نماینده رهبر معّظم در سپاه مکرّم، فرمودند: «بعضیها دارند دل رهبر را خون میکنند.»
و من توی این فکر فرو رفتم که جنس دل رهبر مگر از چی است که اینقدر تندتند خون میشود؟ و چرا هر کی از راه میرسد؛ می دَوَد و دل رهبر را خون میکند؟
و چرا این رهبر که اینقدر دلشان همیشه خون است، بیش از بیست سال است یکسره همهی قدرت کشور در مشت گرفتهاند و همه مخالفانشان را به بند و زجر و خفت کشیدهاند؟
و اینکه، چرا چیزهایی که دل مردم را خون میکند؛ برای رهبر معظم اصلا اهمیتی ندارد؟ اگر خبر هزار قتل و تجاوز جنسی و آدمربایی و فقر و فحشاء به گوش برسد؛ رهبر معظم میگویند: «ای بابا! سیاهنمایی نکنید دیگر! اوضاع بیت ما که خوب است! بُشری و هُدی هم که از امنیت کامل برخوردارند؛ با اینکه همیشه حسابی آرایش هم میکنند! این قدر خبرهای بد منتشر نکنید. نوکری استکبار جهانی را نکنید. حالمان بد شد!... ویــــــــــــش!...»
و اینکه، چرا چیزهایی دل ایشان را خون میکند؛ که دل ملت را شاد میکند؟! مثلا اگر بدانید همین قلدری اخیر احمدینژاد در برابر حضرتشان، چقدر قند توی دل مردم آب کرد!...
راستی چرا اینقدر میان رهبر کشور و مردم، فاصلهی عمیق افتاده است؟
یعنی وقت رفتن فرا رسیده است؟...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر