مقام معظم رهبری علی خامنهای مثل دیکتاتورهای دیگر زیاد سخن میگوید، هر هفته چند بار و هر بار حدود یک ساعت. او بخش عمدهای از بار تبلیغات سیاسی کشور را یکتنه بر دوش میکشد و دستگاهها و تریبونهای حکومت مطالب وی را تکرار و بازتولید میکنند.علی خامنهای مثل دیکتاتورهای دیگر زیاد سخن میگوید، هر هفته چند بار و هر بار حدود یک ساعت. او بخش عمدهای از بار تبلیغات سیاسی کشور را یکتنه بر دوش میکشد و دستگاهها و تریبونهای حکومت مطالب وی را تکرار و بازتولید میکنند. بازهٔ زمانی سخنرانیهای وی معمولا با تفصیل بخشیدن به نظریهٔ توطئه علیه نظام (شخص خامنهای) و اسلام (فهم وی از شریعت و ایدئولوژی اسلامگرایی) و انتظاراتی که وی از مسئولین کشور دارد پر میشود. او هیچ گاه مشاهدات خود را از واقعیات جاری جامعه بیان نمیکند، اما برای اثبات پیشرفت کشور و وخامت اوضاع در غرب یا ارائهٔ شواهدی برای نظریهٔ توطئه گهگاه و به ندرت به آمارهایی متوسل میشود یا ادعاهایی را مطرح میکند. برای ارائهٔ موارد مشخص از تغییر واقعیات، از مدعیات واهی خامنهای در مورد وجود دموکراسی و آزادی و عدالت در جمهوری اسلامی، دیکتاتوری و فاسد بودن جوامع دموکراتیک غربی و سخنان دوگانهٔ وی (مثل درخواست از سپاه برای کاهش تنشها در فضای سیاسی و در عین حال دادن ماموریت به سپاه برای دستگیری نزدیکان احمدینژاد) در میگذرم، گرچه آنها نیز در جای خود دروغ هستند. مهمتر از دروغهای خود خامنهای دروغهایی است که مقامات حکومتی منصوب و مورد تایید و تنفیذ وی هر روز میگویند و او یا مشوق آنهاست یا در برابر آنها به جهت حفظ نظام سکوت میکند. تریبون رسمی رهبری (کیهان) و سازمان صدا و سیما که مستقیما تحت نظر وی اداره میشوند دروغگویی را به مهمترین سیاست رسانهای خود تبدیل کردهاند. مسئولیت همهٔ این دروغها مستقیما بر عهدهٔ کسی است که مدیریتی خُرد در کشور اعمال میکند و همهٔ امور باید مطابق میل وی باشد. در این نوشته صرفا به دروغهای بزرگ و صریح خامنهای اشاره میکنم:
1- دست آمریکا و اسرائیل در جنبش سوریه آخرین دروغهای خامنهای به حوادث سوریه مربوط میشود. او در مورد این حوادث میگوید: «آمریکاییها با تلاش برای شبیهسازی حوادث مصر، تونس، یمن و لیبی، در سوریه، سعی میکنند این کشور را که در خط مقاومت قرار دارد دچار مشکل کنند، اما ماهیت حوادث سوریه با ماهیت حوادث دیگر کشورهای منطقه متفاوت است.... جوهره بیداری اسلامی در کشورهای منطقه، حرکت ضدصهیونیستی و ضد آمریکایی است، اما در حوادث سوریه، دست آمریکا و اسرائیل آشکار است و «منطق و معیار ما ملت ایران» این است که هرجا به نفع آمریکا و صهیونیسم شعار داده شود حرکت انحرافی است.» (تابناک، ۹ تیر ۱۳۹۰) خامنهای در همین چهار جمله چهار دروغ گفته است. دروغ اول آن که «حوادث سوریه با دیگر کشورهای منطقه ماهیتا متفاوت است.» این سخن صرفا تحلیل خامنهای از جنبشهای منطقهٔ خاورمیانه نیست، بلکه او دارد واقعیات را قلب میکند. مردم سوریه علیه استبداد و فساد و خویشاوندسالاری و سرکوب و وحشیگری به پا خاستهاند که در جنبشهای دیگر نقاط خاورمیانه از جمله ایران نیز به چشم میخورد. دروغ دوم، ضد صهیونیستی و ضد آمریکایی معرفی کردن جنبشهای منطقه است، در حالی که در همهٔ جنبشهای منطقه از مصر و تونس و لیبی تا بحرین و یمن و اردن یک شعار ضد آمریکایی یا ضد اسرائیلی شنیده نشده است. همهٔ نظرسنجیهای مراکز مستقل نیز نشان میدهد که جنبشهای منطقه نه اسلامگرایند و نه ضد آمریکایی- ضد صهیونیستی. دروغ سوم وی اشاره به دست آمریکا و اسرائیل در اعتراضات سوریه است. آمریکا و اسرائیل از آغاز خواهان اصلاحات در سوریه با حضور بشار اسد بودهاند و رفتن بشار را به نفع ثبات در منطقه نمیدانستهاند. در حوادث سوریه شواهد روشنی برای دخالت جمهوری اسلامی در حمایت از بشار وجود دارد، در حالی که هیچ شاهدی برای دخالت آمریکا و اسرائیل در این کشور ارائه نشده است. و دروغ چهارم وی داده شدن شعار به نفع آمریکا و صهیونیسم در سوریه است. مردم سوریه علیه رژیم بشار اسد، جمهوری اسلامی و حزبالله شعار دادهاند. خامنهای شعار علیه دیکتاتورهایی مثل خود یا بشار را مساوی با طرفداری از آمریکا و اسرائیل میداند.
2- میلیونها کارتنخواب در ایالات متحده خامنهای برای رد علم و تمدن غربی به دروغگویی متمسک میشود: «ما این علم را نمیخواهیم. این علم، آن وقتى که رشد پیدا میکند و به منتها درجه میرسد، میشود مثل این چیزى که امروز کشورهاى غربى دارند؛ میشود بمب اتم، میشود این همه ظلم و ستم، میشود نابودى دموکراسى در مدعىترین کشور دنیا از لحاظ دموکراسى - یعنى آمریکا - میشود اختلاف طبقاتى روزافزون و شکاف طبقاتى؛ میلیونها کارتنخواب، میلیونها زیر خط فقر در یک کشور ثروتمند و پیشرفته.» (در دیدار با نخبگان جوان، ۱۴ مهر ۱۳۸۹) بر اساس گزارشهای مراجع رسمی مجموعا حدود یک میلیون و ششصد هزار آمریکایی در سال ۲۰۱۰ حداقل یک شب را خارج از خانه در سرپناههای عمومی یا سرپناههای انتقالی یا خیابان گذراندهاند. در شبهای منفرد در سال ۲۰۱۰ حداکثر حدود ۶۰۰ هزار نفر در خیابان یا سرپناه بودهاند. (شبکهٔ رادیویی ملی، ۱۴ ژوئن ۲۰۱۱) افراد استفادهکننده از سرپناه غالبا کسانی هستند مثل جوانانی که از خانه به هر علت فرار کردهاند یا زنانی که از شوهر خود خشونت دیده و دیگر نمیخواهند زندگی زناشویی خود را ادامه دهند و از سرپناه برای دورهٔ انتقال به زندگی مستقل استفاده میکنند. افراد کارتنخواب درصد بسیار اندکی از رقم فوق هستند که بر اساس تصمیم فردی شب را در خیابان میگذرانند (بسیاری از آنها معتاد به الکل یا مواد مخدر هستند)، چون در همهٔ شهرهای آمریکا برای این گونه افراد سرپناه وجود دارد. خامنهای برای پیگیری سیاست خبری خود مبنی بر سیاهنمایی در غرب این گونه دروغها را به مخاطبان خود تحویل میدهد. وقتی رهبر کشور چنین دروغی بگوید، زیردستان وی روغنش را زیاد میکنند. رئیس جمهور محبوب خامنهای (تا قبل از عزل مصلحی) رقم افراد بیخانمان در این کشور را ۴ میلیون نفر اعلام کرده بود. (مصاحبه با لری کینگ، سایت ریاست جمهوری، ۱ مهر ۱۳۸۹) شبکه رادیویی دری وابسته به رادیوی دولتی ایران میزان افزایش بیخانمانها در شهرهای ایالات متحده را ۵۰ درصد اعلام میکند. (سایت دری، ۱۰ میزان ۱۳۸۹) نکتهٔ جالب برای محققان علوم اجتماعی آنجاست که در دو سال گذشته علیرغم دو برابر شدن نرخ بیکاری و اخراج میلیونها نفر از خانه به خاطر عدم پرداخت وام به بانک تنها دو درصد به میزان افرادی که دارای سرپناه از خود نبودهاند اضافه شده است.
3- پیشرفت علمی کشور خامنهای که هیچ مطلبی برای فخرفروشی و بیان دستاوردهای دولت در ابتدای سال ۱۳۹۰ نداشت به ذکر آماری دروغ در مورد پیشرفت علمی کشور پرداخت: «در عرصهٔ تولید علم، طبق آمارهایی که مراکز متخصص جهانی و مراکز بینالمللی اعلام میکنند، مشارکت کشور ما در پیشرفت علمی و تولید علم در دنیا بیش از یازده درصد است؛ در حالی که ما یک درصد مردم دنیا هستیم و کشوری که بعد از ما در این منطقه بیشترین نصیب را داشته است، کمتر از شش درصد پیشرفت داشته است.» (پایگاه اطلاعرسانی علی خامنهای، ۱ فروردین ۱۳۹۰) سهم ایران از تولید مقالات علمی (که در سخن فوق به تنها ملاک پیشرفت علمی تقلیل یافته) تنها حدود یک درصد است. مشخص نیست خامنهای و مشاورانش رقم فوق را از چه منبعی کسب کردهاند.
4- اهانت به امام حسین خامنهای برای توجیه رد شدن خودروهای نیروی انتظامی از روی شهروندان و کشته شدن تنی چند از آنان به دست نیروهای تحت امرش در عاشورای ۱۳۸۸ به دروغی بزرگ متوسل شد: «بعد از اهانتى که در روز عاشوراى سال ۸۸ به وسیله یک عده تحریک شده نسبت به امام حسین انجام گرفت، دو روز فاصله نشد که مردم در روز ۹ دى توى خیابانها آمدند و موضع صریح خودشان را علنى ابراز کردند.» (پایگاه اطلاعرسانی علی خامنهای، ۲۷ مهر ۱۳۸۹) پس از حدود دو سال نه کسی با این اتهام بازداشت و محاکمه شده، نه موردی از این اتهام در فیلمهای تظاهرات معترضان دیده شده و نه یکی از مقامات مشخص کرده که این توهین چه بوده است.
5- سلامت انتخابات سال ۱۳۸۸ خامنهای انتخابات ۸۸ را سالم معرفی کرده است: «در این فتنههاى بعد از انتخابات، آن چیزى که اساس قضیه است، این است که رأى مردم و حضور مردم از نظر یک عدهاى نفى شد، مورد خدشه قرار گرفت، نظام تکذیب شد، مورد تهمت قرار گرفت. گناه بزرگى که انجام دادند، این بود. اینها بایست تسلیم میشدند. بالاخره وقتى انتخابات با همین معیارهائى که در اسلام وجود دارد - که حالا بعضى از معیارها و شاخصهایى که براى انتخابات در نظر ما معتبر است، که نظر اسلام است، من عرض میکنم - اتفاق افتاد، بایستى در مقابل قانون، در مقابل داورى قانون تسلیم شد؛ همچنان که باید در مقابل آن داورى که قانون او را معین میکند تسلیم شد. اگر قانون در مسئله مهمى مثل مسئله انتخابات یک داورى را مشخص کرده است، یا یک شیوه داورى را مشخص کرده است، باید تسلیم این بشوند، ولو برخلاف میلمان باشد؛ این میشود انتخابات سالم.» (پایگاه اطلاعرسانی علی خامنهای، ۱۲ شهریور ۱۳۸۸) با شواهدی که در باب تقلب در انتخابات سال ۱۳۸۸ وجود دارد (حوزههایی که بیش از صد در صد مردم رای دادند، هزینه کردن صدها میلیارد تومان توسط دولت یا استفادهٔ مقامات از امکانات دولتی، اعلام رای هفت نفر از اعضای شورای نگهبان به احمدینژاد، و راه ندادن ناظران نامزدها به سر صندوق) خامنهای باید توجیه دیگری برای سلامت انتخابات داشته باشد. از نظر خامنهای سلامت انتخابات در تایید آن توسط ناظران مستقل و نمایندگان نامزدها نیست، بلکه رعایت شاخصهای مورد نظر وی است (که مساوی است با نظر اسلام).
6- انتخابات، رفراندوم از دروغهایی که خامنهای پس از هر انتخابات بیان میکند آن است که نفس شرکت در انتخابات در جمهوری اسلامی رای به نظام سیاسی است: «سال گذشته در انتخابات، چهل میلیون مردم کشور پاى صندوقهاى رأى رفتند. در واقع یک رفراندوم چهل میلیونى به نفع نظام جمهورى اسلامى و به نفع انتخابات انجام گرفت.» (پایگاه اطلاعرسانی علی خامنهای، ۲۷ مهر ۱۳۸۹) هر انسانی که دارای دو چشم و دو گوش باشد و در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ و ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ در ایران بوده باشد میتواند شهادت دهد که میلیونها رای به خاتمی و میلیونها رای به موسوی نه به خاطر تایید نظام سیاسی (که در عرف و ادبیات اقتدارگرایان همان شخص خامنهای است)، بلکه از سر مخالفت با خامنهای و نظام جمهوری اسلامی بوده است. در حکومتی که شورای نگهبان قبل از مردم نمایندگانشان را انتخاب میکند تنها میتوان میان بد و بدتر انتخاب کرد و این رای به نظام سیاسی نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر