مقاله نسبتا وزینی از ابراهیم نبوی خواندم. توجه به اینکه او در دوره خاتمی به محافل قدرت نزدیک بوده است؛ می تواند این مقاله را جالبتر کند. اما به نظرم این مقاله اشتباهاتی هم دارد:
1- تغییرات ایجاد شده در ایران؛ ربط زیادی به هاشمی ندارد. گرچه بی ارتباط نیست. اما تاثیر اصلی را همان پایان جنگ و مرگ خمینی کبیر گذاشته است. شاید بتوان گفت تاثیر اصلی را پایان جنگ داشت. چرا که خیلی از تغییرات را در سال 67 هم میتوانستیم مشاهده کنیم. مثلا کمیته سال 67 دیگر کمیته سال 66 نبود. و همین مشتی بود نمونه خروار. ضمن اینکه مرگ خمینی هم این روند را کامل کرد. و با آمدن رهبر جدید؛ همه چیز از هم پاشید. اما نمی توان گفت اگر امام خمینی همچنان رهبر بود؛ تغییری صورت نمی گرفت. شما باید به شرایط جهانی هم توجه کنید. اول پایان جنگ ایران؛ بعد اوضاع اروپای شرقی؛ بعد فروپاشی شوروی. پس اگر امام خمینی هم باقی بود؛ اوضاع تغییر می کرد. ضمن اینکه هاشمی هم مسلما گزینه ی خوبی برای تحکیم تغییرات بود.
2- با آمدن احمدی نژاد روند مورد اشاره ی مقاله مزبور؛ متوقف نشده است. و اگر درست نگاه کنیم آنچه تغییر کرده است در برابر آنچه هیچ تغییری نکرده است؛ خیلی کوچک است. به امور اقتصادی نگاه کنید. درست است تغییر اصلی را دولت هاشمی انجام داد. و سیستم دولتی اقتصاد را تبدیل به شبه خصوصی کرد. یعنی بجای آنکه امور کشور از سوی وزارتخانه ها اداره شود؛ از سوی شرکت های دولتی اداره می شد. یعنی همان وزیر و معاونانش شرکتهایی را کنترل می کردند. و با آن شرکت ها امور کشور را. اما نه در سازماندهی یک وزارتخانه. بلکه در سازماندهی بی در و پیکر شرکتی. حالا نگاهی بیندازید به اقتصاد احمدی نژاد. مگر غیر از این است؟ او هم کشور را بصورت شرکت دولتی اداره می کند. ممکن است کسانی که عهده دار شرکت ها می شوند فرق کرده باشد. اما فقط در همین حد. یعنی قبلا کارگزاران هاشمی این شرکت ها را میگرداندند. حالا سردارهای سپاه. یا نگاه کنید به وضع فرهنگی. این هاشمی بود که گفت دختر و پسر حق دارند با هم بگردند و کسی غلط می کند مزاحم آنها شود. هاشمی بود که کمیته را منحل کرد. سپاه را به پادگان ها برگرداند. اما مگر احمدی نژاد چه میکند؟ او هم می گوید دختر و پسر باید با هم حال کنند! صریح گفت! کمیته را هم برنگرداند! سپاه را هم جز برای سرکوب سیاسی به خیابانها نیاورد! پس وضع فرهنگی هم همان است که در زمان هاشمی بود. و چنانچه گفتیم حتی اگر امام خمینی هم زنده بود؛ در سال 68 همین وضع را داشتیم که الان داریم. چنانچه باید یادتان باشد همان امام خمینی بود که در اواخر آمد و شطرنج را حلال کرد؛ آوازخوانی تک زن را حلال کرد؛ خاویار را حلال کرد! همان امام خمینی که عاشق کوخ نشینان بود! او آمد و خاویاری را که غذای میلیاردرهاست حلال کرد!!
3- اشتباه بعدی را می توانم در بزرگ کردن بیش از حد هاشمی در این شرایط عنوان کنم. هاشمی اصولا چیزی نیست. و اگر میتوانست کاری کند؛ برای خودش در سال 84 می کرد که مفتضحانه حذف شد. اما جامعه در سال 88 شورش کرد. که اگر موسوی در کار نبود؛ هرگز چنان حرکت اجتماعی سامان نمی یافت. هاشمی، بود و نبودش چیزی نیست. اما اینکه امثال مقاله ی مذکور خودشان را این طور باخته اند؛ جای سوال دارد. مگر شما به چه چیزی وابسته بودید که حالا از دستش داده اید؟ قبول کنیم که از هاشمی پول می گرفتید؟! دعوای دو سال گذشته هم دعوای هاشمی-خامنه ای نبود. دعوای مردم-نظام بود. و این دعوا دارد به روزهای اوجش می رسد. اوضاع خاورمیانه را فراموش کرده اید. من پیشنهاد می کنم برای اینکه وضع خطرناک این نظام را بتوانید مجسم کنید؛ خودتان را بگذارید داخل این نظام. و سعی کنید با مهره های او قمار کنید. خودتان در می یابید که نیروهای این نظام روی لبه پرتگاه دارند راه می روند. و همه چیز می تواند در عرض چند ماه تمام شود. همه چیز به معنی زندگی سیاسی؛ زندگی اقتصادی و حتی بازداشت نیروهای وفادار به این نظام. به نظر من گاهی برخی ها آنچنان اشتباه می کنند که در تحلیل هایشان دچار اشتباهات استراتژیک می شوند. و به کل حقایق را نمی بینند. حقیقت این است که اوضاع سیاسی ایران در آستانه تغییر است. و این تغییرات بزرگ به هیچ وجه خطرناک و غیرقابل کنترل نیست که کسانی از آن بترسند و بخواهند که این نظام باقی بماند. گذشته آن زمانی که این نظام بتواند کسانی را بترساند؛ که با رفتنش کشور یا اسلام از بین می رود. روند تغییرات پیش رو؛ خیلی ملایم خواهد بود. نگاهی بیندازید به مصر. با آنکه مبارک رفت؛ اما ارتش امور را از حدوث یک انقلاب اجتماعی محفوظ نگاه داشت. تغییرات خیلی سریع بود و خیلی سنگین؛ اما عمیق نبود. پس مثلا لازم نیست نیروهای مذهبی جامعه نگران باشند که با رفتن نظام جمهوری اسلامی؛ دین از بین می رود. یا نیروهای دیگر نگران باشند ممکن است یک نظام سیاسی تندرو سر کار بیاید. می توان از تغییرات آتی؛ به انقلاب قانونمند یاد کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر