واقعیت است که بین سبزها، ما عرقخور هم داشتیم. فاسد و اوباش هم داشتیم. و داریم. و همینها بودند که بسیار به جنبش سبز لطمه زدند. همینها بودند که گاه، شیشه بانک شکستند. اتوبوس آتش زدند. و با به هیجان کشاندن برخی تجمعات، جلوی ادامه و تکرار تجمعات را گرفتند. و به این نحو بهترین خدمت را به دیکتاتورها کردند.
همچنان که طبقه کمتعداد حزب الله هم، همه طور آدمی دارد. از هلالی خانمباز گرفته، تا سعید حدادیان لواط باز. تا تریاکی و شیشه ای. تا منصور ارضی همهکاره. و این واقعیتی مسلم است.
حالا نگاه کنید بین انقلابیون اخیر مصری چطور آدمهایی پیدا میشود! اخیرا فاش شده در هیات مصری که از طرف انقلابیون آن کشور به ایران آمده بودند، یک نفر در هتل محل اقامتش در تهران به یک دختر ایرانی تجاوز میکند!
درست است انقلابی مصری که بخواهد در مقابل دیکتاتور مصر بایستد، و بعد به ایران سفر کرده با دیکتاتور ایران دست دوستی بدهد؛ بهتر از این نمیشود!
اما حقیقت اصلی این است که صرف مبارزه با دیکتاتورها، منجر نخواهد شد یک انقلاب پیروز شده، مسلما به دست انسانهای وارستهای بیافتد.
این، حقیقتی را نشان میدهد که: یک انقلاب به مهمترین چیزی که نیازمند است؛ تشکیلات است. تا اول از همه بتواند خودش را اداره کند. و کار به دست اوباش قوم نیافتد.
چیزی که متاسفانه بعد از دوم خرداد اتفاق افتاد. و هشت سال کشور را اوباش داشتند اداره میکردند.
بدترین کاری که آنان کردند، ناامیدی و رویگردانی مردم از خودشان بود. که پشیمان شدند چرا به نامزد مخالف رهبر، اصلا رای داده بودند!
یادم هست همین قالیباف، زمانی که فرمانده کل نیروی انتظامی بود، رسما می آمد در تلویزیون و می گفت: دیشب در پارک ملت، مامور ما رفته بود با یک مزاحم حرف بزند؛ او هم اسلحه کشیده و مامور ما را کشته بود! می گویید من چکار میتوانم بکنم با این اوضاع!!
و یادمان هست آن زمان اوباش بر همه جا حکومت میکردند. گرچه این روزها هم کم کم دارد اوضاع جامعه به همان حالت بازمیگردد. و اختلافات شدید بین قوای مختلف -که قبلا همه خودی بودند!- تنها فایدهاش مانده برای اوباش، که باز به حکومت سابقشان بر خیابانها بازمیگردند.
گرچه ادامه این وضع معلوم است که به شورش عمومی منجر خواهد شد. زمانی که مردم دیگر هیچ اعتمادی به انتخاباتها هم ندارند.
اوضاع باید عوض شود.
این یک فریاد عمومی شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر