به نظر این بنده ی ناچیز، بدنه ی فعال سبز یک اشتباه استراتژیک دارد مرتکب می شود.
دادن شعارهایی مانند "مبارک بن علی، نوبت سید علی" یا "اسفند دونه دونه، سِدعلی سرنگونه" شاید شعارهای جذابی باشند. و بخشی از جامعه را ارضا کنند. اما شعارهای "اشتباهی" هستند.
اینگونه حرکت کردن، ممکن است رضایت خاطر تعدادی از معترضین را که تمایلات روشنفکری دارند، برآورده کند. و آنها را سرخوش سازد. اما ما نیامده ایم برای آنکه نفرت مان را تسکین دهیم. یا مسخره کنیم و پوزخند بزنیم. علاوه بر اینکه دادن شعارهای تند؛ عواقبی دارد. یعنی ممکن است کسی که این شعار تند را می دهد؛ خیلی راحت بعدش برگردد به خانه. اما کسانی که بازداشت شده اند؛ و به دست بسیجیان پر از نفرت افتاده اند؛ ساعات سختی را خواهند گذراند. چرا که بسیجی های وحشی، آن شعارها را شنیده اند. الان هم بخشی از سبزها در دستشان است. آنها خیال می کنند همین ها که گرفته اند آن شعارها را داده اند. و مجسم کنید حال آن سبزهای اسیر را!
ضمن آنکه ما اصولا باید شعاری را سر دهیم؛ که قاطبه ی مردم را با ما همراه کند. و حتی خود آن بسیجی ها را هم تحت تاثیر قرار دهد. اراده شان را سست کند. زانوانشان را بلرزاند. به فکر فرو ببردشان.
شعار ما باید بیان کننده چیزهایی باشد که ما را به خیابان کشانده است. اهداف ما.
گرانی، فساد، ظلم باندهای حکومتی و هزار فامیل و آقازادگی و سردار زادگی، دادگاه های پر از اِعمال نفوذ و در خدمت باندهای قدرت، رواج مواد مخدر گوناگون بین جوانان، رشد مشروبات الکلی، رونق فحشاء و نابودی بنیان های خانواده، فساد اداری... همه چیزهایی است که این مردم با آن دست به گریبانند. و همه خواستار اصلاح این کشور از این مفاسد هستند. شعار جنبش سبز باید این ها باشد.
این نظام؛ یعنی همین فسادهایی که خرخره ی مردم را گرفته است. نظام، معنای دیگری ندارد.
رهبری بارها قول داده است با فساد مبارزه کند. با مفاسد خاندان های حکومتی مبارزه کند. با دزدی از بودجه دولت مبارزه کند. اما بیست سال است که هیچ کار نکرده است. و به نظر ما، خودِ او کسی است که این فسادها را ترویج می کند؛ تا حکومتش سرپا بماند. همانند مبارک، که رییس همه ی فسادهای مصر بود.
ما می خواهیم "سَر" این فسادها از بین برود. ما مشخصا خواستار رفتن این "رهبر" هستیم.
شعارهای دیگری که بالاتر یا پایین تر از این خواسته باشد؛ همه انحرافی است. شعاری که خواستار استعفای احمدی نژاد باشد؛ انحرافی است. و شعاری که خواستار فروپاشی جمهوری اسلامی به معنای جدایی دین از سیاست باشد هم انحرافی است.
چرا انحرافی؟ برای اینکه برخی از ما، میدان مبارزه را با کرسی فلسفه ی دانشگاه اشتباه گرفته ایم. بحث کردن سر این که دین باید در دولت باشد یا باید از دولت و حکومت جدا باشد؛ یک بحث انحرافی است که جایش در خیابان و زیر نگاه بسیجی های هرزه نیست. جایش در دانشگاههاست.
حتی سرنگونی نظام هم یک بحث انحرافی است. چرا که این نظام، اصلا وجود ندارد که شما بخواهید سرنگونش کنید. جمهوری اسلامی سالهاست که نیست. مگر ما الان جمهوری داریم؟ مگر اسلام داریم؟ ما تنها چیزی که داریم "شخص" سیدعلی خامنه ای است که بر جان و مال و ناموس و افکار مردم دارد حکومت می کند. هیچ چیز دیگری برای سرنگونی وجود ندارد.
ما فقط و فقط می خواهیم سیدعلی را سرنگون کنیم.
نه دعوایی با اسلام داریم. نه دعوایی با برخی احکام پیرامونی اسلام مانند ولایت فقیه. چرا که الان حتی ما ولایت فقیه هم نداریم. چون فقیه ای نداریم که در حال حکومت باشد. سیدعلی اصلا فقیه نیست که ولی فقیه باشد. یک مداح است. همچنان که می بینید فقیهان هم طرفدار او نیستند؛ بلکه فقط مداح ها شکم گنده –مانند سعید حدادیان و منصورارضی- دور او را گرفته اند. و اتفاقا کسانی که به ولایت فقیه اعتقاد داشتند؛ مانند آقای منتظری؛ در حصر و فشار بودند. و کسانی از روحانیون که از سیدعلی حمایت کردند؛ مانند شیخ علی صافی گلپایگانی یا مکارم شیرازی؛ کسانی هستند که ایده ولایت فقیه را مسخره میکنند. و اعتقاد دارند بنا به اعتقادات شیعه، هر حکومتی در زمان غیبت امام زمان، باطل است؛ و ولایت فقیه یک ایده اهل سنت است.
بنابراین خودتان را در دام تبلیغات صداسیما نیاندازید. و خیال نکنید این نظام فعلی، یک نظام دینی و مبتنی بر اصل ولایت فقیه است. درست است که شجاعت به خرج دادید که در خیابانها فریاد کشیدید: "مرگ بر اصل ولایت فقیه" اما شعارتان را اشتباهی انتخاب کردید.
ما، باید کسی را که دارد بر ما حکومت می کند نشانه بگیریم؛ و این نظام ِ مبتنی بر یک "فرد" را. و در این شعار دادن هم باید شعارِ مثبت و خوش آهنگ و نافذ را انتخاب کنیم.
مثلا لازم نیست بگوییم: مرگ بر سید علی.
بلکه خوب است چیزهایی بگوییم از این دست:
سید علی، برو!
بیست سال حکومت، کافیه کافیه!
دیکتاتور معظم، تشکر تشکر! (به معنی ممنون از زحمات بیست ساله شما؛ دیگر بروید!)
ای رهبر معظم، استعفا استعفا!
اصولا اگر در شعارهایتان؛ حفظ ظاهر را بکنید؛ هم مردم با شما همراه خواهند شد و دیگر نخواهند ترسید. و نه خود بسیجیان خشمگین می شوند از دست تان. حتی شاید راضی هم شوند! چون بسیجی ها عقل درست و حسابی که ندارند! اصلا فکر می کنند شما دارید به رهبرشان احترام می گذارید؛ و هیچ دلیلی برای برخورد با شما وجود ندارد.
اگر می خواهید دیکتاتور برود؛ عاقلانه حرکت کنید. و اگر می خواهید خودتان را تسکین دهید و عصبانیت تان را خالی کنید؛ بیاید و فریاد بکشید:
رهبر بی چشم و رو، آن جسم ناقصت کو؟
دادن شعارهایی مانند "مبارک بن علی، نوبت سید علی" یا "اسفند دونه دونه، سِدعلی سرنگونه" شاید شعارهای جذابی باشند. و بخشی از جامعه را ارضا کنند. اما شعارهای "اشتباهی" هستند.
اینگونه حرکت کردن، ممکن است رضایت خاطر تعدادی از معترضین را که تمایلات روشنفکری دارند، برآورده کند. و آنها را سرخوش سازد. اما ما نیامده ایم برای آنکه نفرت مان را تسکین دهیم. یا مسخره کنیم و پوزخند بزنیم. علاوه بر اینکه دادن شعارهای تند؛ عواقبی دارد. یعنی ممکن است کسی که این شعار تند را می دهد؛ خیلی راحت بعدش برگردد به خانه. اما کسانی که بازداشت شده اند؛ و به دست بسیجیان پر از نفرت افتاده اند؛ ساعات سختی را خواهند گذراند. چرا که بسیجی های وحشی، آن شعارها را شنیده اند. الان هم بخشی از سبزها در دستشان است. آنها خیال می کنند همین ها که گرفته اند آن شعارها را داده اند. و مجسم کنید حال آن سبزهای اسیر را!
ضمن آنکه ما اصولا باید شعاری را سر دهیم؛ که قاطبه ی مردم را با ما همراه کند. و حتی خود آن بسیجی ها را هم تحت تاثیر قرار دهد. اراده شان را سست کند. زانوانشان را بلرزاند. به فکر فرو ببردشان.
شعار ما باید بیان کننده چیزهایی باشد که ما را به خیابان کشانده است. اهداف ما.
گرانی، فساد، ظلم باندهای حکومتی و هزار فامیل و آقازادگی و سردار زادگی، دادگاه های پر از اِعمال نفوذ و در خدمت باندهای قدرت، رواج مواد مخدر گوناگون بین جوانان، رشد مشروبات الکلی، رونق فحشاء و نابودی بنیان های خانواده، فساد اداری... همه چیزهایی است که این مردم با آن دست به گریبانند. و همه خواستار اصلاح این کشور از این مفاسد هستند. شعار جنبش سبز باید این ها باشد.
این نظام؛ یعنی همین فسادهایی که خرخره ی مردم را گرفته است. نظام، معنای دیگری ندارد.
رهبری بارها قول داده است با فساد مبارزه کند. با مفاسد خاندان های حکومتی مبارزه کند. با دزدی از بودجه دولت مبارزه کند. اما بیست سال است که هیچ کار نکرده است. و به نظر ما، خودِ او کسی است که این فسادها را ترویج می کند؛ تا حکومتش سرپا بماند. همانند مبارک، که رییس همه ی فسادهای مصر بود.
ما می خواهیم "سَر" این فسادها از بین برود. ما مشخصا خواستار رفتن این "رهبر" هستیم.
شعارهای دیگری که بالاتر یا پایین تر از این خواسته باشد؛ همه انحرافی است. شعاری که خواستار استعفای احمدی نژاد باشد؛ انحرافی است. و شعاری که خواستار فروپاشی جمهوری اسلامی به معنای جدایی دین از سیاست باشد هم انحرافی است.
چرا انحرافی؟ برای اینکه برخی از ما، میدان مبارزه را با کرسی فلسفه ی دانشگاه اشتباه گرفته ایم. بحث کردن سر این که دین باید در دولت باشد یا باید از دولت و حکومت جدا باشد؛ یک بحث انحرافی است که جایش در خیابان و زیر نگاه بسیجی های هرزه نیست. جایش در دانشگاههاست.
حتی سرنگونی نظام هم یک بحث انحرافی است. چرا که این نظام، اصلا وجود ندارد که شما بخواهید سرنگونش کنید. جمهوری اسلامی سالهاست که نیست. مگر ما الان جمهوری داریم؟ مگر اسلام داریم؟ ما تنها چیزی که داریم "شخص" سیدعلی خامنه ای است که بر جان و مال و ناموس و افکار مردم دارد حکومت می کند. هیچ چیز دیگری برای سرنگونی وجود ندارد.
ما فقط و فقط می خواهیم سیدعلی را سرنگون کنیم.
نه دعوایی با اسلام داریم. نه دعوایی با برخی احکام پیرامونی اسلام مانند ولایت فقیه. چرا که الان حتی ما ولایت فقیه هم نداریم. چون فقیه ای نداریم که در حال حکومت باشد. سیدعلی اصلا فقیه نیست که ولی فقیه باشد. یک مداح است. همچنان که می بینید فقیهان هم طرفدار او نیستند؛ بلکه فقط مداح ها شکم گنده –مانند سعید حدادیان و منصورارضی- دور او را گرفته اند. و اتفاقا کسانی که به ولایت فقیه اعتقاد داشتند؛ مانند آقای منتظری؛ در حصر و فشار بودند. و کسانی از روحانیون که از سیدعلی حمایت کردند؛ مانند شیخ علی صافی گلپایگانی یا مکارم شیرازی؛ کسانی هستند که ایده ولایت فقیه را مسخره میکنند. و اعتقاد دارند بنا به اعتقادات شیعه، هر حکومتی در زمان غیبت امام زمان، باطل است؛ و ولایت فقیه یک ایده اهل سنت است.
بنابراین خودتان را در دام تبلیغات صداسیما نیاندازید. و خیال نکنید این نظام فعلی، یک نظام دینی و مبتنی بر اصل ولایت فقیه است. درست است که شجاعت به خرج دادید که در خیابانها فریاد کشیدید: "مرگ بر اصل ولایت فقیه" اما شعارتان را اشتباهی انتخاب کردید.
ما، باید کسی را که دارد بر ما حکومت می کند نشانه بگیریم؛ و این نظام ِ مبتنی بر یک "فرد" را. و در این شعار دادن هم باید شعارِ مثبت و خوش آهنگ و نافذ را انتخاب کنیم.
مثلا لازم نیست بگوییم: مرگ بر سید علی.
بلکه خوب است چیزهایی بگوییم از این دست:
سید علی، برو!
بیست سال حکومت، کافیه کافیه!
دیکتاتور معظم، تشکر تشکر! (به معنی ممنون از زحمات بیست ساله شما؛ دیگر بروید!)
ای رهبر معظم، استعفا استعفا!
اصولا اگر در شعارهایتان؛ حفظ ظاهر را بکنید؛ هم مردم با شما همراه خواهند شد و دیگر نخواهند ترسید. و نه خود بسیجیان خشمگین می شوند از دست تان. حتی شاید راضی هم شوند! چون بسیجی ها عقل درست و حسابی که ندارند! اصلا فکر می کنند شما دارید به رهبرشان احترام می گذارید؛ و هیچ دلیلی برای برخورد با شما وجود ندارد.
اگر می خواهید دیکتاتور برود؛ عاقلانه حرکت کنید. و اگر می خواهید خودتان را تسکین دهید و عصبانیت تان را خالی کنید؛ بیاید و فریاد بکشید:
رهبر بی چشم و رو، آن جسم ناقصت کو؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر