آیت الله شمس آبادی در دسته حامیان مکتب نجف جای میگرفت همان مکتبی که حضور روحانیون را در عالم سیاست نهی کرده است و جز این شمس آبادی از رهبران انجمن حجتیه در اصفهان هم بوده است همان انجمنی که مخالف حضور اهل دیانت در عالم سیاست بوده است.پس در روزی که آیت الله خمینی کتاب "ولایت فقیه" را نوشته بود و بهشتی گروهی را گرد خویش جمع کرده بود تا طرحی برای حکومت اسلامی گرد آورند، افرادی چون شمس آبادی استخوانی در گلو محسوب می شدند.
این اختلافات گاهی بیش از اندازه دهان باز می نمود.ماجرا به کتابی به نام "شهید جاوید" باز می گشت، کتابی که واقعه عاشورا را شروعی برای حکومت دینی معروفی نموده بود به این اختلافات دامن زد.گرچه منتظری و مشکینی کتاب را ستودند و خوئینی ها علمای مخالف کتاب را تهدید کرد اما در صف اصحاب نجف به تلخی از کتاب یاد شد.محمد قائد می گوید:« يكى از منتقدان كتاب، معمّمى بود به نام سيدابوالحسن شمسآبادى.در فروردين 55 اين شخص را ربودند و در بيابانهاى حوالى اصفهان كشتند.سردستۀ آدمرباها،مهدى هاشمى، برادر مكلاّى داماد منتظرى، دستگير، محاكمه و محكوم شد و تا تحولات سال 57 در زندان بود.»(1)طاهری هم در مورد مهدی هاشمی می گوید:«این افراد که در اصطلاح به خط سوم معروف شدند،چنان در پی دفاع از کتاب شهید جاوید برآمدند که حتی از کشتن کسانی مثل شمس آبادی ابا نکردند.»(2)
گر چه مهدی هاشمی به قتل شمس آبادی و دیگرانی اعتراف کرده بود اما منتظری هم گفته بود:«حالا سید مهدی هاشمی قاتل که نیست به فرض بگو که عامل به قتله،عامل به قتل که حکمش اعدام نیست، ایشون قاتل نیست»(3)با این حال پس از اعتراف مهدی هاشمی،خمینی به ری شهری می گوید:«مرا قسم دادند که مهدی را رها کنید و هادی را بگیرید،چون همه فتنه ها زیر سر هادی است.»(4)پس هادی برادر مهدی احضار می شود.«بازجویی از هادی هاشمی چندان مقرون به موفقیت نبود.زیرا با توجه به اینکه او داماد و مسئول دفتر آقای منتظری بود و بخشی از تخلفات خود را به آقای منتظری نسبت می داد،بازجویی از وی در واقع بازجویی از آقای منتظری محسوب می شد و ما که می خواستیم هادی هاشمی را جدا از اقای منتظری مورد سوال قرار دهیم در عمل به بن بست رسیدیم.»(5)
نکته جالب اینجاست که در پرونده مهدی هاشمی قتل شمس آبادی گناه بزرگی نبوده چرا که ری شهری می گوید:«پیش از انقلاب، مهدی هاشمی را تنها به عنوان متهم به قتل مرحوم شمس آبادی می شناختم»(6)در واقع تا زمانی که مهدی هاشمی اسرار مک فارلین که به "ایران گیت" معروف شد را فاش نکرده بود پرونده قتل ها و ترورهایش مسکوت مانده بود.باید پرسید آیا قتل شمس آبادی رابطه ای با روحانیت سیاسی مکتب قم داشته است؟ اگر قتل شمس آبادی با مخالفت روحانیت همراه بوده چگونه است بعد از فاش شدن نام قاتل نزدیک یک دهه در برابر وی سکوت پیشه می کنند؟آیا موسوی خوئینی ها که در زمان پهلوی دوم به «پانزده سال حبس جنایی درجه یک»(7) محکوم شده بود میتوانست از مردان پشت صحنه این قتل باشد؟
ترور آیت الله شمس آبادی یکی از بزنگاه های تاریخ روحانیت سیاسی است نه از این جهت که شمس آبادی روحانی مهمی است بل از این رو که گرچه نیروهای اسلامی ترور مردان پهلوی دوم را بدون مورد می دانستند اما کسی باور نمی کرد گاهی قتل یک آیت الله هم اوجب واجبات شود.قتل شمس آبادی نشان داد اگر یک آیت الله نیز در مسیر جریان اصلی روحانیت اقتدارگرا قرار گیرد تفاوت چندانی با سیاست پیشه گان درباری ندارد و در رسیدن به قدرت، حذف مکلا و معمم چندان افتراقی ندارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر