به نظر من الان وقت آن است تا علاوه بر جنبه مبارزاتی جنبش؛ به چیزهای دیگری هم فکر کنیم.
اصولا آنچه حتمی به نظر می رسد و با تحلیل شرایط خاورمیانه و سیاست اخیر دولت آمریکا حتمی می نماید؛ سقوط دیکتاتورهای خاورمیانه است. مبارک، یکی از بزرگترین دیکتاتورهای خاورمیانه بود. که با سقوط او؛ واضح است که کوچکترها هم رفتنی هستند. حتی به نظر می رسید آمریکا دیگر به سعودی ها نظر بدی ندارد! اما آنچه در بحرین اتفاق افتاد؛ پیام واضحی دارد برای عربستان.
و کاملا واضح است وقتی سخنان امروز وزیر امورخارجه انگلیس را می شنیدم که در باره رفتن قذافی حرف می زد؛ تمامی حدسیات تایید شدند।
اصولا آنچه حتمی به نظر می رسد و با تحلیل شرایط خاورمیانه و سیاست اخیر دولت آمریکا حتمی می نماید؛ سقوط دیکتاتورهای خاورمیانه است. مبارک، یکی از بزرگترین دیکتاتورهای خاورمیانه بود. که با سقوط او؛ واضح است که کوچکترها هم رفتنی هستند. حتی به نظر می رسید آمریکا دیگر به سعودی ها نظر بدی ندارد! اما آنچه در بحرین اتفاق افتاد؛ پیام واضحی دارد برای عربستان.
و کاملا واضح است وقتی سخنان امروز وزیر امورخارجه انگلیس را می شنیدم که در باره رفتن قذافی حرف می زد؛ تمامی حدسیات تایید شدند।
باید بدانیم اگر درجه ی دیکتاتوری حاکم ایران را پنجاه بدانیم؛ دیکتاتوری مبارک، صد بود. و اگر به نظام بسته ایران، نمره ی پنجاه بدهیم؛ همین نمره برای لیبی صد است. بنابراین سرانجام دیکتاتور ایران کاملا واضح است.
اما سوال اینجاست حالا ما بعد از پیروزی، چه می خواهیم؟
واقعاً به این سوال عمیقا اندیشه کرده اید؟ در بیست ماه گذشته؛ همه تمام تلاش شان را گذاشته بودند تا تنور مبارزه را گرم نگه دارند. اما کمتر کسی به این فکر افتاده بود که قرار است بعد از پیروزی به چه چیزی برسیم.
تنها شعاری که در سیزده آبان سال پیش بلند شد؛ جوابی بود به سوال ما؛ که این بود: "نه شرقی نه غربی دولت سبز ملّی"
گرچه به نظر من این روزها باز هم جای آن شعار خالی است و بسیار روشن کننده است برای مردم؛ اما همه حرف را واضح نمی گوید.
راستی؛ مردمی که از دیکتاتور ایران خسته شده اند؛ بعد از سقوط قریب الوقوع او، چه چیزی می خواهند؟
آیا مانند بعضی شعارهای دم دستی؛ فقط جمع شدن گشت ارشاد را می خواهند؟! آزادی حجاب را می خواهند؟ عوض شدن کادر دولت و رفتن عده ای و آمدن عده ای دیگر را می خواهند؟
آیا زمانی که همین اصلاح طلبان دولت را داشتند؛ همه راضی بودند؟ کار آنها راضی کننده بود؟ حتی مدل آزادی ای که آنان عرضه داشته بودند؛ چیزی بود که کسی را راضی کند؟
بنابراین ما احتیاج داریم به فهرست کردن چیزهایی که می خواهیم. و نه فریاد کردن چیزهایی که نمی خواهیم. چرا که همه این نخواستنی ها را می دانیم. و همه ی اینها هم به زودی شدنی است. اما بعدش را چی؟
به نظرم باید فکر کنیم. و در این میان باید عقلای قوم؛ و نه فقط هیجانی های قوم؛ جوابی بدهند.
در دنیای غرب؛ معمولا جواب این سوالات را فلاسفه می دهند. سیاسیون معمولا کارشان در اجراست.
این قلم از همه اهل تفکر می خواهد در این زمینه شروع کنند به کار.
واضح است مدل حکومتی دیکتاتوری و هیاتی-مَشتی را که اکنون در کشور برقرار است؛ هیچ کس نمی خواهد.
در این زمینه این قلم همه به زودی حرفهایی خواهد زد।
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر