امیرحسین ثابتی یکی از چهره های مشهور و البته سیاه بعد از انتخابات88 بود. او که ریاست بسیج دانشجویی دانشگاه تهران را بر عهده داشت؛ روزی چند تا فحش آبدار اختراع می کرد تا نثار سبزها کند. و اینگونه دل آقایش را شاد کند!
او وبلاگی هم دارد که در آن ترکتازی می کند. اخیرا در وبلاگش یک پست زردآلویی گذاشته که خواندنش را به همه توصیه می کنیم!
او در این مطلب به اخبار پشت پرده اشاره کرده. و گفته احمدی نژاد چند روز است که از حضور در ریاست جمهوری خودداری می کند. و برای بازگشت، سه شرط گذاشته که رهبر باید بپذیرد.
وی برای اینکه کارش مخالفت با نظر رهبری قلمداد نشود که گفته اند اختلافات را علنی نکنید؛ در یک حرکت جوانمردانه برای مطلب وبلاگی اش یک رمز گذاشته و گفته هر کدام از دوستان که موبایل من را دارند به من بگویند تا برایشان رمز را بفرستم و مطلب را بتوانند بخوانند! و لابد از اختلافات پشت پرده بتوانند خبردار شوند!!
ما در این جا مطلب او را بازنشر می دهیم. (در اینجا به راحتی می توانید مطلب را بدون رمز بخوانید! این بسیجی ها، بیچاره ها به اینترنت هم که می رسند، در عهد پارینه سنگی به سر می برند! فکر کرده اند وقتی برای مطلبی رمز می گذارند و آن رمز را به یک دوست می دهند؛ همچنان مطلبشان رمزی باقی می ماند و کسی نمی فهمد!)
مطلب بدون رمز ثابتی را به رنگ قرمز و مطلب رمزی او را به رنگ آبی می توانید بخوانید:
شاید درست، شاید هم غلط اما در هر صورت به این نتیجه رسیدم این مطلب را عمومی ننویسم.
کسانی که مایل هستند این مطلب را بخوانند اگر مرا روزانه می بینند یا شماره ام را دارند که هیچ، اگر نه در صورتی که می شناسمشان، آدرس وبلاگ یا ایمیل خود را در کامنت ها بنویسند تا رمز مطلب برایشان ارسال شود.
دوستانی که رمز را دارند، شرعا مدیون هستند آن را به کسی بدهند.
از همه عزیزانی هم که به هر دلیلی نتوانستم رمز را برایشان ارسال کنم، عذرخواهی می کنم. می دانم شاید تر و خشک با هم سوخت و خیلی ها حق دارند گلایه کنند که چرا رمز را ندارند، اما باز هم اعلام شرمندگی می کنم و امیدوارم خودتان را جای من بگذارید و عفو کنید ...
یاعلی
۱. وضعیت این روزهای دولت، خطرناکترین وضعیت طی ۶ سال اخیر است. دکتر رسما قهر کرده است و خود را خانه نشین کرده است. از بعد از سفر استانی به کردستان یک راست به منزل رفته و به جز دیدار با یک گروه خارجی که از چین به تهران آمدهاند، هیچ فعالیت رسمی دیگر نداشته و حتی در جلسه هیئت دولت روز یکشنبه نیز حضور نیافته و این جلسه با ریاست مفسد اقتصادی بزرگ (آقای معاون اول) تشکیل شده است.
۲. همه ما این روزها از هم میپرسیم که چرا دکتر این کارها را میکند؟ همه به نوعی به دنبال جواب هستیم و من هم اینجا مینویسم چند خطی را که دیگر دارم ۱۰۰% مطمئن میشوم پاسخ سوالات این روزهای همه ماست:
دکتر الان هر چه که هست، دیگر آن احمدینژادی که ما میخواهیم و انتظار داشتیم، نیست. بخواهیم یا نخواهیم، خوشمان بیاید یا بدمان بیاید یا هر چیز دیگر، محمود احمدینژاد تغییر کرده است. من به این اعتقادی ندارم که دکتر از ۸۴ در بین ما با شعارهای مختلف و… نفوذ کرد و الان خودش را دارد نشان میدهد، بالعکس معتقدم تغییر کرده است و این تغییر آنقدر جدی است که امروز علنا در برابر آقا ایستاده است. حکم آقا برای وزارت مصلحی را بر نمیتابد و میگوید او وزیر رهبری است، نه رییس جمهور، در جلسات هیئت دولت حاضر نمیشود و از همه بدتر سه شرط برای بازگشت به دفتر کارش گذاشته است: اول اینکه مشایی معاون اول شود، دوم مصلحی وزیر اطلاعات نباشد. سوم سعید جلیلی از شورای عالی امنیت ملی برود.
دو مورد اول که مشخص است. ایستادن علنی جلوی حکم حکومتی رهبری است. اما مورد سوم هم دست کمی ندارد، چون همه ارادت ویژه آقا به سعید جلیلی را میدانیم و از همه بدتر اینکه این مورد نیز جزو خواستههای دیرین مشایی است. رفتن جلیلی از دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی…
نمیدانم از کسانی که این مطلب را میخوانند، چند نفر برنامه ۴ شنبه هفته قبل دکتر الهام را بودند، آنجایی که گفت یکی از شاهرگهای اصلی جریان مشایی، اشراف بر جایگاههای اطلاعاتی کشور است. و حالا بهتر میشود این پازل را تکمیل کرد: مصلحی باید از اطلاعات برود، جلیلی از دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی. یعنی ۲ گلوگاه حساس اطلاعاتی- امنیتی نظام از وجود دو فرد به شدت مورد اعتماد رهبری خالی شود…
۳. این روند تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد؟ خیلیها میگویند دکتر آنقدر در خانه مینشیند و به اصطلاح تحصنش را ادامه میدهد تا بحران در کشور فراگیر شود، همه بفهمند مشکل جدیتر از اینهاست که آقا هر روز در صحبتهایش بگوید اتفاقی نیفتاده و رسانهها شلوغ نکنند، و بالاخره ضربه اصلی را در این موقعیت به نظام بزنند. اما من معتقدم این اتفاق نخواهد افتاد. برعکس، دکتر بعد چند روز دوباره روند کار خود را شروع میکند. حالا به چه بهانهای را خدا میداند، اما این روند را ادامه نمیدهد چون اگر قرار باشد الان همه پتانسیل جریان انحرافی برای ضربه زدن به نظام و رهبری خرج شود، در واقع همه برگهای آنها خواهد سوخت. بلکه هدف این حرکت دکتر نیز بالا بردن هزینه برای آقاست که در برابر انحرافات بعدی، از حکم حکومتی استفاده نکند. یعنی این فضا کاملا شکل بگیرد که استفاده از حکم حکومتی حتی در دولت احمدینژاد نیز برای آقا هزینه دارد و ممکن است یک دفعه رییس جمهور چند روز همه چیز را رها کند و در خانه بنشیند! ضمن اینکه همه اینها تازه اول کار جریان مشایی است و امیدهای فراوان آنها در انتخابات مجلس نهم است، در ریاست جمهوری یازدهم است، در چالشهای مقطعی با نهادهای انقلابی مثل شورای نگهبان و سپاه و… است.
فضایی که آنها در چارچوبهای قانونی و رسمی بیشتر میتوانند از آن بهره برداری کنند. مثلا کافی است برای مجلس نهم که انتخابات آن در اسفند همین امسال برگزار میشود، چند کاندیدای منتسب بهشان رد صلاحیت شود، آن وقت ببینید چقدر حمله به شورای نگهبان را شروع میکنند که این یک نوع دیکتاتوری است و چرا آقای خامنهای مثلا در قبال رد صلاحیتها موضع گیری نمیکند؟ (خط تضعیف رهبری و ضربه زدن به نهادهای انقلابی) و دهها مثال دیگر… کما اینکه همین الان هم اگر دقت کنید، میتوانید تشابه ادبیات این جریان را با جریان ضد انقلاب ببینید. اگر به سایتهای این جریان نگاهی بیندازید (تا الان بیش از ۲۰ سایت) یکی از کلماتی که به وفور از آن علیه جریان ارزشی و ولایی استفاده میکنند واژه «اقتدارگرا» است! این دقیقا همان ادبیات ضد انقلاب است. از تاجزاده که الان در زندان است بگیرید تا سایتهای فیلتر شده کنونی ضد انقلاب و این تشابهات اتفاقی نیست.
یا مثلا روزنامه ۷ صبح که تا الان ۲ شمارهاش در آمده و منبع مالی آن نیز کاملا غیر شفاف است، سردبیرش آرش خوشخو است! از بچههای چلچراغ. و اینها کمترین نشانههایی است که از تطابق عملکرد و گفتمان جریان انحرافی با جریان ضد انقلاب حکایت دارد.
۴. چه باید کرد؟
به نظرم این روزها سختترین روزهای بچه حزب اللهیها و حتی آقاست. برای اینکه از یک طرف بهترین گزینه انقلاب طی ۳۰ سال گذشته استحاله شده است و در برابر خودمان ایستاده که این خیلی بچهها را سرخورده میکند. از طرف دیگر هم جریانهای موازی اصولگرایی که بارها امتحان خودشان را پس دادهاند مثل لاریجانی، قالیباف، توکلی، مطهری، زاکانی، رضایی و… سعی دارند تا بگویند اگر ما مخالف احمدینژاد بودیم به این خاطر بود که از اول میدانستیم که اینطور میشود و…
لذا بچهها باید حواسشان باشد هم سرخورده نشوند و هم به دام این جریانهای موازی و قلابی هزار بار امتحان پس داده نیفتند. اگر هنوز هم روزهای پر التهاب قبل ۳ تیر ۸۴ را فراموش نکرده باشیم و یادمان باشد خدا چطور نصرتش را شامل حالمان کرد، میتوانیم برای انتخابات بعدی گزینهای بهتر از دکتر را بیاوریم. حالا از سعید جلیلی بگیرید تا باقری لنکرانی یا صفار هرندی یا هر کس دیگر که الان شاید حتی اسمش را ندانیم! اما فراموش نکنیم یک نفر مدل احمدینژاد ۸۴ را باید رو کنیم و به کمتر از آن هم قانع نباشیم، هر چند انشالله که به خرداد ۹۲ هم نرسیم و قبل از آن شاهد ظهور امام زمان (عج) باشیم، اما در هر صورت تا زمانی که دکتر به ظاهر همه اختلافات با آقا را علنی نکرده است، باید از کلیت دولت دفاع کنیم، حمایت از گفتمان کلی دولت و در عین حال ایستادن محکم در برابر انحرافات…
وَ سَیَعلَمُ الَذیّنَ ظَلَموُا اُیُّ مُنقلبٍ یُنقُلِبوُن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر