بالاخره اینها حقیقت دارد یا نه؟
خب، وقتی آدمهای بیگناه را نظام کثیف ما دارد اینطور میکشد، و این یک روال عادی برای این نظام است؛ و رسما بنیانگذار آن به این روش جواز حفظ نظام داده است؛ پس برای چی ما نشستهایم؟
وقتی کسانی را برای کارهای عادی در زندانها میکشند، چرا کارهای غیرعادی نکنیم؟
بالاتر از کشتن که نداریم. اگر قرار است اینطور وحشیانه کشته شویم؛ چرا به سیم آخر نزنیم؟
چرا گروههای چریکی تشکیل ندهیم؟ مسلح نشویم؟ همین قاضی مرتضوی را که خیال کرده هیچ کس نمیتواند هیچ کاریش کند، در جلوی دفتر کارش در همین خیابان اطراف میدان فاطمی چرا به رگبار نبندیم؟ چرا آن قاضی فاسد و کثیفی که بازداشتیهای 18 تیر را به کهریزک فرستاد، داخل مستراح خانه اش ترور نکنیم؟
سردار رادان چرا به راحتی باید سوار بنزش شود؟ مگر در این کشور اسلحه یافت نمیشود؟ خرجش یک کلت است و هفت تا فشنگ. مگر سردار رادان، بدنش هم سردار است و رویین تن؟ چرا باید اجازه دهیم به راحتی جنایت کند و بتازد و بتازد؟
راستی مگر ما ملت ایران، چُلاقیم؟
چه کسی گفته اسلحه فقط باید دست چند تا بسیجی و جوجهپاسدار باشد، و اینطور جنایت کنند؟
مگر کسانی را که در سال 88 کشتند، کارهای امنیتی کرده بودند؟ اسلحه داشتند؟ که اینطور قصابیشان کردند؟... خیال هم کردند که خیلی شجاعند.
این مصاف، عادلانه نیست. انصاف نیست یک طرف اسلحه به دستش باشد، و طرف دیگر فقط حق داشته باشد که سلاخی شود!
در این جهنم و باغ وحش این نظام مقدس، تنها کاری که امروز میتوان به راحتی انجام داد، تشکیل گروههای چریکی است.
نهایت این است که دستگیر میشویم دیگر! آخرش این است که در زندان زیر شکنجه کشته میشویم دیگر! خب، همین امروز هم ممکن است بخاطر نوشتن یک مقاله در اینترنت، همین بلا سرمان بیاید! مامورین جمهوری اسلامی که عقل ندارند! هر که را بدهند دستشان، یک کار بیشتر بلد نیستند بکنند: کشتن زیر شکنجه!
خب، اقلا بگذار این کشته شدن ارزش داشته باشد! بگذار ضربهمان را زده باشیم. بگذار چهار تا سردار رادان دیوانه را مجازات کرده باشیم. بعد زیر شکنجه کشته شویم.
اصولا میدانید در همه تاریخ، وقتی ملتها اسلحه به دست میگرفتند و گروههای زیرزمینی تشکیل میدادند، بخاطر داشتن شرایطی نظیر امروز ما بوده است؟ بخاطر سردار رادانهای کثیفی بوده که قیافههایشان را مثل سگ افتاده توی تاپاله میکردهاند و مردم زخمخورده را تحقیر میکردند؟
فقط مشکل ما این است که سردار رادانهایمان را داریم تحمل میکنیم. و آنها در همین شهر ما دارند راست راست میگردند و با زن و بچههایشان زندگی میکنند. راحت از خانهشان بیرون می آیند. و راننده و دو تا محافظشان هم صبح دم در منتظرشان میماند.
باید به خون کشید این سردارهای مجرم را!
باید عدالت را اجرا کرد...
راه دیگری برایمان نمانده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر