حوادث مصر برای مردم ما خیلی جالب بود. و این پیروزی شگفت آور و سریع، بر یکی از بزرگترین دیکتاتورهای خاورمیانه.
تجمع در یک میدان قاهره با شعار رفتن دیکتاتور؛ خیلی عجیب بود. و اولین سوالی که در ایران شکل گرفت: مگر رژیم مبارک گارد ضدشورش ندارد؟!
واقعیت را پیش ازاین هم گفته ایم. و اینکه در شرایطی مبارک اجازه ی این تجمع را داد؛ که پای آمریکا روی گلویش فشار می آورد. که مگر مبارک مغز ِ خر خورده بود که چنین اجازه ای صادر کند؟!
همین طور که چنین فشاری الان روی رژیم سوریه نیست. و با کوچکترین تجمع سیاسی که در دمشق برگزار شود؛ نبروهای امنیتی وحشی ِ بشار اسد, تجمع کنندگان را به کهریزک های سوریه می برند! همان طور که روی رژیم سعودی نیست. همانطور که روی رژیم تهران نیست. و دست نظام مقدس کاملا باز است که ناجا و نوپو و بسیج و سپاه و چند تا چیز دیگر را روی سر مردم خراب کند. بعد هم طلبکار باشد که فتنه گرها اعدام خواهند شد! همان فتنه گرهایی که در قاهره، مردم معترض و انقلابی نامیده گرفته بودند!!
اما سخن من اکنون چیز دیگری است.
رژیمی که در تهران سر کار است؛ مانند بسیاری از همنوعان خودش است. نظامی بسته؛ تک محور؛ و البته دیکتاتور است. اما فرقهایی هم دارد.
اگر هزاران نفر در یک میدان تهران تجمع کنند؛ برای این نظام هیچ ارزشی ندارد. یعنی اگر فشار آمریکا نباشد؛ مانند همیشه به شدت آنها را سرکوب می کند. و اگر فشار آمریکا باشد؛ برایش مهم نیست که چنین تجمعاتی رخ داده است! یعنی به کار خودش سرگرم می شود.
اما اگر کار دیگری صورت گیرد؛ واکنش این نظام به شدت برای خودش تخریب کننده خواهد بود. و آن کار کدام است؟
برای نظامهایی که این قدر به یک نفر خاصّ متکی است؛ محاصره مقر آن یک نفر؛ تمام کننده کار است.
یعنی اگر 5هزار نفر بتوانند اطراف بیت رهبری را در محاصره بگیرند؛ و بنا به عللی نظام نتواند با آنها برخورد ِخونین کند؛ سه روز نخواهد کشید که دستها بالا خواهد رفت!
کسی که خیلی احمقانه مقاومت می کند, خیلی هم شگفت آور تسلیم خواهد شد. چنین کسی جنگیدن بلد نیست. بلکه به قلدری و قمپز درکردن عادت کرده است. مانند لاتی که خیلی ضعیف است؛ اما ترساندن را خوب بلد است. چنین لاتی اگر امور لاتی اش و ترساندن ها و قلدری اش را توانست حفظ کند, خودش را پیروز می بیند. اما اگر ببیند درگیری، جدی است؛ و طرفش از جنس مردم کوچه و بازار نیست که بترسد یا نترسد؛ بلکه قضیه زور و بازوی واقعی است؛ خیلی زودتر از یک انسان عادی فرار می کند!
نظام ما هم بیش از اینکه به داشتن یا نداشتن توانایی برای یک درگیری واقعی با مردم بیاندیشد؛ همیشه به حفظ ظاهر و آبروداری برای خودش مشغول بوده است.
پس احمقانه است ما در این میدان "حفظ ظاهر" با او بجنگیم. تجمع و راهپیمایی از کارهایی در همین میدان ِ اوست.
اما محاصره و تجمع مقر خود او؛ یک درگیری واقعی است.
در این حالت، راس این نظام, یکی از دو راه زیر را انتخاب می کند:
به رگبار بستن مردم و کشتار هزاران نفر از مردم.
یا تسلیم ظرف چند روز و فرار او از کشور.
و البته می تواند هر دوی این ها با هم اتفاق بیافتد. یعنی در روزهای اول؛ نظام (که در حقیقت فقط همان یک نفر است) به شدت عصبانی و وحشی می شود. کشتار می کند. و اگر در این مرحله، باز هم محاصره و اعتراض و بقای قیام کنندگان تداوم داشت؛ سریع وارد مرحله "فرار" خواهد شد.
باور کنید ساقط کردن این نظام یک نفره خیلی راحت است. نمی دانم چرا سی سال است همه آرزوی رسیدن به این هدف را در سر می گذرانند!
برای انداختن این نظام ِ ظلم و فساد؛ به راس آن باید پرداخت.
بقیه کارها، نمایشی خواهد بود که فقط برای مردم هزینه خواهد داشت.
بگذارید نظام، اوباش را دور خانه موسوی و کروبی ببرد. و به اینها وام و حقوق بدهد. و از تلویزیون هم پخش شان کند. شما که نباید حرص بخورید.
شما مقابله به مثل کنید. خود این نظام دارد راه را به شما نشان می دهد.
یک روز را قرار بگذارید برای تجمع دور بیت رهبری. و آنقدر بمانید تا او برود. مَرد و مردانه.
قرار مرگ هم بگذارید. بودند پیش از شما، که برای رسیدن به هدفشان؛ شعارشان "یا مرگ یا آزادی" بود. در اروپای شرقی بودند. در آمریکای جنوبی بودند. پس شما و ما هم می توانیم دلاور باشیم.
لازم هم نیست این قرار سبز؛ دو روز دیگر باشد. بلکه یک ماه دیگر را قرار بگذارید. و در این مدت، علاوه بر تبلیغات؛ به خودسازی و آماده سازی خود هم برسید. آماده باشید برای مثلا 20اسفند؛ که با لباس های سبز بیایید؛ تا یا خونین شوید یا آزاد.
بیایید یک بار برای همیشه طعم دلاوری را بچشیم.
یا میمیریم. که زیبا مرده ایم.
یا آزاد می شویم. که چه زیبا آزادی ای!
پس:
قرار سبزمان را بگذاریم؟
تجمع در یک میدان قاهره با شعار رفتن دیکتاتور؛ خیلی عجیب بود. و اولین سوالی که در ایران شکل گرفت: مگر رژیم مبارک گارد ضدشورش ندارد؟!
واقعیت را پیش ازاین هم گفته ایم. و اینکه در شرایطی مبارک اجازه ی این تجمع را داد؛ که پای آمریکا روی گلویش فشار می آورد. که مگر مبارک مغز ِ خر خورده بود که چنین اجازه ای صادر کند؟!
همین طور که چنین فشاری الان روی رژیم سوریه نیست. و با کوچکترین تجمع سیاسی که در دمشق برگزار شود؛ نبروهای امنیتی وحشی ِ بشار اسد, تجمع کنندگان را به کهریزک های سوریه می برند! همان طور که روی رژیم سعودی نیست. همانطور که روی رژیم تهران نیست. و دست نظام مقدس کاملا باز است که ناجا و نوپو و بسیج و سپاه و چند تا چیز دیگر را روی سر مردم خراب کند. بعد هم طلبکار باشد که فتنه گرها اعدام خواهند شد! همان فتنه گرهایی که در قاهره، مردم معترض و انقلابی نامیده گرفته بودند!!
اما سخن من اکنون چیز دیگری است.
رژیمی که در تهران سر کار است؛ مانند بسیاری از همنوعان خودش است. نظامی بسته؛ تک محور؛ و البته دیکتاتور است. اما فرقهایی هم دارد.
اگر هزاران نفر در یک میدان تهران تجمع کنند؛ برای این نظام هیچ ارزشی ندارد. یعنی اگر فشار آمریکا نباشد؛ مانند همیشه به شدت آنها را سرکوب می کند. و اگر فشار آمریکا باشد؛ برایش مهم نیست که چنین تجمعاتی رخ داده است! یعنی به کار خودش سرگرم می شود.
اما اگر کار دیگری صورت گیرد؛ واکنش این نظام به شدت برای خودش تخریب کننده خواهد بود. و آن کار کدام است؟
برای نظامهایی که این قدر به یک نفر خاصّ متکی است؛ محاصره مقر آن یک نفر؛ تمام کننده کار است.
یعنی اگر 5هزار نفر بتوانند اطراف بیت رهبری را در محاصره بگیرند؛ و بنا به عللی نظام نتواند با آنها برخورد ِخونین کند؛ سه روز نخواهد کشید که دستها بالا خواهد رفت!
کسی که خیلی احمقانه مقاومت می کند, خیلی هم شگفت آور تسلیم خواهد شد. چنین کسی جنگیدن بلد نیست. بلکه به قلدری و قمپز درکردن عادت کرده است. مانند لاتی که خیلی ضعیف است؛ اما ترساندن را خوب بلد است. چنین لاتی اگر امور لاتی اش و ترساندن ها و قلدری اش را توانست حفظ کند, خودش را پیروز می بیند. اما اگر ببیند درگیری، جدی است؛ و طرفش از جنس مردم کوچه و بازار نیست که بترسد یا نترسد؛ بلکه قضیه زور و بازوی واقعی است؛ خیلی زودتر از یک انسان عادی فرار می کند!
نظام ما هم بیش از اینکه به داشتن یا نداشتن توانایی برای یک درگیری واقعی با مردم بیاندیشد؛ همیشه به حفظ ظاهر و آبروداری برای خودش مشغول بوده است.
پس احمقانه است ما در این میدان "حفظ ظاهر" با او بجنگیم. تجمع و راهپیمایی از کارهایی در همین میدان ِ اوست.
اما محاصره و تجمع مقر خود او؛ یک درگیری واقعی است.
در این حالت، راس این نظام, یکی از دو راه زیر را انتخاب می کند:
به رگبار بستن مردم و کشتار هزاران نفر از مردم.
یا تسلیم ظرف چند روز و فرار او از کشور.
و البته می تواند هر دوی این ها با هم اتفاق بیافتد. یعنی در روزهای اول؛ نظام (که در حقیقت فقط همان یک نفر است) به شدت عصبانی و وحشی می شود. کشتار می کند. و اگر در این مرحله، باز هم محاصره و اعتراض و بقای قیام کنندگان تداوم داشت؛ سریع وارد مرحله "فرار" خواهد شد.
باور کنید ساقط کردن این نظام یک نفره خیلی راحت است. نمی دانم چرا سی سال است همه آرزوی رسیدن به این هدف را در سر می گذرانند!
برای انداختن این نظام ِ ظلم و فساد؛ به راس آن باید پرداخت.
بقیه کارها، نمایشی خواهد بود که فقط برای مردم هزینه خواهد داشت.
بگذارید نظام، اوباش را دور خانه موسوی و کروبی ببرد. و به اینها وام و حقوق بدهد. و از تلویزیون هم پخش شان کند. شما که نباید حرص بخورید.
شما مقابله به مثل کنید. خود این نظام دارد راه را به شما نشان می دهد.
یک روز را قرار بگذارید برای تجمع دور بیت رهبری. و آنقدر بمانید تا او برود. مَرد و مردانه.
قرار مرگ هم بگذارید. بودند پیش از شما، که برای رسیدن به هدفشان؛ شعارشان "یا مرگ یا آزادی" بود. در اروپای شرقی بودند. در آمریکای جنوبی بودند. پس شما و ما هم می توانیم دلاور باشیم.
لازم هم نیست این قرار سبز؛ دو روز دیگر باشد. بلکه یک ماه دیگر را قرار بگذارید. و در این مدت، علاوه بر تبلیغات؛ به خودسازی و آماده سازی خود هم برسید. آماده باشید برای مثلا 20اسفند؛ که با لباس های سبز بیایید؛ تا یا خونین شوید یا آزاد.
بیایید یک بار برای همیشه طعم دلاوری را بچشیم.
یا میمیریم. که زیبا مرده ایم.
یا آزاد می شویم. که چه زیبا آزادی ای!
پس:
قرار سبزمان را بگذاریم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر