ای احمدی نژاد! از جان رهبرت چه می خواهی؟

آقای احمدی نژاد! ای دکتر ترافیک! ای از راه رسیده! ای تربیت ناشده! شرم نمی کنی که نافرمانی چنین رهبری را می کنی؟

 

مطلبی را به شما عرض می‌کنم شاید نشنیده باشید. جناب آقای صدیقی شب فاطمیه روی منبر در بیت ایشان (بیت رهبری) که آقای رییس‌جمهور نشسته بود، آقای هاشمی بود، سران مملکتی بودند، قوه قضاییه، همه بودند. آقای صدیقی روی منبر این مطلب را گفت و آن را نتوانست تمام کند. همین که خواست تمام کند فریاد گریه جمعیت و حضار بلند شد. دیدند این جمعیت بسوی آقا دارند حمله می‌کنند که به عنوان تبرک به ایشان دست بزنند. آقا را بردند و دیگر نتوانستند جمعیت را اداره کنند و آن مطلب این بود: من همه ساله مکه که می‌رفتم قبل از رفتن به مکه به محضر آیت‌الله بهاءالدینی می‌رسیدم و توصیه می‌خواستم از ایشان. ایشان به من توصیه‌هایی می‌کرد و من این توصیه‌ها را در سفر مکه عمل می‌کردم. بعد هم که داشتم می‌آمدم، یک عمامه‌ای یا چیزی را برای ایشان هدیه می‌خریدم. این دفعه که رفتم محضر ایشان (حضرت آیت‌الله بهاء الدینی) این مطلب را فرمودند: شما وقتی که می‌روید مسجدالنبی از قسمت جنوب شرقی مسجد، از آن قسمت هفت قدم میاید به جلو و قسمت بعدی را هم گفت که من نمی‌توانم دقیق به شما بگویم. به خاطر اینکه ایشان این را به ودیعت پیش من گذاشت. آن وقت از دو طرف به من دستور داد. وقتی که قدم زدی آمدی جلو رسیدی به آنجا، آنجا بنشین و این ذکر سبعه را بگو. این ذکر را که گفتی انشاءالله به حوائجت خواهی رسید. ذکر سبعه عجیب است، علامه حسن‌زاده آملی بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب اذکار سبعه را دارد که اینها را از آسید علی آقا قاضی گرفتند. ذکر سبعه واقعاً یک ذکریست که معجزه می‌کند در نفس انسان عجیب معجزه می‌کند. آقای صدیقی می‌گوید، عرض کردم: آقای بهاءالدینی چه وجهی دارد که من باید آنجا بنشینم و این اذکار سبعه را بگویم. چه وجهی دارد هفت قدم از آنجا قدم بزنم. حالا همه دارند مثل شما گوش می‌دهند همه دارند دقت می‌کنند آقای صدیقی چه می‌خواهد بگوید. گفت: وجهش این است که دارم به شما می‌گویم فقط پیش شما بماند. وقتی که حضرت زهرا سلام الله علیها آمد برای دفاع از علی ابن ابیطالب علیه‌السلام بدنش خون آلود بود وقتی که آمد که داخل مسجد وارد نشد وقتی که برگشت دیگر توان از او رفت دیگر به گونه‌ای شد که می‌خواست ادامه راه را بدهد نتوانست، آنجا نشست و فکر می‌کنم که آن مکان به خون فاطمه سلام‌الله علیها رسیده است. آنجا حاجتتان را بخواهید. فریاد گریه جمعیت بلند شد .. بعد آقای بهاء‌الدینی می‌گوید: این کار را انجام بده. ایشان می‌گوید: من رفتم اینکار را انجام دادم حالا تو نگو آقای بهاء‌الدینی خودش هم نظر دارد، نیت دارد، یا حاجتی دارد. چون خودش مشرف نمی‌شود. حالا جالب این است که حضار دارند به آقای صدیقی توجه می‌کنند از اعیان شخصیتی مملکت، و هم آقایانی که شرکت کننده بودند، ایشان هم با ضرس قاطع دارد مطلب را می‌گوید. گفت: من رفتم مدینه همین کار را انجام دادم، بعد از این رفتم مکه دیدم از بلند گو صدا می‌زنند: آقای صدیقی دوباره بروند مدینه. من دوباره رفتم مدینه، چند روزی مدینه ماندم، وقتی برگشتم به ایران یک عمامه‌ای خریده بودم رفتم محضر حاج آقا، رسیدم، تا سلام علیک کردم بدون اینکه حرفی بزنم. حاج آقا بهاء‌الدینی فرمودند: میدانی ثمره ذکر امسال چه بود؟ گفتم: نه گفت: نمی‌دانی ثمره ذکر امسال چه بود، نگرفتی؟ گفتم: نه فرمود: امسال ثمره ذکر شما یکی این بود که شما دو بار آمدید مدینه گفتم شما مطلعید من دو بار امسال آمدم مدینه. گفت: بله آنجائی که نشسته بودید ذکر می‌گفتید در آنجا با تو بودم. این نوارش دربیت آقا هست، دم در که می‌فروشند، نوار 3 سال قبل فاطمیه بعد برگشت و گفت: ثمره دوم اینجا بود: که تا گفت مجلس به هم پاشید اینقدر مردم به خودشان زدند و گریه کردند که آقا تشریف بردند؛ دیدند که دیگر نمی‌شود جمعیت را اداره کرد. فرمودند: ثمره دوم این بود که آن نیتی که من می‌خواستم، به آن نیت رسیدم، و آن این بود که امسال مقام معظم رهبری به دیدار امام زمان نائل آمد.

 

مطلب فوق دم به دم در محافل حزب الله نقل می شود. و همه از دیدار مقام عظمای ولایت با امام زمان سخن می گویند. اشک می ریزند. و بر سر و سینه می کوبند.  منبع

 

هیچ نظری موجود نیست:

تــصـــویــــر روز

تــصـــویــــر  روز