آقا میثم نیلی (مسئول کمیته سیاسی ستاد دکتر احمدی نژاد در انتخابات 84 و 88) تعریف میکرد: «در زمان انتخابات سال 84، برای ضبط یکی از برنامههای تبلیغاتی تلویزیونی همراه دکتر به سمت جام جم میرفتیم. در راه من محورهای پیشنهادی کمیته را به صورت مکتوب دادم تا دکتر بخواند و در برنامه استفاده کند. موضوع این برنامه "جوانان" بود و به اقتضای موضوع رفقا پیشنهاداتی که داده بودند -بگی نگی- ژیگولی و شیک و ملوس بود!! نگاهی که به محورها کرد، گفت: «نه! من این مطالب رو نمیگویم.» پرسیدم که چرا؟ جواب داد: «یعنی شما میخواهید من این حرفها را بزنم که فلان جوان بیقید یا فلان فرد لاابالی از من خوشش بیاید و رأی بدهد؟ میخواهم رأی ندهد ...» گفتم: «حالا خود این حرفها که علی الاصل مشکلی ندارد ...» دکتر گفت: «گیرم خود این حرفها مشکلی نداشته باشد، امّا مسأله فقط این نیست. ما نباید حرفی بزنیم که وقتی فلان فرد بی قید و بند با آن مواجه میشود، با ذهنیتهای خودش، آن را در مسیر امیال نادرست و نامشروع خود ببیند و از این مسیر به من رأی بدهد. هیچ میدانی "اثر وضعی" چنین رأیی در آرای ما و در کلیّت حرکت ما چه خواهد بود؟» ...» (نقل به مضمون)
امروز ششمین سالگرد، رخداد فرخندۀ سوم تیر است. کماکان سوم تیری هستیم.
این علما انگار یادشان رفته همین احمدینژاد چند ماه نشده بود بعد از انتخابات رسوای 88 ، که به تلویزیون آمد و در برنامهای زنده گفت: من به نیروی انتظامی نامه نوشتم، اگر دختر و پسر با هم توی خیابان راه میروند کسی حق ندارد به آنها گیر بدهد. مشکل ما مگر چند تار موی دختران است؟... (البته اصل نامه را چند ماه قبل از انتخابات نوشت)
بعضی آنقدر الاغند که حالا حالاها باید احمدینژادی بمانند. هرچند برخیها به آن خاطر احمدینژادی شدند و ماندهاند که پولهای کلاهبرداری امثال رحیمی و محصولی به صورت چک بینشان توزیع شده ... و هنوز که هنوز است، نمکگیرند!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر