متن مصاحبه ای را با سعید تاجیک (معروف به سعید تاجر) در سایتها دیدم. به نظرم فوق العاده آمد. خودم که ترکیدم از خنده! اما ممکن است برای انسانهای مختلف؛ اثرات دیگری داشته باشد. بنابراین ممکن است شما بعد از خواندن این مصاحبه؛ اسهال بگیرید! ما مسوولیتی نمی پذیریم!
ـ از روز زنگ می زنم. می خواستم در مورد خبر دستگیری شما صحبت کنم. صحت داره این خبر؟
نه! تکذیبش می کنم. دیروزهم بچه هابه من گفتن. برای من فرستادن خبرو. نه! تکذیب میشه. البته می دونم شیطنت کیه...
ـ شیطنت کی؟
تلفنی نمی تونم بگم، دارن شیطنت می کنن سر یک موضوعی. دارن یک محکی می زنن. می دونم ام کار کیه. حالا انشالله بمونه جواب شونو خودمون بدیم.
ـ پس نگرفتن شمارو؟
حاج خانوم!من الان سرکار هستم.
ـ بله ماهم تعجب کردیم. ولی خب دادستان کل کشور گفتن. همه سایت هام نوشتن...
نه؛نه. البته قبل از عید دستگیر شده بودم. یک هشت نه روزی هم اوین بودیم. یک سه روزی هم اعتصاب غذا کردیم.
ـ ای بابا! اعتصاب غذام کردین؟!
بله. بعد خلاصه دیدیم صدامون بیرون نمی رسه، آخه آقایونم به اصطلاح می خواستن جامعه ملتهب نشه. چون از دانشگاه های اقصی نقاط کشور با من تماس می گرفتن که اگر شمارو بگیرن ما می ریزیم جلو قوه قضاییه. آقایونم شنود می کردن دیگه... الان هم تلفن داره شنود میشه ولی بذار نفر سوم هم بشنوه که یک خرده حالش جا بیاد... خلاصه دیدن بچه ها دارن با ما تماس می گیرن، از بقیه جاهام، حالا یا مستقیم یا غیر مستقیم به ما مراجعه می کردن که اگر شما رو بگیرن ما میریم جلو قوه قضاییه. خلاصه دیگه هفت هشت روزی ما رو بردن اوین. چند روزی اوین بودیم و مابقی شم از ما پذیرایی کردن...
ـ از شمام پذیرایی کردن حاج آقا!
نه! کتک متک نه! بردنمون ....[مفهوم نیست]. بعدشم دو سه روز آخر بنده اعتصاب غذا کردم. اعتصاب غذام هم سه دلیل داشت: یکی اینکه خودم رو تنبیه بکنم در وهله اول که حضرت آقا رو تو این قصه اذیت کردم. دوم اینکه اعتراض داشتم به عملکرد قوه قضاییه؛ اعتراض شدید. سوم هم اینکه به خود آقای دادستان هم عرض کردم که هاشمی و خاندانش و زنش و بچه هاش و بخصوص فائزه، اونام باید دستگیر بشن. توجه کردی؟
ـ بعله. راستی حاج آقا اون حرف هایی که در فیلم می شنویم واقعا گفته شده؟
ببینین من البته ماهواره ها رو نگاه نکردم که ببینم کدوم فیلم رو گذاشتن. دو تا کیلیپ بود؛ اونی که گفتم دهنتو جر میدم، پدرتو در میارم، درست بود، اونارو خودم گفتم. به آقای دادستان هم گفتم کتمان نمی تونم بکنم.حرفی رو که بوده زدم، اونم به خاطر اینکه قوه قضاییه با اینا برخورد نکرد، این آتشفشان در درون من غلیان کرد، یکدفعه منفجر شد. حالامنتظر بدتر از ایناشم باشن. منتها حضرت آقا [خامنه ای] گفتن فحاشی به طور کلی نفی میشه که مام روی چشم مون میذاریم و فرمایش مقام معظم رهبری رو نصب العین خودمون قرار میدیم اما اون فحش رکیکی رو که آخرش هست من به طور کلی تکذیب می کنم. من فحش ندادم. اونو کس دیگه ای گفته. توجه می کنین؟
ـ بعله! حالا اصلا فیلم رو کی گذاشته؟ یک ذره مشکوک به نظر نمی رسه؟
خب مشکوک که کل داستان مشکوکه، ولی من خدمت آقای دادستان هم عرض کردم که والله قسم من کارم عمل به هنگام بود. من برخورد با اینا رو جزو زندگیم می دونم و واجب هم هست. یعنی به خودم واجب می دونم که با اینا برخورد کنم. به دادستان ام عرض کردم من پامو از اینجا بذارم بیرون حیثیت برای هاشمی نمیذارم؛ چون شما برخورد نکردین حالا خود ملت باید برخورد قهر آمیز بکنن. همون روزی که حضرت امام فرمودن اگر مسئولین به داد شما نرسیدن راسا اقدام بکنید، تکلیف رو روشن کردن. خب مام می خوایم راسا اقدام بکنیم. توجه کردین؟
ـ بعله! ولی حاج آقا رئیس قوه قضاییه که منصوب حضرت آقاست. باید عمل بکنه. به نظر شما چرا نمی کنه؟
حاج خانم! قوه قضاییه گندشو درآورده. الان تمام اعتراض ما روی قوه قضاییه س. من خدمت آقای دادستان هم عرض کردم الان ۲۰ ماهه اغتشاشه. شما دارین می بینین که این دختر هرزه کثیف شترسوارساندویچ خورـ یعنی با همین لحن گفتم ها..ـ هر موقع شما گرفتینش میگه من دارم ساندویچ می خورم. این چه ساندویچیه که ۲۰ ماهه داره گاز می زنه تموم نمیشه! اینها از تمام خط ها عبور کردن. به خدا و پیغمبر و امام و حضرت امام و حضرت آقا توهین کردن. شما هیچکدومتون رگ تون بیرون نزد. اکثر مسئولین نظام، بخصوص خیلی از حوزوی های ما خفه خون گرفته بودن.. مقام هاشمی بالاتره یا نعوذبالله مقام آقا امام زمان؟ مقام هاشمی بالاتره یا مقام حضرت آقا؟ این کثافت ها این همه از تمام خط قرمزها عبور کردن، به تمام مقدسات ما توهین کردن، هیچکس رگ اش بیرون نزد، اون وقت من به کره هاشمی گفتم یابو به تریج قبای همه برخورده؟ رگ همه زده بیرون! این برای اینه که قوه قضاییه نتونسته درست عمل بکنه. این را هم یقین دارم که لاریجانی با این حرفی که در مورد من زده خودش از همین هاست.
ـ خود همین ها یعنی کیا؟
اینا ادمای خود هاشمی ان. عمله اکره خود هاشمی ان. حالا نمی تونم پشت تلفن به شما بگم، دارن صدای منو می شنون ولی من توی خود اوین شم گفتم، البته این رو نگفتم ولی پاش برسه به خود لاریجانی ام میگم. من از احدالناسی جز خداترس ندارم.
ـ چطور؟
چون جون ام رو گذاشتم کف دستم. کار و زندگی امو گذاشتم. رفیقام جلوی چشمام تیکه پاره شدن. من تیکه های تن شون رو از روی زمین جمع و جور می کردم. من که ساکت نمی شینم. من و امثال من ـ حالا اسم نمی خوام ببرم ـ ساکت نمی شینیم. شاهرگ مون بره اون گره ای رو که جلو کفار باز کردیم، نیگر میداریم. به آقای دادستان هم عرض کردم. گفتم مسئولین نظام ما یک عده شون آلزایمر گرفتن. حضرت امام گفت جنگ مرز و جغرافیا نمی شناسه. تا کفر هست ما هستیم. مبارزه ام هست...
ـ ولی ببینین حاج آقا اتهام شما اینه که بالاخره دارین در مملکت اسلامی قانون شکنی می کنین.
غلط کردن! اینا دارن کلیشه ای برخورد می کنن. من دارم با یک دختر هرزه برخورد می کنم؛ آقا صدای همه تون دراومد؟! ببینم قران رو توی مسجد سوزوندن، مشکل نیست؟ خواهرم! اینا قران آتیش زدن، مسجد آتیش زدن..
ـ کی؟
روز عاشورا. اینا روز عاشورا ریختن بیرون. سرکرده این فتنه کیه؟ خود هاشمی و خاندانش. زنش صبح انتخابات میاد رایشو بندازه توی صندوق میگه بریزین بیرون. آقا! میگه موسوی رای آورد آورد نیاورد، ملت بریزن توی خیابون حق شونو بگیرن؟!...این یعنی چی...
ـ حالا ببینین آقای مطهری یک چیزی گفته....
اونو که ولش کن. غلط کرده. اصلا نگو مطهری خواهرم. اون نجس العینه. من حاضر نیستم اسم شهید مطهری رو روی این کثافت بذارم. بگین علی فریمانی. همین ملعون ـ نوارش هست ـ توی مجلس میگه کوچک زاده اسمش کوچک زاده نیست آخرش اف داره! اون وقت این اعتراض می کنه؟! وقتی این اعتراض می کنه باید بهش بگه بتمرگ پفیوز؟ با همین لحن؟ این اقایی که دنبال اینه که من شلاق بخورم اگر واقعا قانون اسلام برای صغیر و کبیر، غنی و فقیر یکیه باید برای اینام برابر باشه. یعنی چی که چون این نماینده مجلس است در شانش نیست، یعنی چی؟ کسی که الان باید شلاق بخوره، علی مطهریه. من گفتم حرومزاده، درسته اما اینا یقه این صانعی، این مرتیکه بیشرف رو گرفتن؟ چرا این حرومزاده رو نگرفتن؟...
ـ آهان! شما درد دین دارین. باشه. ولی چرا وقتی مشایی این حرفا رو می زنه، احمدی نژاد این کارها رو می کنه.. شما ساکت این؟
مشایی رو که سرتاپاشو کثافت و نجاست گرفته. شما فکر نکن من جای دیگه انتقاد ندارم. مشایی از اینا کثافت تر. اینا از مشایی کثافت تر. مشایی یک آدم مرتاضه. رمال داره در زنجان، از اون خط می گیره.....
ـ خب احمدی نژاد تاییدش می کنه....
باشه احمدی نژادم اشتباه می کنه. بیخود می کنه تاییدش می کنه. ببین خواهر من هرکی در
خط ولایت بود نوکرشم، هرکی از خط ولایت عبور کرد ما دشمن خونی اش هستیم. مقابلش می ایستیم. قران هم فرموده، پیغمبر هم فرموده. ما دیگه از قران خودمون و سیره انبیای خودمون که نمی گذریم. من به آقای دادستان هم گفتم آقا بنده گردنم در مقابل قانون مثل مو باریکه. هر حکمی که شما برای بنده ببرین روی چشم ام میذارم اما به شرطی که کلیشه ای برخورد نکنین....
ـ حالا فکر می کنین نوبتش میشه که یک روزی باشما هم برخورد بکنن؛ یعنی جدی برخورد بکنن؟
ببین من که زبونی نیستم که بخوام کوتاه بیام، برخورد بکنن. خودشونم بالاخره برخورد بچه حزب اللهی رو می دونن. می خوان بکنن بسم الله. اوندفعه هم که مارو بردن به کسی نگفتن. متوجه ای؟
بعله!
بچه ها قرار بود از اقصی نقاط کشور بریزن. یعنی آمادگی شو دارن. منم به بچه ها شماره تلفن دادم که اگر منو گرفتن سریع کاری رو که باید بکنن، بالاخره بکنن. آمادگی شو دارن الحمدالله. بچه حزب اللهی ها بی صاحب که نیستن که!
ـ بله ولی بالاخره بچه حزب اللهی ها هم به یک فرمانی میان توی خیابون...همین جوری بیان همه شون رو می گیرن. اون وقت چیکار می کنن؟ مگه چند نفرن؟
چندنفرن! حالا بگیرن ما رو، برخورد قهر آمیز بکنن ببینن بچه حزب اللهی ها چیکار می کنن.
ـ گرفتن شون که کاری نداره که.
کاری نداره چیه خواهرم! مگه می تونن قطار بگیرن همه رو ببرن؟ یکی دو تا هستن مگه. طبق فرمان چیه؟ مگه وقتی ریختن تو اغتشاشات همه رو لت و پار کردن و قلع و قمع کردن به فرمان کسی بود؟
ـ آهان! خودشون ریختن.
بله، بچه بسیجی خودش عمل اش به هنگامه، می دونه چه زمانی باید عمل بکنه. این نیست که کسی به اینا خط بده. توجه کردی؟
ـ بله ولی بالاخره یک مرکزی باید باشه که...
نه؛ نه؛ مرکز نمی خواد. مرکز فرماندهی حزب اللهی عقل و درایتشه. شور و شعور خود بچه هاس. اینکه مثلا منو بگیرن ببرن زندان، جواب بچه ها به خاطر من نیست. اونا به خاطر تفکره که میان....
ـ ولی بالاخره بسیج فرمانده داره دیگه...
نه؛ نه؛ اصلا توی این بازی ها وارد نشین که بسیج فرمانده داره؛ مثلا عزیز جعفری بیاد بگه؟ نه؛ این جوری نیست. خود بچه ها میان به صورت خودجوش.
ـ خودجوش؟
بله به صورت میدانی میان. تو نماز جمعه می گن آقا فلانی رو گرفتن. بچه ها میگن آقا بریم اینجا، بریم فلان جا...مگه خیلی از این اتفاقات نیفتاده؟ این جور نیست که بچه ها بشینن. بر فرض مثال الان من بسیجی نیستم ولی حزب اللهی ام. منتظر بشم آقای عزیز جعفری به من فرمان بده؟ نه سپاهه، نه وزارته، نه نیروی انتظامیه، هیچ جا...این انگ ها به ما بسته نمیشه؛ نه؛هر جا که بسیجی ببینه خط امام در خطره، هرجا بسیجی احساس بکنه در مقابل خون شهدا و در مقابل ارزش های اسلامی یک سری عناصر فاسد وایسادن و می خوان یک جریان کثیف و سیاسی راه بندازن، خود بچه ها به صورت خودجوش جلوی این جریان فاسد و کثیف می ایستن.
ـ خودشون؟
بعله خودشون.
ـ حالا این خودشون و خود شما در همین تظاهرات بیست ماه اخیر به قول خودتون ریختین مردم رو قلع و قمع کردین، زن و بچه مردم رو لت و پار کردین. چه احساسی دارین؟
ببین این جوری برداشت نکن، فیلم ها رو ببین. کسی که میاد در مقابل دین می ایسته، به فرمایش امام باید جلوش وایساد.
ـ یعنی اونا مقابل دین بودن...
من اون کسی که دست دوست دخترشو گرفته اومده بیرون، بستنی لیس می زنه، می خواد با کفش نماز بخونه ، دهنشو جر میدم. اینا مردم نیستن. توجه می کنی؟
ـ بعله! همه توجه ام به شماست.
این محاربه. باید اعدام بشه. شما آیه ۳۲ سوره مائده رو بخونین. میگه کسی که در مقابل پیغمبر خدا و دین خدا می ایسته، اینو باید دست و پاشو، خلاف همدیگه قطع بکنین. حکم خداست، لاریجانی باید بگه؟!
ـ ولی وقتی حکومت اسلامیه، رئیس قوه قضاییه شم آقا انتخاب کرده، نباید قانون باشه؟
منم دارم در چارچوب حکومت اسلامی حرف می زنم نه حکومت قذافی. کسی که در مقابل حکومت اسلامی صف آرایی می کنه، می خواد ارزش ها رو زیر پا بذاره باید تیکه تیکه اش کرد.
ـ حالا خوب شد گفتین قذافی. الان ملک حسن، پادشاه اردن رو دعوت کردن ایران. این درسته؟
ببینین اون ملک فهد، اون حرومزاده که حضرت امام فرمود من اگر صدام رو ببخشم ملک فهد رو نمی بخشم. اگر فهد با آب زمزم و کوثرم خودشو شستشو بده، غیر قابل بخششه...
ـ ببخشین من گفتم ملک حسن، پادشاه اردن رو گفتم...
ملک حسن. من هم تعجب کردم گفتم ملک فهد رو که دعوت نکردن.
ـ نخیر هنوز دعوت نکردن. پادشاه اردن رو گفتم.
این هم پسر همون حسین اردنی ملعونه که طناب جنگ علیه ایران رو کشید، حالا اومده اینو دعوت کرده. حالا باید ببینیم اینو کی دعوت کرده... البته من الان نمی تونم نتیجه گیری بکنم ولی اینو بدون که در هر حال دعوت این کسانی که حضرت امام اونا رو منفور و ملعون معرفی کرده زیر سر امثال مشایی و هاشمیه.
ـ احمدی نژاد گفت من دعوت کردم عقب نشینی هم نمی کنم، خودم شنیدم.
آقای احمدی نژادم که وحی منزل نیست که. آقای احمدی نژاد تا زمانی برای ما آقای احمدی نژاده که در خط ولایت باشه. خارج بشه از این خط ایشونم منفور بچه بسیجی هاست. منفور ملت ایرانه. اگر تو خط ولایت بود نوکرشم هستیم. اینکه احمدی نژاد بره پیش اینا یا لاریجانی بلند میشه میره مبارک رو ماچ می کنه، نعوذبالله اینا فرستاده خدا نیستن که ما بگیم اینا هر کاری بکنن ما قبول داریم. نه؛ ما پیرو ولایت مون هستیم، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه بیش.
ـ حاج آقا! سئوال آخرم اینه که الان احتمال میدین دستگیرتون کنن؟ ببرن تون واقعا؟
دستگیرمون کنن. من که ترسی ندارم که.
ـ می دونم ولی احتمالشو می دین که این کارو بکنن؟
ببین خواهرم، من جرمی مرتکب نشدم. با دختر هاشمی برخورد کردم، با پسرش. فحش دادم. دری وری گفتم، جرم ام هم ثابت بشه در وهله اول طبق ماده ۶۰۸ قانون کیفری، ۵هزار تومن تا صدهزارتومن جریمه س، اگر ثابت بکنن ۷۴ ضربه شلاقه. نهایتش ام یک سال زندانه. این که زندانه من اگر تو خرمن آتیشم بگن میرم، اگر تو دهنه کوه آتشفشان هم بگن میرم، خود حضرت آقا بگه من میرم. این مهم نیست که منو بگیرن، مهم اینه که عملکرد قوه قضاییه در چه راستایی داره شکل می گیره. قوه قضاییه ما فشل است، قوه قضاییه ما سوراخه. قوه قضاییه ما مشکل داره...
ـ خب چرا؟ مثلا الان رحیمی معاون اول احمدی نژاد پرونده داره. خانه فساد فاطمی و از این حرفا ولی نمی تونن باهاش کاری کنن چون....
بله، بابا فساد مالی داره اون. منم می دونم. ولی قانون باید مثل آفتاب باشه. آفتاب به کافر می تابه به دیندار می تابه، به گندم و ببخشین به سگ و گربه ام می تابه. خب؟ وقتی در حکومت اسلامی قرار باشه قانون توش اعمال بشه دیگه صغیر و کبیر نباید بشناسه.
ـ خدا باباتو بیامرزه
بله؟
ـ می فرمودین...
چه اونی که قیطریه می شینه چه اونی که جنوب شهر، همه باید در برابر قانون متواضع باشن، قانون هم باید با همه اینا یکسان برخورد بکنه...
ـ خب نمی کنه که.
خب مردم باید خودشون یک حرکتی بکنن دیگه. من خدمت شما عرض بکنم الان فکر نکنین چون آقای لاریجانی نماینده حضرت آقاست در قوه قضاییه، آقا ازش رضایت کامل داره. نه. ایشون عملکردش درست نبوده. در این مدتی که ایشون اومده من شنیدم به جرم اضافه شده.. البته آمار دقیق شو نمی دونم. یکی از این دوستان ما می گفت از وقتی لاریجانی اومده تعداد زندانی های ما اضافه شده.
ـ خب زندانی های این دو سال اخیر بعد از انتخاباته دیگه.
نه؛ نه. انتخابات. باز شما یک خرده داری میری خاکی. مسائل پیرامون انتخابات بحث خودش را داره. اون اصلا سوای این حرفاست...
ـ نه دارم از نظر تعداد زندانیان میگم.
نه اونا زندانی سیاسی ان، زندانی سیاسی با زندانیانی که جرم اجتماعی مرتکب می شن فرق می کنه.
ـ آهان یعنی شما می گین زندانی عادی زیاد شده.
آره. مثلا همین مواد مخدر. یا مثلا اعلام کردن با چاقو کش ها برخورد قاطع می کنیم، حتی اعدام می کنیم. اون وقت شما ببینین رسما در تهرون اینهمه چاقو فروشی هست. انواع و اقسام چاقو و قمه رو دارن می فروشن. کجا با اینا برخورد کردن؟...
ـ خوب شد این چاقو رو گفتین. چند تا عکس روی سایت ها هست از لباس شخصی ها و بسیجی ها که در تظاهرات چاقو دست شونه؛ با اسم و رسم. دیدین اونا رو؟
دیدم. اولا اینو خدمت شما عرض بکنم که امام گفتن هر وقت دیدین رادیوهای بیگانه، ماهواره های بیگانه دارن علیه شما سمپاشی می کنن بدونین کارتون درست بوده. اما اگر ازتون تعریف کردن بدونین بابا مشکل دارین...
ـ ببینین این عکسا چاپ شده، اینها در حال زدن مردم هستن و چاقو دست شونه...
خب از کجا معلوم بسیجیه؟ روش نوشته بسیجی؟ هر کی ریش میذاره، یقه شم تا این بالا می بنده بسیجیه؟ خواهرمن! الان که دیگه هزارتا کلک توی اینترنت و توی کامپیوتر میشه زد. دیشب یک فیلم نشون داد، فیلم فداکار، زنه لخت لخت بود با کامپیوتر لباس تنش کرده بودن. اصلا مشخص بود لخت بود.
ـ خب بله دیگه مشخص میشه
نه؛ ولی لباس تنش کرده بودن.
ـ خب سیستم امنیتی جمهوری اسلامی که قوی است. عکس اینام که هست، می تونستن بگیرنشون. نه؟
مگه ثابت شده؟ مگه گفتن؟ مگه گرفتن؟
ـ همینو میگم دیگه. عکسا نشون میده لباس شخصی و بسیجی ان. حالا اگر طرف رو بگیرن و دادگاه علنی بذارن با سند و مدرک بگن بسیجی نیست روشن میشه دیگه..
ببین من اصلا چرا غیر مستند صحبت کنم. ما خودمون ده نفرو گرفتیم، لباس شخصی تن شون بود، پدرشونم درآوردیم اما دیدیم آدمای عوضی ان. دستاشونم خالکوبی بود. خب تلویزیون خودمون که داره نشون میده. هفته ای چند بار پلیس قلابی می گیرن. با لباس میان از مردم اخاذی می کنن. ما باید بگیم اینا نیروی انتظامی ان؟
ـ آخه اینا در تظاهرات بودن. داشتن مردم رو لت و پار می کردن. قلع و قمع می کردن. شما میگی قلابی بودن؟
خواهرم تلویزیون خودمون هرروز اینا رو نشون میده. به صورت کامپیوتری این چیزارو درست می کنن.
ـ آهان. یعنی اینایی که در تظاهرات لت و پار می کردن چاقو نداشتن. چی داشتن اون وقت؟
شما مگه در خیابون آزادی نبودی...
ـ نه بابا نرفتم، ترسیدم. همه رو می گرفتن لت و پار می کردن.
ما تو آزادی یک مشت اراذل و اوباش رو دیدیم، حدود سه چهار هزار نفر بودن. می دونی ما چند نفر بودیم؟
ـ چندنفر؟
خدا گواهه که صدنفر.
ـ همون موتورسوارها بودین؟
ریختن سرمون با شمشیر و قمه می خواستن مارو تیکه پاره کنن. ولی بچه ها ریختن ما رو نجات دادن.
ـ بعد شما اونارو لت و پار کردین.
بله؛ توجه کردین؟ ما نزدیک هشت نه تا شهید دادیم در راس اش هم شهید حسین غلام کبیری در شهر ری.
ـ مثلا صانع ژاله؟ اونم بسیجی بوده؟
[سکوت] والا من نمی دونم می گن کارت بسیجی داشته. بوده یا نبوده رو من نمی دونم. من نمی شناسم ایشون رو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر