قلب های مریض

بنام الله
مطلبی خواندم از مجتهد شبستری یکی از سخنگویان این روزها. هر چه فکر کردم دیدم چیزی نیست تا بتوان به نظیر این سخنان، پاسخی داد. اصلا اینگونه سخن هایی، پاسخ ندارد.
خوب که دقت کنیم؛ می بینیم اصلآ این ها "سخن" نیست. اما چه اتفاقی افتاده که کسانی به این نتیجه رسیده اند که این گونه حرف بزنند؟ چه نتیجه ای می خواهند در کجا بگیرند؟ آیا می خواهند مردم را از چیزهایی که خرافه پنداشته اند نجات دهند؟ آیا این ها منجیان مردم اند؟ یا چمداشتی به آن سوی مرزها دارند؟ به کف هایی که برایشان می زنند، دل خوش کرده اند؟
یادمان نرود "سروش" بعد از کلی افاضه، به دانشگاه هاروارد برای تدریس دعوت شد.
یا ماموریت های سیاسی مد نظرشان است. مسلم برای یک جاسوس، بالاترین موفقیت به انجام رساندن ماموریتش است. حالا از چه راهی، فرق نمی کند. یادمان نرود بزرگترین جاسوسان دنیا، که در جنگ سرد، تاثیرات شگرفی گذاشتند؛ کارشان را با حرکات جنسی پیش می بردند.
اما به نظر من، دلیل اصلی این چنین سخنانی، یک چیز بیشتر نیست: اینها درونشان تغییر کرده است. این ها واقعا این گونه فکر می کنند. و فکر میکنند کشف های جدیدشان همه را باید دیوانه وار خوشحال کند! فکر می کنند حرف درستی که هیچ کس نفهمیده، اینها یافته اند. خیال می کنند نقطه ی نجات را پیدا کرده اند.
یادشان رفته که نظیر این حرف ها را از چهارده قرن پیش، کسانی زده اند. از ابتدای ظهور اسلام، همین حرف ها و شاید بدترش را مشرکین گفته اند. و کلی از آیات قرآن اختصاص دارد به مجاجه قرآن با آنان.
دلیل اصلی این است که وقتی کسی در گناه پیش رفت، وقتی بدترین و بزرگترین گناهان را انجام داد، وقتی شهوت رانی و کثافت های جنسی را مرتکب شد؛ او تمام درونش و روحش به هم می ریزد. او دیگر انسان سالمی نیست. و سالم نتیجه گیری نمیکند.
نمونه ی دیگر این انسان ها را می توان میان رمال ها و مدعیان دروغین معنویت یافت. کسانی که تا پای چوبه ی دار، خیلی با اطمینان از ادعایشان حرف می زنند، و همچنان خود را برحق دانسته, از اینکه به ناحق اعدام می شوند، شکایت می کنند. کسانی که جرائم سنگین جنسی انجام داده اند. زنان شوهردار و بعضا مذهبی را به دام کشیده اند. اما در زیر بازجویی ها هم از کارشان شرمگین نبوده اند. و خیلی صریح می گفته اند: "با زنی دوست داشتنی، لحظات خوبی را داشتیم. شوهرش نمی دانست او چه گوهری است، من می فهمیدم..."
وقتی کسی درونش را به هم ریخت، واضح است که درونش به هم ریخته است! چنین کسی حرف هایی می زند که فقط می توان با آنها مشمئز شد.
حالا از این سخنران، کسی سوال کند شما که در برابر حرف های رایج دیگران این گونه قیام کرده اید، آنها را بدون دلیل می دانید، و همه را محل شک قرار داده اید؛ حرف خودتان را از کجا پیدا کردید؟ از کجا فهمیدید پیامبر معصوم نبوده است؟ یا لازم نیست که معصوم باشد؟ از کجا فهیمدید که قرآن آن گونه که شما می گویید نازل شده است؟ از کجا فهمیدید قرآن کلام پیامبر است به روشی که شما کشف کرده اید؟ دلیل تان چیست؟ گویی این ها از عالم بالا بر ما نازل شده اند و حقایقی که هست و ما متوجه اش نیستیم، دارند به ما میگویند!
نظیر شما در همان دنیای غرب که این قدر خودتان را برای آن میکشید، این گونه نسبت می گیرند: "روانی!"
اما ما به شما آن را می گوییم که هستید. همان که قرآنی که خدا نازل کرده است بر رسولش محمد(ص) می گوید:
"فی قلوبهم مرض و زادهم الله مرضآ"





هیچ نظری موجود نیست:

تــصـــویــــر روز

تــصـــویــــر  روز