکومت ظلم و فساد فرو بریزد و هزینه اش ریختن هزاران خون بیگناه باشد؛ باید تمامی این خون ها ریخته شود؛ تا آن نظام ِ فساد و شرک و ظلم فروبریزد.
باید بفهمید امثال شما و البته آن راس این تفکرات؛ که کشته شدن در راه سرنگونی حکومت ظلم؛ هزینه ای نیست که ما از آن بترسیم.
این منطق قرآنی ماست: "الفتنه اشدّ من القتل". و این فتنه ی این نظام ِ حیله و دروغ و فساد؛ باید نماند, حتی اگر مجبور باشیم خون های زیادی را اهدا کنیم.
مطلب سوم اینکه آقایان این قدر یک حرف را تکرار کرده اند که گویا خودشان هم باورشان شده! انگار که خودشان هم نمی دانند این خون ها را چه کسی می ریزد! حتی گاهی باورشان نمی آید که اصلا خونی ریخته شده است!
برای من که در سی خرداد از فاصله کمتر از 50متر با کلت به سمتم شلیک شد؛ و البته متاسفانه بخاطر غروب آفتاب به هدف اصابت نکرد! کاملا جنس این شلیک های مخفیانه برایم ملموس است.
شلیک با کلت از سوی ماموران با لباس شخصی؛ هم رعب انگیز می نماید؛ هم احتمال شکار شدن توسط عکاسان، و انتشارش در دنیا کم می شود. همین تکنیک از سی خرداد تا بیست و پنج بهمن امسال ادامه داشته است.
و جالب اینکه همین من که هدف ناموفق یکی از همین شلیک ها بودم؛ بعد از سی خرداد با بسیاری از این مثلا بسیجی ها بحث کرده ام و گفته ام چنین آدمکشی ای از سوی بزرگان شما وجود داشته است؛ و آنان به شدت آن را تکذیب کرده اند و من را فریب خورده ی حیله موسوی ِ از خدا بیخبر دانسته اند! جالب اینکه بعضی از این افراد بحث شده؛ از فامیل خود من بوده اند!!
خلاصه آقایان! کشته هایی که شما دارید از آن پُشته می سازید؛ روزی گلوی شما را خواهد چسبید.
و شما همان جایی می روید که چنگیز مغول و استالین و صدام و مبارک رفتند.
پس خوش بگذرد!

هیچ نظری موجود نیست:

تــصـــویــــر روز

تــصـــویــــر  روز