بدم نیامد گزارشی از امروز تهران بنویسم.
جمعیت برای من غیرقابل انتظار بود. یعنی من چیزی حدود 13آبان 88 را انتظار داشتم. اما جمعیت خیلی زیاد بود.
نکته دیگری که برای من مورد توجه بود اینکه در اجتماعات سال پیش؛ با تاریک شدن هوا مردم متفرق می شدند. اما امروز جمعیت بسیاری را دیدم که یک ساعت بعد از غروب در حال حرکت به سمت میدان آزادی بودند. تعدادی هم کنار خیابان نشسته بودند.
نکته دیگر حضور نیروهای سپاه با فرم و آرم سپاه بود که عمدتا میدان آزادی را بسته بودند. اگر بخواهم مقایسه کنم برخوردشان را با برخوردی که در 30خرداد داشتند؛ باید بگویم ملایمتر بود.
اما نکته ی دیگری که به شدت من را ناراحت کرد؛ اینکه چندین بار دیدم همین نیروهای سپاه که اکثرا پسران 22-23 ساله بودند؛ به بهانه های مختلف به دختران جوان گیر می دادند. خیلی راحت جلوی روی انبوه مردم به سمت یک دختر جوانی می رفتند؛ و مثلا موبایلش را برای بازرسی می گرفتند. یا حتی چند بار دیدم یک دختری را بی هیچ علتی با خودشان بردند.
مسلم است برای امثال من که قشر مسلمان جامعه هستیم؛ دیدن این صحنه ها که گویی برنامه ریزی شده بود, و مثلا بهشان گفته شده بود دختران بیشتر در حال توطئه هستند؛ خیلی اسف انگیز بود. مسلم بدانند آقایان که روی دشمنی امثال من؛ از این به بعد جدی تر حساب کنند.
با اینحال بازهم این جمعیت عظیم؛ برای من خیلی امیدبخش بود. به نظر می رسد امواج خاورمیانه ای رفتن دیکتاتورها؛ وارد ایران هم شده است. و همین که دست آقایان برای خشونت شدید؛ مثل قبل باز نبود؛ باید روی فرامینی هم که از واشنگتن برای آقایان می آید؛ حساب کرد. ظاهرا آن ممه را لولو برده !.. و اوباما دیگر اوبامای سال88 نیست.
دلم برای پاسداران امروز سوخت... آخرین رمق های فداییان ولایت را دیدم.
بد مردمی بودید شما جماعت! نه دین داشتید نه دنیا. نه عقیده تان عقیده بود. نه شخصیت داشتید. عمری را نوکری کردید. به هیچ جایی هم نرسیدید. فردا هم بدترین فحشها را به شما خواهند داد.
حتی خیلی بیشتر از آن بیچاره ای که به جای خدا نشانده ایدش.
خدا پایان کارتان را نزدیک کند...
جمعیت برای من غیرقابل انتظار بود. یعنی من چیزی حدود 13آبان 88 را انتظار داشتم. اما جمعیت خیلی زیاد بود.
نکته دیگری که برای من مورد توجه بود اینکه در اجتماعات سال پیش؛ با تاریک شدن هوا مردم متفرق می شدند. اما امروز جمعیت بسیاری را دیدم که یک ساعت بعد از غروب در حال حرکت به سمت میدان آزادی بودند. تعدادی هم کنار خیابان نشسته بودند.
نکته دیگر حضور نیروهای سپاه با فرم و آرم سپاه بود که عمدتا میدان آزادی را بسته بودند. اگر بخواهم مقایسه کنم برخوردشان را با برخوردی که در 30خرداد داشتند؛ باید بگویم ملایمتر بود.
اما نکته ی دیگری که به شدت من را ناراحت کرد؛ اینکه چندین بار دیدم همین نیروهای سپاه که اکثرا پسران 22-23 ساله بودند؛ به بهانه های مختلف به دختران جوان گیر می دادند. خیلی راحت جلوی روی انبوه مردم به سمت یک دختر جوانی می رفتند؛ و مثلا موبایلش را برای بازرسی می گرفتند. یا حتی چند بار دیدم یک دختری را بی هیچ علتی با خودشان بردند.
مسلم است برای امثال من که قشر مسلمان جامعه هستیم؛ دیدن این صحنه ها که گویی برنامه ریزی شده بود, و مثلا بهشان گفته شده بود دختران بیشتر در حال توطئه هستند؛ خیلی اسف انگیز بود. مسلم بدانند آقایان که روی دشمنی امثال من؛ از این به بعد جدی تر حساب کنند.
با اینحال بازهم این جمعیت عظیم؛ برای من خیلی امیدبخش بود. به نظر می رسد امواج خاورمیانه ای رفتن دیکتاتورها؛ وارد ایران هم شده است. و همین که دست آقایان برای خشونت شدید؛ مثل قبل باز نبود؛ باید روی فرامینی هم که از واشنگتن برای آقایان می آید؛ حساب کرد. ظاهرا آن ممه را لولو برده !.. و اوباما دیگر اوبامای سال88 نیست.
دلم برای پاسداران امروز سوخت... آخرین رمق های فداییان ولایت را دیدم.
بد مردمی بودید شما جماعت! نه دین داشتید نه دنیا. نه عقیده تان عقیده بود. نه شخصیت داشتید. عمری را نوکری کردید. به هیچ جایی هم نرسیدید. فردا هم بدترین فحشها را به شما خواهند داد.
حتی خیلی بیشتر از آن بیچاره ای که به جای خدا نشانده ایدش.
خدا پایان کارتان را نزدیک کند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر