غرب، سرزمین آرزوها نیست.

به یقین شما هم تاکنون از این نمونه ایمیل‌ها دریافت کرده‌اید که در آن‌ها برخی امکانات یا رفتارهای فرهنگی در کشورهای مختلف دنیا با یک‌دیگر مقایسه شده باشند، برای مثال تصاویری از ایست‌گاه‌های اتوبوس در کشورهای مختلف دنیا و یا فرودگاه‌های مشهور جهان و یا نحوه‌ی برخورد نیروهای پلیس با معترضین. در پایان همه‌ی این ایمیل‌ها هم تصویری است از وضعیت همان مکان‌ها در ایران و یا نشان دادن شکل همان رفتار فرهنگی خاص در کشور ما.

شکی نیست که مشکلات فراوانی در رفتارهای اجتماعی و فرهنگی مردم ما وجود دارد. از سوی دیگر متاسفانه کشور ما با وجود برخورداری از منابع فراوان انسانی و طبیعی، از نظر اقتصادی و سیاسی در وضعیت مناسبی به سر نمی‌برد.‌ اما تمامی این‌ها یک طرف و نوع برخورد ما با این ضعف‌ها طرف دیگر ماجرا است. در تمامی این ایمیل‌هایی که از آن‌ها یاد کردم همیشه و در انتهای آن‌ها تصویری از وضعیت اسف‌ناک ایران و ایرانی به چشم می‌خورد. جالب این‌جاست که در این رده‌بندی همیشه شماری از کشورهای آفریقایی و آسیایی بالاتر از ایران قرار می‌گیرند که در فرهنگ شفاهی مردم ما، سال‌ها از آن‌ها به عنوان نمونه‌های عینی برای شرایط وخیم فرهنگی و اقتصادی یاد می‌شده است.

دوستانی که این امکان را داشته‌اند تا به کشورهای پیش‌رفته و یا در حال توسعه مسافرت‌هایی داشته و شرایط زندگی عادی و روزانه‌ی مردم در این کشورها را از نزدیک مشاهده کرده باشند، خوب می‌دانند که تصاویر منتشر شده در اینترنت و فضای مجازی تمامی واقعیات موجود در این کشورها نیست. دوستی که در اولین سفر خود به شهر رویایی‌اش پاریس از دیدن ته سیگارهای فراوان در کف برخی از خیابان‌ها و یا زباله‌هایی که با بی‌نظمی تمام در کوچه پس کوچه‌های محله‌های پایین شهر رها شده بوده، جا خورده بود، می‌گفت، «پاریسی که در فیلم‌ها دیده بودم یک چیز بود و پاریس واقعی چیز دیگری». آمار تجاوز و سو‌استفاده جنسی از کودکان در اروپا دست کمی از کشورهای عقب‌مانده ندارد، در اروپا و آمریکا هم خیابان‌های با آسفالت‌های درب و داغان بسیار است، کارتن‌خواب همه جای دنیا پیدا می‌شود و بسیاری نمونه‌های دیگر. قصدم این نیست که این کشورها و شرایطشان را با ایران مقایسه کنم، نیتم بر آن است تا بگویم برگزیدن چند عکس توریستی و کارت‌پستالی از دیگر نقاط جهان و مقایسه آن‌ها با بدترین وضعیت موجود در ایران، کار پسندیده‌ای نیست، گرچه که در نیت خیر بسیاری از کسانی که دست به چنیبن اقداماتی می‌زنند تردیدی وجود ندارد. در واقع آن‌ها فکر می‌کنند که با چنین حرکاتی دست به یک مبارزه‌ی منفی زده‌اند به این نیت که شاید بتوانند با هر‌چه بدبخت‌تر نشان دادن ایران و ایرانی، مردم را برای مبارزه و سرنگونی حکومتی که عامل همه‌ی این بدبختی‌هاست تحریک کنند.

به گمان نگارنده ایراد این روش زمانی نمایان می‌شود که کار به نتیجه‌ی نهایی برسد. بیایید فرض کنیم که دولت جمهوری اسلامی با تمام معایبش روزی سرنگون شود. مردم کشور ما چه انتظاری از حکومت آینده خواهند داشت. آیا جز این است که فرهنگی که ریشه‌ی تمامی مشکلات جامعه‌اش را فقط و فقط در نوع حکومت و شیوه‌ی رفتار حاکمانش ببیند امیدوار است که با سرنگونی نظام به سرعت همه چیز روبراه شود؟ و آیا چنین چیزی امکان‌پذیر است؟ چگونه می‌توان ملتی را که هیچ نقشی را برای خود، فرهنگ و رفتارش در شکل گرفتن شرایط کنونی جامعه‌اش قایل نیست به سعی و تلاش برای تغییر وضعیت وادار کرد؟ امروزه نقش سطح فرهنگی مردم در بهبود شرایط سیاسی و اقتصادی جامعه‌شان واقعیتی غیرقابل انکار است و حکومت فقط یکی از عواملی است که می‌تواند به بالا‌بردن این کیفیت کمک کند. آیا یک حکومت تازه و نوپا می‌تواند به سرعت شرایط مردمی را که در ابتدایی‌ترین رفتار اجتماعی خود نیز دچار مشکل هستند اصلاح کند؟ پاسخ اشتباه به این پرسش دردسرهای هر ملتی را دو چندان خواهد کرد.

مـنـبـع

 

هیچ نظری موجود نیست:

تــصـــویــــر روز

تــصـــویــــر  روز