اصولا ولایت فقیه به چه معناست؟ مگر نه اینکه یک فقیه جامع الشرایط باید بر همه امور کشور مسلط باشد و امور را با اسلام تطبیق دهد؟ مگر نه اینکه این ولایت، سی سال است که در ایران وجود دارد؟ و مگر نه اینکه این نظارت فقهی، هیچ گاه موجب نشده است که امور؛ بر اساس اسلام، بر اساس عدالت و بر اساس توحید پیش رود؟
در اواخر دوران امام خمینی؛ آن زمان که وی می خواست آقای منتظری را از کار برکنار کند؛ بالاترین ایرادی که به آقای منتظری می گرفت این بود که او نتوانسته است "بیت" خود را پاکیزه نگه دارد! و از نفوذ دشمن در بعضی بیوت به شدت گلایه می کرد.
حقیقت این است که همیشه روحانیون ِ مثلا باسواد و جامع الشرایط، تحت نفوذ اطرافیان خود بودهاند. و این اطرافیان، همان معنایی است که در کلام امام خمینی به "بیت" اطلاق شده است. حقیقت دارد که چنین روحانیون بلند مرتبهای، به شدت به اعضای بیت خود وابستهاند. و هر چه آنها به این روحانیون بگویند؛ آنها حقیقت محض می پندارند.
نگاهی به احوالات آقای خامنهای هم چیزی جز همین ماجرا را به ما نمیگوید. تا جایی که بعضیها گفتهاند این بیت آقای خامنهای است که بر کشور حکومت میکند نه خود او!
یک روز به آقای خامنهای می گویند احمدینژاد خیلی خوب است. او هم می رود در کردستان از او حمایت می کند؛ یک ماه بعد هم در خطبههای ننگین 29خرداد می گوید نظراتِ احمدی نژاد نسبت به دیگران به نظرات او نزدیکتر است!.. و یک روز هم به او می گویند احمدی نژاد، ولایت درست و حسابی ندارد و تحت نفوذ جنگیرها است. او هم محکم جلوی احمدی نژاد میایستد!
این بیت آقای خامنهای بود که روزگاری از احمدی نژاد حمایت تامّ و تمام می کرد. حمایتی که به فجایع سال 88 و آن همه داغ و درفش و خونی که دیدیم، منجر شد. و باز این بیت آقای خامنهای است که این روزها صریحاً از کمین سربازان امام زمان برای نابودی احمدی نژاد حرف می زند! و لات هایی مانند پناهیان (که تا چند ماه قبل، دندانهایش را فقط برای سبزها تیز می کرد) جلوی احمدی نژاد (و در همان بیت معروف) سخن میراند که "ولایت بر عدالت هم مقدم است"! تا با این جمله مضحک به احمدی نژاد تاخته باشد.
حقیقت دارد که روحانیون وقتی قدرت می گیرند؛ توان درک شرایط کشور و امور دنیا را ندارند. و به شدت به اطرافیان خودشان وابسته می شوند. و هر چه بیوتشان به آنها بخورانند؛ آنها هم قبول می کنند. و این همان دلیل ردّ است بر ولایت فقیه.
یک فقیه نمی تواند بر مسلمانان ولایت داشته باشد وقتی سرانجام این ولایت؛ به ولایت اعضای بیت آنها منجر خواهد شد. این فقیه؛ هیچگاه ولایتی نخواهد داشت؛ بلکه سرانجام، این قدرتطلبان و لات و لوتهای ریخته در اطراف و بیوتِ این "فقیه"ها هستند که امور کشور را به دست می گیرند.
وقتی سرنوشت یک کشور به دست "یک نفر" بیافتد؛ این سررشتهداری خیلی زود به فساد خواهد رسید. و به دیکتاتوری منجر خواهد شد.
اوضاع آقای خامنهای در همین چند سال اخیری که شاهدش بودهایم، بهترین دلیل است بر ردّ نظریه ولایت فقیه.
آقای خامنهای ثابت کرد که فقیه، لیاقت ولایت ندارد. و امور باید با شیوههای روز دنیا اداره شود. شیوههایی که اگر چه بینقص نیست و توان اداره همه امور انسان را ندارد؛ اما از تئوریهای شکست خوردهای مانند ولایت فقیه، بارها و بارها کارآمدتر است.
کشور ما تشنه عدالت است؛ و قانون. و این ولایت فقیه آنچنان در فساد غرق شده است که خودش را خیلی راحت از زبان اوباش معرفی کرده است:
ولایت بر عدالت هم مقدم است!!
تئوری ولایت فقیه شکست خورد
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر