سخنان سردار خوشنام رادان را شنیدم. نمی دانم در این اوضاع ملتهب چرا باید ایشان بر صفحه تلویزیون ظاهر شوند و دُرافشانی کنند؟! اصولا هر وقت ایشان یک چیزی می فرمایند؛ خشم عمومی به میزان معتنی بهِ، زیاد می شود!
اما چیزهایی که من از سخنان ایشان دستگیرم شد؛ اینکه:
دیروز چیزی حدود 150 نفر در یک نقطه غرب تهران تجمع کردند. چند تا سطل زباله آتش زدند. اعضای سازمان مجاهدین خلق, بین شان بود. به 9 نفر از نیروهای فداکار امنیتی تیراندازی کردند. یک نفر را کشتند. این اعضای منافقین دستگیر شدند. که به زودی عادلانه محاکمه و اعدام می شوند!!
تا اینجای کار را من فهمیدم. اما یک چیزهایی را هم نفهمیدم.
اول اینکه آیا مردم تظاهرات کرده ی دیروز نهایتا 150 نفر بودند؟ این طور آمار دادن هیچ مشکل ِکلی ندارد. اما یک مشکل جزیی دارد. چرا که فقط تعداد نیروهای امنیتی و ناجا و سپاه و بسیج که دیروز در خیابانهای تهران در حالت آماده باش بودند؛ چیزی حدود 30هزار نفر بود. به نظر شما این سوال ایجاد نمی شود که شما برای چی به این نیروها حقوق می دهید، در حالیکه با این همه نفر و رقم و عدد؛ از پس 150نفر مزدور خودفروخته برنمی آیند؟!
دوم، شما و امثال شما هر وقت قافیه را می بازید؛ این طور درافشانی می کنید که اینها اعضای سازمان مجاهدین خلق بودند. به نظر من که باید یک بار برای همیشه، پرونده این سازمان بسته شود. این نمی شود هر بار شما رجوع کنید به این بانوی سه طلاقه! اگر واقعا اعضای سازمان مجاهدین خلق این قدر طرفدار در ایران دارند که با یک حمایت ِمثلا مریم رجوی؛ خیابانهای تهران این طوری می شود؛ به نظر من شما راهی ندارید جز اینکه با این سازمان مذاکره کنید. به نظر من چند تا وزیر در دولت احمدی نژاد به آنها بدهید, راضی می شوند!
و اگر می دانید دروغ می گویید و سازمان مجاهدین خلق اصلا چیزی در ایران نیستند و طرفداری ندارند؛ پس لطفا خفه شوید!
سوم اینکه اگر کسانی که دیروز تیراندازی کرده اند؛ نیروهای مخفی اطلاعاتی خودتان نبوده اند؛ و واقعا از اعضای نفوذ کرده سازمان مجاهدین به داخل ملت بودند؛ راه حل کاملا ساده است. به نظر ما که شما به اندازه کافی از قدرت نظامی در داخل عراق بهره دارید. سران این سازمان را در معرض ترور ِ ولایی خودتان قرار دهید. و خودتان والبته ما را برای همیشه از شر این سازمان نجات دهید! دیوانه شدیم هر بار که ملت یک چیزی می خواهد؛ شما سردار رادان را بفرستید جلو، بگوید اینها اعضای سازمان مجاهدین بودند. و خسته شدیم هر بار که شما می خواهید چند نفر بیگناه را اعدام کنید؛ بگویید اینها اعضای سازمان مجاهدین هستند.
اصلا باید پرونده این سازمان همین امروز حل شود. دنیا باید همه اعضای این سازمان را که سابقه ترور و آدمکشی داشته اند؛ برای محاکمه ایران تحویل دهد؛ تا مجازات شوند. و در این راه، باید پلیس اینترپل زیر فشار آمریکا قرار گیرد تا این افراد را به ایران تحویل دهند. اما کسانی که سابقه جنایت نداشته اند؛ باید بتوانند حتی در ایران حزب داشته باشند و فعالیت سیاسی کنند. چون به تعبیر سردار رادان این سازمان خیلی طرفدار دارد. و می تواند اجتماعات چند صدهزار نفره آنهم در تهران سامان دهد! گروهی که این قدر طرفدار دارد اصلا باید در کابینه هم نماینده داشته باشد!... و اصولا این حرف مضحک که هر کس به این سازمان تمایل دارد بنا به فتوایی که توی کمُد ما هست؛ محارب است و ما حق داریم اعدامش کنیم؛ باید در دنیا مطرح شود تا همه دنیا بدانند ما در زیر چگونه اسلامی داریم تنفس می کنیم!
اصولا اینکه دست یک حکومت با یک فتوا این قدر باز باشد تا هر که را بخواهد بتواند اعدام کند؛ خودش به تنهایی به اندازه هزارتا محکومیت جهانی ارزش دارد! مثلا آیا خوب است ما که از سردار رادان بدمان می آید؛ بگوییم او از اعضای سازمان مجاهدین خلق است؛ و باید اعدامش کنید؟!
موضوع دیگر این است که ظاهرا همه عصبانیت آقایان فقط این بوده که چرا چندتا سطل آشغال آتش زده شده است! و بعد هم مرتب می گویند اموال ملت را تخریب کردند! خوب، درست است که سطل های شهرداری متعلق به شهرداری است. شهرداری هم متعلق به ملت است. اما به نظر ما که نباید کسی را بخاطر خراب کردن این سطلهای گران قیمت؛ اعدام کرد! حالا می خواهد این آدم موسوی باشد یا نباشد! اصلا ما خودمان از جیب خودمان خسارت شهرداری را می پردازیم! قضیه فیصله است؟!...
بس کنید آقایان! این نمایش مسخره را بس کنید. موضوع این است که خاورمیانه دیگر جای دیکتاتورها نیست. شما باید بروید. شتر هم سوار شوید و از فدا شدن تان برای دیکتاتور بزرگ، عربده هم بکشید؛ باید بروید.
موسوی را هم اعدام کنید. اما باید بروید. یعنی با این سرکوب های عهد دقیانوس دیگر نمی توان حکومت کرد. مبارک هم که دیکتاتورترین دیکتاتور خاورمیانه بود؛ با یک میلیون مامور مخفی اش، نتوانست. شما که انصافا ماموران تان در حد و اندازه سردار رادان هستند! خدا به دور! آدم این قدر هم بی عرضه می شود؟!
آقایان! می توانید کشتار کنید و بعد بروید. می توانید هم بدون کشتار بروید. اما اصل قضیه فرق نمی کند. مبارک هم اول نمی توانست بپذیرد که باید برود. اما آخر سر حالیش شد. شما اگر همین اول کار حالیتان شود؛ کلی برایتان منفعت دارد!
با این حال انتخاب با خودتان است!
ملت دیگر نمی ترسد. این درسی بود که به نظر می رسد شما باید از 25بهمن بگیرید.
اما چیزهایی که من از سخنان ایشان دستگیرم شد؛ اینکه:
دیروز چیزی حدود 150 نفر در یک نقطه غرب تهران تجمع کردند. چند تا سطل زباله آتش زدند. اعضای سازمان مجاهدین خلق, بین شان بود. به 9 نفر از نیروهای فداکار امنیتی تیراندازی کردند. یک نفر را کشتند. این اعضای منافقین دستگیر شدند. که به زودی عادلانه محاکمه و اعدام می شوند!!
تا اینجای کار را من فهمیدم. اما یک چیزهایی را هم نفهمیدم.
اول اینکه آیا مردم تظاهرات کرده ی دیروز نهایتا 150 نفر بودند؟ این طور آمار دادن هیچ مشکل ِکلی ندارد. اما یک مشکل جزیی دارد. چرا که فقط تعداد نیروهای امنیتی و ناجا و سپاه و بسیج که دیروز در خیابانهای تهران در حالت آماده باش بودند؛ چیزی حدود 30هزار نفر بود. به نظر شما این سوال ایجاد نمی شود که شما برای چی به این نیروها حقوق می دهید، در حالیکه با این همه نفر و رقم و عدد؛ از پس 150نفر مزدور خودفروخته برنمی آیند؟!
دوم، شما و امثال شما هر وقت قافیه را می بازید؛ این طور درافشانی می کنید که اینها اعضای سازمان مجاهدین خلق بودند. به نظر من که باید یک بار برای همیشه، پرونده این سازمان بسته شود. این نمی شود هر بار شما رجوع کنید به این بانوی سه طلاقه! اگر واقعا اعضای سازمان مجاهدین خلق این قدر طرفدار در ایران دارند که با یک حمایت ِمثلا مریم رجوی؛ خیابانهای تهران این طوری می شود؛ به نظر من شما راهی ندارید جز اینکه با این سازمان مذاکره کنید. به نظر من چند تا وزیر در دولت احمدی نژاد به آنها بدهید, راضی می شوند!
و اگر می دانید دروغ می گویید و سازمان مجاهدین خلق اصلا چیزی در ایران نیستند و طرفداری ندارند؛ پس لطفا خفه شوید!
سوم اینکه اگر کسانی که دیروز تیراندازی کرده اند؛ نیروهای مخفی اطلاعاتی خودتان نبوده اند؛ و واقعا از اعضای نفوذ کرده سازمان مجاهدین به داخل ملت بودند؛ راه حل کاملا ساده است. به نظر ما که شما به اندازه کافی از قدرت نظامی در داخل عراق بهره دارید. سران این سازمان را در معرض ترور ِ ولایی خودتان قرار دهید. و خودتان والبته ما را برای همیشه از شر این سازمان نجات دهید! دیوانه شدیم هر بار که ملت یک چیزی می خواهد؛ شما سردار رادان را بفرستید جلو، بگوید اینها اعضای سازمان مجاهدین بودند. و خسته شدیم هر بار که شما می خواهید چند نفر بیگناه را اعدام کنید؛ بگویید اینها اعضای سازمان مجاهدین هستند.
اصلا باید پرونده این سازمان همین امروز حل شود. دنیا باید همه اعضای این سازمان را که سابقه ترور و آدمکشی داشته اند؛ برای محاکمه ایران تحویل دهد؛ تا مجازات شوند. و در این راه، باید پلیس اینترپل زیر فشار آمریکا قرار گیرد تا این افراد را به ایران تحویل دهند. اما کسانی که سابقه جنایت نداشته اند؛ باید بتوانند حتی در ایران حزب داشته باشند و فعالیت سیاسی کنند. چون به تعبیر سردار رادان این سازمان خیلی طرفدار دارد. و می تواند اجتماعات چند صدهزار نفره آنهم در تهران سامان دهد! گروهی که این قدر طرفدار دارد اصلا باید در کابینه هم نماینده داشته باشد!... و اصولا این حرف مضحک که هر کس به این سازمان تمایل دارد بنا به فتوایی که توی کمُد ما هست؛ محارب است و ما حق داریم اعدامش کنیم؛ باید در دنیا مطرح شود تا همه دنیا بدانند ما در زیر چگونه اسلامی داریم تنفس می کنیم!
اصولا اینکه دست یک حکومت با یک فتوا این قدر باز باشد تا هر که را بخواهد بتواند اعدام کند؛ خودش به تنهایی به اندازه هزارتا محکومیت جهانی ارزش دارد! مثلا آیا خوب است ما که از سردار رادان بدمان می آید؛ بگوییم او از اعضای سازمان مجاهدین خلق است؛ و باید اعدامش کنید؟!
موضوع دیگر این است که ظاهرا همه عصبانیت آقایان فقط این بوده که چرا چندتا سطل آشغال آتش زده شده است! و بعد هم مرتب می گویند اموال ملت را تخریب کردند! خوب، درست است که سطل های شهرداری متعلق به شهرداری است. شهرداری هم متعلق به ملت است. اما به نظر ما که نباید کسی را بخاطر خراب کردن این سطلهای گران قیمت؛ اعدام کرد! حالا می خواهد این آدم موسوی باشد یا نباشد! اصلا ما خودمان از جیب خودمان خسارت شهرداری را می پردازیم! قضیه فیصله است؟!...
بس کنید آقایان! این نمایش مسخره را بس کنید. موضوع این است که خاورمیانه دیگر جای دیکتاتورها نیست. شما باید بروید. شتر هم سوار شوید و از فدا شدن تان برای دیکتاتور بزرگ، عربده هم بکشید؛ باید بروید.
موسوی را هم اعدام کنید. اما باید بروید. یعنی با این سرکوب های عهد دقیانوس دیگر نمی توان حکومت کرد. مبارک هم که دیکتاتورترین دیکتاتور خاورمیانه بود؛ با یک میلیون مامور مخفی اش، نتوانست. شما که انصافا ماموران تان در حد و اندازه سردار رادان هستند! خدا به دور! آدم این قدر هم بی عرضه می شود؟!
آقایان! می توانید کشتار کنید و بعد بروید. می توانید هم بدون کشتار بروید. اما اصل قضیه فرق نمی کند. مبارک هم اول نمی توانست بپذیرد که باید برود. اما آخر سر حالیش شد. شما اگر همین اول کار حالیتان شود؛ کلی برایتان منفعت دارد!
با این حال انتخاب با خودتان است!
ملت دیگر نمی ترسد. این درسی بود که به نظر می رسد شما باید از 25بهمن بگیرید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر