حالم به هم خورد...
داشتم از شبکه جام جم این مجموعه «شاید برای شما هم اتفاق بیافتد» را می دیدم؛ قسمت "زنگها".
داستان یک برج ساز میلیاردر بود که دخترش می خواست ازدواج کند. اما بابای پولدار با شغل داماد که اتفاقا نوازنده هم بود؛ مشکل پیدا می کند و مخالفت می کند.
بعد دخترش با آن پسر فرار می کنند و می روند خارج.
بعد بابای پولدار نگران می شود. و با مهندس شرکتش که تیپی شبیه دهقان فداکار دارد؛ دهان به دهان می شود. مهندس می گوید بیا خرج حسینیه اباالفضل کن تا دخترت برگردد.
بابای پولدار هم قبول می کند. و همان شب هم از دخترش که با داماد فرار کرده اند خبری بهش می رسد.
مهندس می گوید دیدی نذرت ادا شد و آقا اباالفضل جوابت را داد و خبر دخترت آمد؟
بابای پولدار می گوید ای مرده شور این نذرت را ببرد! مگر من این خبر را میخواستم؟ من می خواستم خبر مرگش را بشنوم اما خبر بودنش با این پسر را نشنوم.
مهندس می گوید چه فرقی می کند؟ بالاخره خرج حسینیه ما را باید بدهی. دبه در نیاور که آقا عصبانی می شود!
بابای پولدار میگوید گمشو ببینم بابا!
همان شب دختر به بابای پولدار زنگ میزند که باباجان! یک پول قلبمه برای من بفرست تا با سینا یک رستوران بخریم و با اینکه جفتمون دندانپزشکیم؛ بقیه عمر را ساندویچ بدهیم دست مردم استانبول!
بابای پولدار از شنیدن این خبر می میرد!
در پایان فیلم یک راوی نتیجه می گیرد دیدید بابای پولدار نذرش را به آقا اباالفضل پرداخت نکرد و چی شد؟ هم دخترش برنگشت، و هم خودش مُرد، و هم برجش که داشت می ساخت نیمه کاره ماند و بانک تصرف کرد، هم زندگی دختر با آن پسر به هم خورد، و هم پسرش هم آمد ایران و هیچ پولی از ارثیه به آن دختر نداد؟ دیدید؟ هان دیدید؟ نه خدا وکیلی دیدید؟ اما پسرش آدم شد و از این به بعد هر سال توی همین خانه؛ خرج می دهد برای آقا امام حسین...!
- ای تف به این ایمان شما! تف به این انجمن حجتیه که تعریفش از اسلام و ایمان؛ همین مزخرفاتی است که اتفاقا زمان شاه خیلی بیشتر و عمیقتر وجود داشت. زمان ناصرالدین شاه هم بود. زمان شاهان هخامنشی هم برای دین زرتشت همین خرافات برقرار بود. تا شاهان بمانند و ظلم کنند و مردم حواسشان به خرج و سفره این حضرت و آن والامقام باشد. ای تف به شما و ایمان شما که تا خرافه هست؛ شما هم هستید. و این مردم زیر ستم شما و نظام کثیفتان خرد خواهند شد. تف به این دین کثیف هیاتی شما. تف به همه عقایدتان. تف به اسلام تان. تف به جهالت و رذالتی که آگاهانه به آن دامن می زنید.
انگار نه انگار که قرآن آمده بود تا جهالت وربیافتد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر